سلام

من 27 سالمه و 8 ماهه با پسری به صوررت سنتی ازدواج کردم، خانواده ی سنتی و بدبینی داشتم که هیچ اعتقادی به آشنایی و شناخت و علاقه ی قبل از ازدواج نداشتن، فرقی بین هرزگی و  شناخت قبل از ازدواج نمی دیدن.

به کسی علاقه داشتم و رابطه ی خیلی خوبی داشتیم و دوران خوشی داشتیم ، ولی به خاطر خانوادم ارتباطمون رو خاتمه دادم ، آخر تسلیم خواسته ی خانوادم شدم و به این آقا جواب مثبت دادم، اما تو این مدت هیچ علاقه ای بهش پیدا نکردم .

طرز فکر و عقاید و علایقمون خیلی متفاوته، من چند ساله به صورت تخصصی با درامد حدود 3 میلیون شاغلم، حقوق این آقا نصف حقوق منه،  ولی انتظار داره من از کارم استعفا بدم و بشینم کنج خونه و فقط خونه داری کنم، قبل از ازدواج ادعا کرده بود با کار کردن من مشکلی نداره، الان با استدلال های بسیار کوته فکرانه انتظار داره خونه نشینم کنه، انتظار داره ارتباطم رو با دوستام به صفر برسونم، در حالی که من به ارتباطاتم نیاز دارم.

بیرون رفتن و سفر کردن همراهش برام هیچ جذابیتی نداره و کسل کننده و از سر ناچاریه، با حرف ها و رفتاراش خیلی عصبی ام می کنه، به قدری نظراتش برام  انزجار آوره که روز به روز ازش بیزارتر می شم، تا حدی که وقتی صدای در خونه میاد حالم بهم می ریزه که مجبورم باز تحملش کنم.

مدتیه به جدایی فکر می کنم، توان تشکیل زندگی مستقل رو هم دارم، از هر زاویه ای نگاه می کنم مشکلاتم بعد از جدایی کمتر از زندگی فعلیمه. در حالی که حاضرم مهریه و .. رو به طور کامل ببخشم بازم با جدایی موافقت نمی کنه و میگه بهم علاقه داره.

البته این حرفش رو باور ندارم و فکر می کنم قصد آزار داره، خیلی خستم، از همسرم و خانوادم که مجبورم کردن به چنین سرنوشتی دچار شم بیزار شدم.

خواهشا راهنمایی ام کنین چطوری آرامشم رو به دست بیارم و از این فشار روحی و روانی نجات پیدا کنم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)