فرهنگ دارای مشتقات زیادی است. قصد ندارم مانند دروس تعلیمات اجتماعی دوران دبیرستان به نوشتن این مقاله بپردازم. بیشتر تمایل دارم روی موضوعات خاصی متمرکز شوم. ابتدا مقاله را با یک بیت شعر آغاز میکنم.
با ادب باش که تکلیف جوانان ادب است/ فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است
بنده انسانی بسیار حساس به نظم، ادب و احترام هستم. و حساسیت بنده سبب شد تا این مقاله را برای شما بنویسم. چندی پیش در فضای مجازی یک ویدئو از دو کودک شش ساله – شاید هم کوچکتر – دیدم که در حال فحش دادن و ناسزا گفتن به عدهای کودک هم سن و سال خودشان هستند. کلمات و عباراتی که در آن ویدئو استفاده شده بود آنقدر رکیک و زننده بودند که نتوانستم آن را تا آخر نگاه کنم. خودِ من آن فحشها را در سن پانزده سالگی آموختم منتها با این نیت که به هیچ روی از آنها استفاده نکنم.
در میان برخی آدمهای هم سن و سال من (در محدودۀ بیست سال)، فحش دادن و ناسزا گفتن به یک اصل تبدیل شده است. به هنگامی که از کنار عدهای جوان هم سن و سال خودم رد میشوم و به مکالمات آنها گوش میکنم، از هر ده کلمه، هشت کلمه فحش و ناسزا میشنوم.
البته این ناسزا گویی صرفاً با نیت طنز و شیرین بیانی میان دوستان رواج پیدا کرده و آن اشخاص واقعاً قصد توهین به یکدیگر را ندارند؛ اما چرا؟ بنده نه تنها در تاریخ کهن، بلکه در تاریخ معاصر نیز به هیچ عنوان این حجم از ناسزا گویی را در مکالمات عادی مردم ندیدم.
البته، این موضوع فقط برای جوانان نیست بلکه احساس می کنم مقصر خانوادههایی هستند که آنها را تربیت کردهاند. بعلاوه، ممکن است خانوادهها آنقدر مقصر نباشند اما نقش مؤثری در روند رشد فکری فرزندانشان دارند.
قصد ندارم در مورد ریشه یابی این فرهنگ غلط ناسزاگویی صحبت کنم اما واقعاً چرا؟ چرا دو انسان نمیتوانند در نهایت ادب با یکدیگر صحبت کنند؟ از دست من کاری بر نمیآید و حتی کاری هم نمیتوان برای جوانان و مردم مسنتر از آنان کرد. اما از خانوادههای عزیز خواهش میکنم به هیچ عنوان جلوی فرزندانتان فحش ندهید؛ اگر احساس میکنید بچۀ فایل بیادب است، فرزندتان را در کنار او رها نکنید تا در فاصله رفت و برگشت از یک میهمانی ساده، فرزندتان کلی فحش و ناسزا یاد گرفته باشد.
اگر واقعاً در این باره کاری از دستتان بر نمیآید، به فرزندتان توضیح بدهید که این کلمات و فحشها نباید استفاده شود و او نباید آنها را به زبان بیاورد. در مکالمات روزمرۀتان هم سعی کنید با احترام و نهایت ادب معاشرت کنید، فرزندتان این رفتارها را میبیند و از شما الگو میگیرد.
و اما موضوع بعدی، متأسفانه نتوانستم در این مورد شعری پیدا کنم چون در آن دوره اصلاً چنین چیزی وجود نداشته که در مورد آن شعری نوشته شود؛ و آن هم، انحراف کودکان و نوجوانان است. مشخصاً منظور بنده از واژه "انحراف"، انحراف جنسی است.
در این باره، بنده صد درصد خانواده را مقصر میدانم چرا که همه چیز در این زمینه تحت کنترل آنان است. بنده موارد زیادی از همین انحراف را در کودکان دیدهام که از بیان آنها شرم و کراهت دارم.
خانوادههای عزیز، منشأ انحرافات جنسی در کودکان توسط "دیدن" آغاز میشود. ترجیحاً برای فرزندانتان تا سن پانزده سالگی تلفن هوشمند نخرید. به کودکان دسترسی اینترنت ندهید یا اگر میدهید روی تاریخچه جستوجوهای فرزندانتان کنترل داشته باشید. فرزند شما هر چقدر هم در مدرسه توسط بچههای دیگر به دیدن تصاویر مستهجن تحریک شود، تا به او دسترسی داده نشود هیچ کاری نمیتواند بکند، چراکه هنوز تصویر واقعیای از آن در ذهن ندارد و سعی میکند در تصوراتش چیزی بسازد که در واقعیت درست نیست و این مورد بسیار بهتر از آن است که به آنها در واقعیت دسترسی داشته باشد.
تعلیماتی که مربوط به مسائل جنسی میشود را نیز در دوران کودکی به فرزندتان یاد ندهید. اکثر آنها در کتب دبیرستان نوشته شده است و در آن مرحله میتوانید آنها را به اندازۀ نیاز آگاه کنید.
موارد بیشتری وجود دارد که ربطی به سن و سال ندارد و واقعاً نشان میدهد فرهنگ ایرانی-اسلامی در بین بعضی ها رو به زوال است. از بیادبی و رفتارهای ناشایست بعضی مردم با یکدیگر گرفته تا بینظمی و شلختگی در حدی که بنده در هیچ جای دنیا مانند این را ندیدم.
مگر فرهنگ ما چه کم دارد که نمیتوانیم مانند آلمانیها منظم و همچون ژاپنیها سختکوش و مؤدب باشیم؟ ایران در دوران قبل و به خصوص بعد از اسلام مهد دانش و ادب و هنر بوده است؛ چرا آن را امروز در خود نمیبینیم؟ لطفاً خودتان را از این ماتریکس خارج کنید! حداقل خودتان را نجات دهید.
← فرهنگ سازی (۱۲۳ مطلب مشابه)
- ۱۱۲۵ بازدید توسط ۸۶۰ نفر
- چهارشنبه ۱ شهریور ۰۲ - ۱۳:۱۳