من اول یه شرح حال مختصری از خودم میدم. من پسریم که تو خانواده ای بزرگ شدم که خدا رو شکر کمبود مالی نداشتم ولی ناشکری نشه تا دلتون بخواد بی عاطفی دیدم تو خونه .
کلی دعوا و معرکه و خونه مون یه خونه دیکتاتوری به حساب میاد پدرم همیشه دعوا داره هیچ خونه فامیلی هم نمیره فقط عید و رمضون والسلام!!!
واسه همین خیلی عقده محبت دارم .حالا 22 سالمه دو سال پیش می خواستم با یه دختری تو دانشگاه دوس شم ( هدفم دوستی و بعد ازدواج بود و هیچ وقت پی بازی با دل دختر مردم نرفتم) اینو بگم که من هیچ اصلا مذهبی غلیظ نیستم ولی یکسری خطوط قرمز دارم.
هیچ وقت با کسی رابطه بدی نداشتم اصلا رابطه نداشتم. معتقدم همه رابطه و محبتو همه چیزمو باس با عشقم و همسرم تقسیم کنم.
حدود یکسال طول کشید تا کامل مطمئن شم که عاشقشم . ولی چون اولین بارم بود نمی دونستم چی بگم و خراب کاری کردم به قول دوستام غیرحرفه ای عمل کردم و طرفم منو رد کرد. در واقع کسی که تو زندگیش خیلی تنهاس و خیلی عقده ای بار اومده از لحاظ محبت و تشنه محبته . ولی رد شد .
واسه همین ازون به بعد کلی اعتماد به نفسم اومد پایین ( منظور از این که غیرحرفه ای عمل کردم اینه که نرفتم مخشو بزنم راست و پوس کنده حرف دلم گفتم ) گفتم دیگه هیشکی از من خوشش نمیاد.
نمی دونم قیافه ام بده یا بلد نیستم خوب معاشرت کنم. میرم بدنسازی بدنم رو فرمه ولی نمی دونم اشکال کجاس. چون اهل لاس زدن با دخترا نیستم. فقط سلام میدمو میرم میشینم با دوستای پسرم حرف میزنم.
خلاصه این که من به حرف خدا گوش میدم ولی اون حرف دلمو نمی شنوه خیلی بهش التماس کردم که یکیو بیاره سر راهم ولی نشده خودمم چون خیلی حساسم و مغرور می ترسم برم به یکی دیگه پیشنهاد بدمو اگه یه بار دیگه نه بشنوم شاید خود کشی کنم.
حالا این روزا که 22 سالمه و ترم 6 هستم چن روزه فکر و ذهنم مشغول اینه که من وقتی که میخوام برم خواستگاری و ازدواج کنم باید چطوری عمل کنم ؟
می دونین یکسری تفکرات مسخره هس تو ذهنم یعنی از همون ماجرا به بعد خیلی منفی باف شدم. مثلا به خودم میگم که فرضا قرار شد با طرف عقد کنم و فلان... مثلا طرف میاد میگه تو بهم محرم نیستی نمی خوام باهات حرف بزنم .
آخه ما ترکا برخلاف فارسا دوران نامزدی به اون شکل نداریم ما صیغه محرمیتمونو همزمان با عقد میخونن و واسه همین دیگه بخوای بشناسی طرفو وقت کمی داری .
حالا من که عقد و محرم نشدیم بهش بگم بیا بریم مثلا بگردیم بحرفیم قبول می کنه؟ من میخوام طرفم با حیا باشه و پاک باشه درست مثل خودم . من پاک نیستم ولی تو عمرم با کسی رابطه نداشتم میخوام اونم مثل خودم باشه نه پاک تر از من و نه آلوده تر .
حال با این اوصاف قبول میکنه قبل محرمیت بیاد باهام بحرفه؟ میگم این تفکرات مسخرس ولی میخوام دلم آروم شه چون همه امید من تو زندگیم به زندگیم با همسرمه .
روی حرفم با خانومای سایت هس شماها در این شرایط خوب با طرف صحبت میکنید؟ باهاش صمیمی میشید؟ من عقده محبت دارم واسه این میپرسم فک نکنید که یه بچه ام
بعد اون مثلا بهش بگم که آره عقد کردیم ( ولی هنوز عروسی که نکردیم) بیا مثلا بریم بگردیم حرف بزنیم میاد؟! خوب باهام حرف می زنه؟ خودشو نمیگیره که؟ اون زخم رو دلم مونده اون بی انصاف رو یه موضوعی ازم استفاده کرد ولی وقتی پیشنهادمو دادم با یه حالت بی میلی سرشو به بالا تکون داد یعنی نه !تا عمر دارم این خود ببزرگ بینیش و بی توجهیش از یادم نمیره شاید واسه شماها خیلی بی معنی باشه حرفام ولی به خدا من یکیو میخوام که بهم توجه کنه باهام مهربون باشه واسش مهم باشم همین!
فکرای بی معنی میاد سراغم که فردا مثلا بعد عروسی میاد میگه من از رابطه جنسی خوشم نمیاد یا مثلا هیچوخ ازم نخواد که باهام رابطه داشته باشه یا پیشنهاد نده مثلا بیا بریم بیرون گردش؟ میخوام اونم بخواد شما دخترا بعد ازدواج که دیگه خودتونو نمی گیرین ها؟ به شوهرتون توجه میکنید؟ خیلی ببخشید طولانی شد میخوام خانومای سایت بهم قوت قلب بدن تا این چن سالو بتونم با همه تنهاییام سرکنم و واسه نیمه گمشدم صب کنم ممنون
یه سوالم ذهنمو درگیر کرده شما دخترا واسه ازدواج بیشتر به چی توجه میکنید؟راست حسینی راستشو بگین من رشته ام مهندسی مواد هس و یه طوری هس که باس برم تو کارخونه و تا عصر عین چی کار کنم تا چندرغاز پول بدن نه سرمایه دارم خودم کاری کنم ونه شغلم طوری هس که بتونم کار کنم مثلا حقوقش بشه 2 3 تومن شما باهاش کنار میاین؟
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۵۸۱۸ بازدید توسط ۴۱۱۰ نفر
- چهارشنبه ۱۲ فروردين ۹۴ - ۰۹:۱۸