با سلام و سپاس از خانواده برتر

خواهشمندم از پیشنهادهایتان محرومم نسازید .

2 سال پیش بموجب سو مصرف روان گرد های شیمیایی و صنعتی از اتمام کارشناسیم بازماندم, با سرافکندگی به زادگاهم بازگشتم, به لطف پروردگار, حمایت خانواده ام و درایت پدرم بار دگر متولد شدم اما دیری نپایید , اندیشه ها مسموم مرا تا لبه پرتگاه پیش بردند اگر ناجیی آن روزها و نامزد کنونیم را نمی یافتم, بی شک بحرمت پدرم خود را از بین می بردم.

رابطه ام با مشاورم به دوستی ای ساده بدل گشت و در نهایت بخواست من ایشان پذیرفتند نامزد شویم. در طی 5 ماه نامزدی دریغ از ذره ای ابراز علاقه حتی در پیامهایش, چه برسد به تماس تلفنی یا ملاقاتهایمان.

اما من اوایل با پیامهای عاشقانه و ابراز دلتنگی سعی در شناختش بدور از وجهه اجتماعیش داشتم. اما ایشان همچنان نسبت بمن بی توجه بود. تا این اواخر که بتوصیه دوستم در پی فرصتی مناسب توانستم با ایشان خلوت کنم و در برابرشان, شخصیتش را ستایش و از همدلی و راهنماییهایش در دوره بحرانیم قدردانی کنم, برای نخستین بار جسارت بخرج دادم تا صورتش را نوازش کنم اما از من فاصله گرفت و وانمود کرد وجود ندارم آنجا را ترک کردم بی آنکه هیچ کداممان کلامی بزبان آوریم,او هم گویی غیبش زده . وحشت دارم ترکم کند نتوانم منطقی برخورد کنم, دوباره بلغزم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)