سلام

خواهر من ۸ سالشه و یکی از بچه‌های فامیل مدام به خواهرم و بچه‌های دیگه فامیل بی ادبی می کنه... یعنی ۵ دقیقه با هم بازی می کنن و ۴۰ دقیقه با هم قهرن و داد و فغان می کنن.

اونی که قلدری می کنه نزدیک ۱۱ سالش می شه و از نظر تربیتی بچه‌های دیگه رو تحت تاثیر قرار میده... مثلاً بهشون فحش یاد میده یا قشنگ متوجه می شم زبان بدن بچه‌ها مثل اون می شه...

مثلاً بهشون دستور میده که به منی که بزرگ‌تر هستم این رو بگید... من یک بار سرش داد زدم و حسابی کنف شد چون واقعاً روی اعصابم بود... نه تنها به بچه‌ها بلکه اون موقع داشت با طلبکاری و تن صدای تحقیر آمیز با مادر بزرگم صحبت می‌کرد...

به هر حال اون روز سرش داد زدم و قشنگ فهمیدم مادرش ناراحت شده... و دو بار ابراز هم کرد که اگه دیگه دعوا بشه و اخم و تخم باشه من تو جمع تون نمیام... حال اینکه بدون حضور بچه ش جمع خیلی آرامش بیشتری داره و من یکی که از خدام هست... ولی به هر حال فامیله و تزش اینه که نمی خواد افسار بچه ش رو بکشه... ما هم نمی تونیم تشری بزنیم... پدرش هم همه چیز رو به شوخی و مسخره بازی می گیره و گاهاً خودش هم با حرف هاش بقیه رو ناراحت می کنه...

حالا تو جمع بزرگ‌ترها یکی یه جواب میده و جو سنگین می شه و دیگه تکرار نمی کنه امّا بچه‌ها این‌جوری نیستن
از طرفی می خوام به بچه یاد بدم که در برابر قلدریش بایسته... ساعت‌ها و با لحن‌های مختلف باهاش صحبت می‌کنم... اونم با تمام بچگیش بهم میگه که این حرفو زد و این کار رو کرد و من ناراحت شدم... پدر و مادرم هم خیلی خوش خیال هستن و از بچه حمایت نمی کنن. خودش هم وقتی این بچه رو می بینه کلاً همه نصیحت‌های منو یادش میره یه فحشم تهش بهم می ندازه...

دیشب زیر گوشش گفتم پس دیگه راجع به اینکه بهت زور میگه پیش من شکایت نکن... و تا آخر مهمونی جلوی همه هم سن هاش بهش بی محلی کردم و یک بار هم اومد که شکایت کنه از خودم دورش کردم. می دونم اشتباه کردم امّا داشتم آتیش می‌گرفتم که همه حوصله‌ای که به خرج دادم دود شد رفت هوا...

خود من هم می گم نباید به بچه این‌قدری که داره دوران بلوغش شروع می شه (دختره) جلوی جمع حمله کرد چون غروری که تو این سن شکسته بشه باعث تنفر می شه... خود من هم تو سن بلوغ بودم ولی کمتر پیش می اومد بقیه بچه‌ها رو کنترل کنم... این وسط من باید کجا بایستم؟ 
با توجه به اینکه فامیل نزدیک هستن و ماهی ۳ یا ۴ باری هم دیگه رو می‌بینیم و مادرم هم دوست داره حرف بزنه ولی خانواده شوهرن و هزار پیچیدگی،‌ پدرم هم میگه بچه ان و اینها می گذره... و نمی خواد بچه رو ضایع کنه...
راستش من حرف زدن با اون بزرگتره رو تا حالا امتحان نکردم... بیشتر دلم می خواد کتکش بزنم تا حرف ...
حالا راهکاری به ذهن تون میاد؟ هر دفعه که میان خونه مون وضع همینه... قشنگ‌ ... می زنن به روابط من و خواهرم ...
الآن می دونم دارم تو کار بچه‌ها دخالت می‌کنم ولی دلم می سوزه که خواهرم نه پشتوانه داره نه خودش عرضه داره از خودش دفاع کنه.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
تربیت رفتاری دختران (۱۱۰ مطلب مشابه)