سلام

بچه های خونواده برتر از اینکه با جمع گرم و صمیمی شما آشنا شدم خوشحالم.

من دختری 35 ساله هستم و مجرد. از نظر رفتار و پوشش محجوب و موقر هستم. شاید چو حقیقت ندیدم ره افسانه زدم.

با این عقیده:

لزومی نداره اینقداهم که بزرگترامون اعتقاد دارن به محدودیت حتی رابطه کلامی بین زن و مرد خودمون رو اجبار کنیم. اصل رفتارمونه که باید متین باشه و وارد حریم جنس مخالف نشیم. با همین اعتقاد یه مدت زیادی حدود 10 سال با هر زن و مردی چه همکلاسی و همکار و فامیل و ... از متاهل گرفته تا مجرد و در هر سنی راحت مکالمه میکردم و مناسبت ها رو تبریک میگفتم و به ارتباطم ادامه دادم. اهل خوش و بش و بگو بخند هم نبودم و این مورد رو کنترل میکردم. رسمی و جدی اما مداوم. بعبارتی با همه ارتباط دوستی دارم چه تو واقعیت و چه مجازی.

اخیرا تو یه گروه تلگرامی کاری با پسری آشنا شدم که از نظر کاری خیلی فعالیتمون مشابه بود. 5 سال از من کوچیکتره. خودش هم از این اختلاف سنی اطلاع داشت. و حتی این کوچکتر بودنشون ارتباط رو برای من بی اشکال تر نشون میداد.

جریان از اینجا شروع شد که سوالی پرسیدم که ایشون پاسخ دادند و بعد در خصوصی پاسخ کاملتر. بعد همون صحبت های کاری و تبادل نظرمون رو ادامه دادیم و با هم بیشتر آشنا شدیم و  ایشون هم به جرگه همون دوستان پر رابطه پیوست.

اصلا حرف احساسی بین ما نبود و من مثله همیشه وارد فضای عاطفی و احساسی نمیشدم. تا حد زیادی عقاید مشابه داشتیم و خیلی وقت ها همدیگه رو خیلی خوب درک میکردیم. کم کم وارد گفتگوی تلفنی باز در همون محدوده کاری شدیم.

تا اینکه بعد از مدتی پیامی از ایشون دریافت کردم که حاکی از دلبستگی ایشون به من بود: "منتظر روزی هستم که با هم در ساحل دریا قدم بزنیم ..."

منم خیلی جدی جوابشو دادم احیانا شما اشتباهی نگرفتید؟! من 5 سال از شما بزرگترم... لطفا از توهم بیاید بیرون وگرنه من همین جا با شما خداحافظی میکنم.

در جوابم گفت: یه آرزو بود و چه اشکالی داره؟ برای من سن مهم نیست. ولی اگه شما ناراحت میشی باشه تمومش میکنم.

و رابطه قبلی ادامه پیدا کرد . اما دلبستگی برای من هم داشت ایجاد میشد و او هم هر روز یه پیام البته کاری میداد و من هم پاسخ.

حالا بعد از 3 ماه رابطمو تقریبا باهش قطع کردم چون من هرگز با شرایط سنی که داریم نمیتونم باهاش ازدواج کنم، اما از طرفی خودم دلم خونه و از طرفی از گل های پراکنده ای که برام میفرسته و پاسخشون نمیدم براش دلم داغونه. میدونم اونم از بی محلی های من واقعا ناراحته. تصادفی که مقصر من بودم دو مصدوم و شاید دو قربانی داشت.

حالا فهمیدم از این دلبستگی ها و تصادفاتی که مقصر من بودم تو دلم زیاد دارم. تصور اینکه بخوام یکی رو از این وسط انتخاب کنم برام واقعا درد آوره ... شدم عروس هزار داماد از همه جا بیخبر . و هزار داماد قربانی . فقط بقول خودم با همون روابط رسمی و کاری و جدی.

باورتون نمیشه قلب پاره پاره ای دارم که از حتی تحمل تصور برتری یکی از اونا به دیگری رو نداره. چون میدونم اکثر اون آقایون ذهنشون درگیر من شده.

حالا میفهمم که چرا شرع و عرف حتی برای ارتباط کلامی بین دو جنس مخالف محدودیت قائله. میدونم این کار تو جامعه فعلی مون خیلی رایجه ، ولی یه چیزایی رو باید و باید و باید رعایت کنیم.

فقط میخواستم بگم شما دچار توجیهات اشتباه من نشید. تو رو خدا این کارا رو نکنید.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) قطع رابطه با جنس مخالف (۷۴ مطلب مشابه) ارتباط با جنس مخالف (۸۸ مطلب مشابه) ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه) رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه)