سلام
این که مینویسم درد دله. خیلی با خودم بحث کردم که پست بذارم یا نه ... . حالم بده... از همه چی غصمه ... .
من دخترم... نوزده ساله میشم امسال... کنکور دارم چند روزه دیگه . نمیدونم چطوری بنویسم... نمیدونم از کجا شروع کنم.. غم های من شاید کم باشه اما واسه من خیلییی بزرگه ... حوصله ندارم جزئی بگم ...
دلم برا خودم میسوزه... امیدی ندارم به اینده... نمیدونم چی درسته چی غلطه... دوس دارم تهران قبول بشم از این شهر برم... برم تا خودمو پیدا کنم... من از فامیلمون متنفرم. از همسایه هامونم ایضا... از هوا و اکسیژن این شهر فراریم. انگار دوباره دارم میرم تو مود افسردگی... باز دارم میرم تو دنیای تنهایی خودم... مسخرست که بگم دلم یه همزبون میخواد یکی که .............
شکسته عشقی نخوردما! البته نادیده گرفته شدم ... و همین نادیده گرفته شدن و ندیده شدنه که داره منو میکشه......داره گریم میگیره باز....
من خوشگلم از نظر ظاهری میگن چهره ی معصوم و مهربونی دارم ولی تو دلم پر از غمه... خیلی بی سر و ته گفتم.. هه
← درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)
- ۳۹۳۳ بازدید توسط ۲۷۳۲ نفر
- پنجشنبه ۲۷ خرداد ۹۵ - ۱۷:۳۳