سلام 

محض درد دل فقط!

همیشه فکر می کردم می تونم پا روی احساسم بذارم و خیلی منطقی و جدی بگم « نه» نمی شه « نه» نمی تونم « نه» انجام نمی دم.

امّا امروز واقعاً نتونستم بگم «نه»! کلی گریه کردم تا بتونم گوشی تلفن رو بردارم بگم : 

خانم محترم شرمنده «نه» نشد هزینه درمان دختر دو ساله تون جور نشد «نه» خیّر نا محترم تلفنش رو جواب نمی ده، تلفنش رو قطع می کنه، میگه 20 دقیقه دیگه زنگ بزن، میگه عصر زنگ بزن، میگه شب زنگ بزن و هر بار بدون اینکه مهلت صحبت کردن به من بده بدون خداحافظی تلفن رو قطع می کنه! 

آقای خیّری که موقعیت اجتماعی داری شغل خوب داری تحصیلات خوب داری درآمد خوب داری ولی با همه اینها قدرت « نه» گفتن نداری! هنوز نمی تونی بگی «نه» شرایط همکاری ندارم «نه» نمی تونم کمک کنم « نه» اعتماد ندارم «نه» دلم نمی خواد.

به خدا اون مددجو انسان هست احساس داره عاطفه داره بهش امید میدید و نا امیدش می کنید دردش چند برابر میشه

قبل از پول شما به همدردی تون نیاز داره فقط مددجو نیست مهرجو هم هست 

کمک نمی کنید دلش رو نشکنید!

اصلاً خودم رو میگم «فلانی» اگر قدرت «نه» گفتن نداری لااقل انسان باش قول الکی نده!


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) فرهنگ سازی (۱۲۳ مطلب مشابه)