سلام
خیلی خستم از همه چیز
مشکل من اینه که مادر خشک و مقدسی دارم شایدم خیلیییییی افراطی بوده اینجور شده همش روضه و دعا اصلا به خودش نمیرسه فقط این کاراش یه عادت شده ، حالم بهم میخوره ازش .
شاید اگه جای من بودین درک میکردین شاید بگین این چه طور حرف زدن ولی من مطمئنم چند سال دیگه بگذره من دیوونه میشم . تو کارام دخالت میکنه اعصابمو بهم میریزه بهش میگم عیسی به راه خود موسی به راه خود انگار هیچی حالیش نیس هر وقت صورتمو ابروهامو اصلاح میکنم ایقدر نق میزنه که کلافه میشم .
هر وقت میخوام برم بیرون ایقدر نق میزنه که دوس دارم خفش کنم هی گیر میده چرا رژ زدی چرا کرم زدی چرا چرا چراااااا ؟ چرا شلوارت تنگه چرا جورابت نازکه چرا آستینش اینجوره .
دیگه افسرده شدم بخاطر این کاراش بشدت پرخاشگر شدم سریع عصبی میشم .البته اینم بگم من آدم بی حجابی نیستم خیلی معمولیم آرایشم خیلی کمه تیپم هم نرماله یعنی نه اینکه ساپورت بپوشم نه شلوار کوتاه یه شلوار جین ساده که یکم پایینش تنگه اونم زیاد نه .
مثلا دوس داره شلوار پارچه ای بپوشم دوس دارم تک تک موهامو بکنم وقتی حرصم میده آبجیم میگه ولش کن هر جور میخوایی بگرد خودمم تو همین فکرم اما اینقدر نق میزنه که حرص آدمو در میاره که پشیمون میشم .
میگم حداقل اعصابم راحت باشه در آسایش ندارم از دستش .
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۵۴۶۹ بازدید توسط ۳۹۵۷ نفر
- سه شنبه ۴ آبان ۹۵ - ۲۲:۰۰