من همون پسری هستم که گفتم تو رشته حسابداری سردرگم هستم . من خیلی مشکلات دارم ۲۰ سالمه ‌یک پدر فوق سخت گیر دارم که بیشتر تصمیماتش غیر معقول و نابخردانه هست و فقط دوست داره بچه هاش تحت کنترل خودش باشن. 

گفتم ماشین بخر تو اسنپ کار کنم. یه پراید دست دوم در حد ۷۰ تومن رفت یه ماشین نو خرید با قرض، الآن هم نمی ذاره باهاش برم بیرون، بهش میگم که من میرم دانشگاه، لباس و کفش خوب تنم نیست، می خوام کار کنم برای همین ها میگه نه فعلاً درس. 

خونه مون یه مغازه هم داره بهش میگم مغازه رو بده من تا بشم مشاور املاک میگه درس، خسته م کرده، تو زندگیش جز زور گفتن چیز دیگه ای بلد نیست، دلم نمی خواد به حرفش گوش بدم.

نهایت کارمندی ۶ الی ۱۰ تومن هست. نمی دونم چه کار کنم دیوانه ام کرده. فرصت های خوب زندگی رو از من گرفته. به من بگید چه کار کنم آخه اگر عقل من نمی رسید زور بهم نداشت، احساس می‌کنم پدرم لایق داشتن فرزند خوب نیست. باید یه لاشی پسرش بود تا می فهمید.