سلام دوستان
من 19 سالمه و حدودا یک ساله که عقد کردم. تو این مدت به نامزدم اصلا علاقه مند نشدم که هیچ، یه جورایی ازش زده هم شدم. من این مسئله رو عینا بهش نگفتم و سعی کردم متوجه نشه ولی حدس میزنم که متوجه شده ( یقینا متوجه شده ). ولی او همیشه میگه که منو خیلی دوست داره.
اینکه از من همیشه توقع داره که من کامل باشم ولی او حتی زحمت یه ملاحظه کوچیک رو هم به خودش نده و اگر من کم کاری کنم بدترین ادمم ولی اون هیچ ایرادی نداره و خیلی رک به من میگه این رفتارایی که از من میبینی رو فراموش کن و فکر کن من یه ادم دیگه ایم . من نمیتونم با این خلقیات کنار بیام .
احساس میکنم منو مثل یه ملک یا ماشین خودش میدونه، که هر وقت دلش خواست بیاد سوار این ماشین بشه و بعد بذارتش بره. انگار هیچ امور دیگه ای با من نداره. من فوق العاده از این رفتارها عصبانی میشم و اینا باعث شده به مرور ازش زده بشم، واقعا نمیدونم باید چکار کنم. و این زده شدن به مراتب باعث شد من این ذره بین رو ( ناخوداگاه ) بیشتر به دست بگیرم. این رفتاراش واقعا لج منو در میاره.
من به مشاور مراجعه کردم،یکی میگه جداشو یکی میگه متحول شو و برو زندگی کن. این عدم علاقه باعث شده من از هیچی لذت نبرم؛ از رابطه جنسی ( نامزدم هم تلاشی برای ارضای من نمیکنه و هر دفعه میگه تایم نداریم یا به خاطر اینه که دخول نداریم یا.... )، از با هم بودن،حتی یه شام خوردن ساده..!
لطفا کمکم کنید. ایا من اشتباه میکنم و سخت میگیرم؟>>>
کمکم کنید دید و نظرم رو تغییر بدم . یا چطور سعی کنم بهش علاقه مندشم که حداقل خودم اینقدر اذیت نشم. یا چطور به او منتقل کنم که چطور منو به خودش علاقه مند کنه؟
پیشنهاد :
آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد ؟
من 19 سالمه و حدودا یک ساله که عقد کردم. تو این مدت به نامزدم اصلا علاقه مند نشدم که هیچ، یه جورایی ازش زده هم شدم. من این مسئله رو عینا بهش نگفتم و سعی کردم متوجه نشه ولی حدس میزنم که متوجه شده ( یقینا متوجه شده ). ولی او همیشه میگه که منو خیلی دوست داره.
اینکه از من همیشه توقع داره که من کامل باشم ولی او حتی زحمت یه ملاحظه کوچیک رو هم به خودش نده و اگر من کم کاری کنم بدترین ادمم ولی اون هیچ ایرادی نداره و خیلی رک به من میگه این رفتارایی که از من میبینی رو فراموش کن و فکر کن من یه ادم دیگه ایم . من نمیتونم با این خلقیات کنار بیام .
احساس میکنم منو مثل یه ملک یا ماشین خودش میدونه، که هر وقت دلش خواست بیاد سوار این ماشین بشه و بعد بذارتش بره. انگار هیچ امور دیگه ای با من نداره. من فوق العاده از این رفتارها عصبانی میشم و اینا باعث شده به مرور ازش زده بشم، واقعا نمیدونم باید چکار کنم. و این زده شدن به مراتب باعث شد من این ذره بین رو ( ناخوداگاه ) بیشتر به دست بگیرم. این رفتاراش واقعا لج منو در میاره.
من به مشاور مراجعه کردم،یکی میگه جداشو یکی میگه متحول شو و برو زندگی کن. این عدم علاقه باعث شده من از هیچی لذت نبرم؛ از رابطه جنسی ( نامزدم هم تلاشی برای ارضای من نمیکنه و هر دفعه میگه تایم نداریم یا به خاطر اینه که دخول نداریم یا.... )، از با هم بودن،حتی یه شام خوردن ساده..!
لطفا کمکم کنید. ایا من اشتباه میکنم و سخت میگیرم؟>>>
کمکم کنید دید و نظرم رو تغییر بدم . یا چطور سعی کنم بهش علاقه مندشم که حداقل خودم اینقدر اذیت نشم. یا چطور به او منتقل کنم که چطور منو به خودش علاقه مند کنه؟
پیشنهاد :
آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد ؟
← مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)
- ۲۹۳۲ بازدید توسط ۲۴۰۷ نفر
- چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۹۵ - ۲۰:۴۰