سلام
من و همسرم هر دو کارمندیم من خبرنگار و گزارشگر یکی از شبکه ها و همسر هم کارمند یکی از سازمان های دولتی .
نزدیک به * ساله ازداوج کردیم از حدود * سال پیش همسرم به حوزه فعالیت من به مشکل خورد یه جور هایی شغل هامون در تضاد با هم قرار گرفتن . اوایل خیلی اصرار داشت حوزه فعالیتم رو عوض کنم برم حوزه فرهنگی ولی خودم دوست نداشتم یعنی هم تحصیلاتم به فرهنگ ربطی نداشت هم تازه تو حوزه خودم پیشرفت کردم و سری تو سرا شدم بعد از کلی بحث به هم قول دادیم بحث کار و زندگی رو از هم جدا کنیم الخصوص من قول دادم تو خونه خبرنگار بازی در نیارم و به هیچ وجه تو کارش سرک نکشیم .
مشکل از جایی شروع شد که چند روز قبل از همه جا بی خبری، خبری کار کردم که خیلی سر و صدا به پا کرد به قول معروف ترکوند . هنوز چند دقیقه ای از پخش خبر نگذشت که دیدم اقای همسر عصبانی زنگ زده که زدی زیر قولت ( از شدت عصبانیتش شوکه شدم ) فهمیدم مسئول رسیدگی به یه اتفاقی همسرم بوده و خیلی تلاش میکرده کسی متوجه نشه .
من بدبختم همون خبر رو پخش کردم حالا هی اصرار از همسر که تو یواشکی از اعتماد من سوء استفاده کردی . از من انکار که خبر رو از مافوقم گرفتم .
حالا از نظر همسرم و همکاراش من مقصرم از طرف دیگه موقعیت شغلی همسرم شدیدا به خطر افتاده از طرف دیگه مافوقم گفته بنا به دلایل اداری نمی تونه دخالت کنه .
تو این گیر و دار فهمیدم باردارم همه اش سعی میکنم تا از تنش دوری کنم ولی نمیشه حتی نمی تونم به همسرم بگم پدر شده .
لطفا راهنماییم کنید
من و همسرم هر دو کارمندیم من خبرنگار و گزارشگر یکی از شبکه ها و همسر هم کارمند یکی از سازمان های دولتی .
نزدیک به * ساله ازداوج کردیم از حدود * سال پیش همسرم به حوزه فعالیت من به مشکل خورد یه جور هایی شغل هامون در تضاد با هم قرار گرفتن . اوایل خیلی اصرار داشت حوزه فعالیتم رو عوض کنم برم حوزه فرهنگی ولی خودم دوست نداشتم یعنی هم تحصیلاتم به فرهنگ ربطی نداشت هم تازه تو حوزه خودم پیشرفت کردم و سری تو سرا شدم بعد از کلی بحث به هم قول دادیم بحث کار و زندگی رو از هم جدا کنیم الخصوص من قول دادم تو خونه خبرنگار بازی در نیارم و به هیچ وجه تو کارش سرک نکشیم .
مشکل از جایی شروع شد که چند روز قبل از همه جا بی خبری، خبری کار کردم که خیلی سر و صدا به پا کرد به قول معروف ترکوند . هنوز چند دقیقه ای از پخش خبر نگذشت که دیدم اقای همسر عصبانی زنگ زده که زدی زیر قولت ( از شدت عصبانیتش شوکه شدم ) فهمیدم مسئول رسیدگی به یه اتفاقی همسرم بوده و خیلی تلاش میکرده کسی متوجه نشه .
من بدبختم همون خبر رو پخش کردم حالا هی اصرار از همسر که تو یواشکی از اعتماد من سوء استفاده کردی . از من انکار که خبر رو از مافوقم گرفتم .
حالا از نظر همسرم و همکاراش من مقصرم از طرف دیگه موقعیت شغلی همسرم شدیدا به خطر افتاده از طرف دیگه مافوقم گفته بنا به دلایل اداری نمی تونه دخالت کنه .
تو این گیر و دار فهمیدم باردارم همه اش سعی میکنم تا از تنش دوری کنم ولی نمیشه حتی نمی تونم به همسرم بگم پدر شده .
لطفا راهنماییم کنید
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) ← مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)
- ۱۸۴۵ بازدید توسط ۱۴۳۱ نفر
- دوشنبه ۱۷ آبان ۹۵ - ۲۲:۰۰