سلام

من خانمی حدودا ٢٠ تا ٢٥ و همسرم ٢٦ تا ٢٨ هستیم. خانواده همسرم در شهری دیگر و خانواده ی من در همین شهری که ساکن هستیم زندگی میکنن.

همسر من زمانی که اومد خواستگاری من، راجع به محل زندگیش چیزی نگفت، فقط گفت با توجه به شغلش 3 - 4 سال دیگه محل زندگیمون معلوم میشه. توی این مدت همسرم توی شهر ما مشغول کار و تحصیل بود و ما هم در دوران عقد بودیم.

بعد از سه سال عروسی کردیم و ٧،٨ ماه بعد عروسی مشخص شد که همسر من توی همین شهری که ساکن هستیم و پدر مادر من هم اونجا ساکن هستن،باید بمونه. همسرم خواست قلبی خودش هم موندن توی همین شهر بود به گفته ی خودش. من توی  شهر خانواده همسرم دانشجو هستم. البته مرخصی گرفتم تا تکلیفم مشخص بشه و عملا از مهر میرم سر کلاس.

مشکلم اینه که هر چند وقت یه بار شوهرم میگه من نمیخوام اینجا بمونم! من از خونوادم دورم! اذیتم! من نمیتونم چون پدر مادرت اینجان بخاطر اونا بمونم اینجا! در حالی که هیچ کس براش تعیین تکلیف نکرد که اینجا باید بمونی و فقط صرفا بخاطر اینکه از محل کارش گفتن اینجا باید کار کنی موندیم اینجا!

از طرفی میگه من گفتم دوست دارم اینجا بمونم اما نه برای ٦،٧ سال! یکی دو سال اینجا میخوام بمونم و برگردم... اما چون رشته ی من پزشکیه ازاده فقط یک بار میتونم انتقالی بگیرم و اگر شوهرم بخواد یکی دو سال اینجا بمونه و برگرده نمیتونم مجددا انتقالی بگیرم. از طرفی هزینه هر ترم مهمانی ٢ میلیونه که واقعا زیاده! تازه فقط توی یک ترم اول مهمانی مجبور میکنن ١٢ واحد عمومی پاس کنی که منصفانه نیست!

با این تفاسیر و به علاوه مشکل دوری من از پدر مادرم با در نظر گرفتن اینکه دخترم و رشتم هم سخته ، هر چند وقت یه بار بحث میکنه که من نمیخوام بمونم اینجا! عملا منو توی منگنه گذاشته و با اعصابم بازی میکنه! نهایتا بحث بالا میگیره و هردومون با اعصاب خرد یه گوشه میشینیم!

بگید چیکار کنیم؟ واقعا خسته شدم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)