سلام
خوبید؟، امیدوارم تو این روزهایی که از در و دیوار داره خبرای بد بد می رسه حال دل تون خوب خوب خوب باشه، خوب رشته ای که من انتخاب کردم برای تحصیل رشته ای هست که به شدت روابط عمومی توش نقش پر رنگی داره: مهندسی صنایع!
و خوب ان شاء الله از این نظر احتمالا من مشکلی نداشته باشم. ( ان شاء الله )، تیپ شخصیتیم ENTP هست و به شدت از بحث کردن و ایده دادن و تاثیر گذاری رو بقیه لذّت می برم... ولی الآن یه مشکلی هست!، اینکه تا الآن بیشتر با دختر جماعت هم کلام بودم. یا بهتره بگم کلا!
یعنی اصلاً تو فاز ارتباط با پسرها و این ها نبودم... دو سه بارم تو فضای واقعی فرصتش پیش اومد که من اومدم خیلی طبیعی و مثل روش خودم باهاشون ارتباط برقرار کنم که بعدش ی حرف هایی شنیدم که کلا این جور قضایا رو بوسیدم گذاشتم کنار:| (اگر چه در قالب نمی دونم همایش و ... بود که از طرف مدرسه هم معرفی شده بودیم)
دانشگاهی هم که قراره برم این طوریه که بقول یکی از دوستان چند تا دختر پشفته شدن توش، به شدت تعداد پسر توش زیاده ...
راسش الآن من داشتم تو همین سایت نظرات دوستان راجع به چگونگی رفتار تو دانشگاه رو می خوندم و فهمیدم باید خیلی سکه و سنگین باشیم و خودمون هم باشیم!
خوب الآن اگه میشه من ی چند تا از رفتارهام رو میگم اگه میشه راهنمایی کنید که برای دانشگاه خوبه یا بد؟ و چه شکلی باید تعدیل شون کنم؟، و اینک احتمالا چون مجازی باشه قطعا این مسائل پیش میاد...
* اگه یه بنده خدایی سوال داشته باشه و از استاد بپرسه و استاد به هر دلیلی نبینه یا جوابش رو نده یا جوابش رو بده و من هم در موردش ی اطلاعات اضافه تری داشته باشم که می دونم به درد اون بنده خدا می خوره قطعا کمک شون می کنم... فرقیم نداره با هم دوستیم یا نه...و یه جورایی با اینکه بچه درس خونی بودم ولی این مورد تا حالا که موجب شده اون ذهنیت مغرور بودن و این ها ی میزان خیلی خوبی در مورد من از بین بره...(خدا رو شکر) خوب می ترسم همین کار رو من در مورد ی همکلاسی پسر انجام بدم و اون فکرای چرت و پرت کنه...یعنی بهتره نکنم؟
* به شدت از این آدم هایی هستم که سوال می پرسم... به شدت، یعنی یه بار دقت کردم از 30 تا سوالی که پرسیده شده بود 25 تاش مال من بود، دروغ چرا شایدم سوالاتم یه کم بی ربط باشن ولی واقعاً برام سوال هستند.
از سوال پرسیدن هم نه می ترسم نه خجالت می کشم ولی نکنه بگن برای جلب توجه و این هاست؟، چون واقعاً نمی خوام درگیر این چرت و پرت ها بشم ...
* میدونین چه جوری میشه هم روابط عمومی بالایی داشته باشیم و هم سنگین باشیم؟، آخه نصف ارتباط های من که الآن با طرف خیلی هم بهتر هستیم این طوری شروع میشه که کلا آدم سنگینی هستم ولی اگه من بفهمم طرفم ی کمکی می خواد باهاشون ارتباط می گیرم و کلی با هم شوخی می کنیم تا ذهنیت اولیه خوب باشه و بعد متعادل ترش می کنیم... که این در تضاد کامل با سنگین بودنه و در تضاد کامل تر با رفتاری که با جنس مخالف باید داشت.
واقعاً برای من یه معضل شده، یه جورایی همزمان هوش هیجانی و منطقی بالایی دارم که هر کدوم رو بخوام حذف کنم دیگه خودم نیستم... چه کار کنم به نظرتون؟
* میشه اگه شما هم اطلاعاتی در مورد مهندسی صنایع دارید منو راهنمایی کنید؟
راستش به طور نظری که خوندم این رشته رو رو واقعاً دوست دارم . اگه بزرگتری باشه که بتونه تجربه خودشون رو هم در اختیار من بگذاره واقعاً ممنون شون میشم.
← ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)
- ۱۱۶۰ بازدید توسط ۸۴۳ نفر
- يكشنبه ۲۴ مرداد ۰۰ - ۲۰:۴۷