سلام
من یه خانوم 28 ساله هستم دو تا دختر دارم . 6 ساله و 4 ساله
همسرمو خیلی دوست دارم ولی جریاناتی برام پیش امد که دلم میخواست به یکی بگم شاید خالی بشم
حدود دو سال پیش به خاطر کار شوهرم رفتیم یه شهر دیگه اونجا خیلی تنها بودم و خیلی کلافه چون هیشکی نبود که بشه باهاش حرف زد . اگه مشکلی برام پیش می اومد درباره روابطمون در منزل کسی نبود باهاش حرف بزنم و یکم همدردی کنه یا راهنمایی. اینم بگم که به هیچ وجه با مادرم و خواهرام هم در مورد مشکلاتم حرف نمیزنم.
چون چند باری که باهاشون حرف زدم تحقیرم کردن و راهنماییهاشون دقیقا بر عکس اینکه رابطه رو درست کنه خرابترش میکرد . تازه که ویچت نصب کرده بودم از روی قیافه یه نفر رو انتخاب کردم که باهاش چت کنم طرف ادم خیلی پخته ای میزد اما مجرد بود منم چون میترسیدم یه وقت شوهرمو بشناسه اطلاعات شخصیمو نمیگفتم ایشون هم اصراری نمیکرد و فقط حرف میزدیم تا اینکه ویچت داشت فیلتر میشد و پیاما دیر به دیر میرسید طرف شماره داد که اگه دوست داشتم با واتس باهم حرف بزنیم .
منم بعد دو روز پیام دادم و رابطمون ادامه پیدا کرد کم کم بهش گفتم ازدواج کردم بچه هم دارم و طرف خوشحال شد بیشتر حرفایی که میزدیم درد و دلای من بود و در هر بار چت میگفتم عاشق شوهرم هستم و ایشون میگفت احسنت و حدیث زیاد میاورد از پیامبر و امام ها . اینو بگم که شوهرم خیلی وقت ها هم منزل نبودن و من از این فرصت استفاده میکردم و با ایشون صحبت میکردم
طی جریاناتی شوهرم فهمید و اول زد زیر گریه و ناراحت شد و گفت جمع کن برو خونتون و حرف از بچه ها هم نزن . اما چون دوستم داشت ازم گذشت و گفت دیگه از این کارا نکن . یه ماه گذشت من با یه شماره دیگه به طرف مقابل اس دادم و جریانو گفتم . من در طول رابطمون قبل از اینکه شوهرم بدونه خواستم خداحافظی کنم اما هر بار یادم میرفت و دوباره اس میدادم .
بهش وابسته شده بودم بعد از یک ماه بهش اس دادم و جریان و گفتم و اینکه دیگه به اون شماره اس نده و رابطمون در حد پیام بود اصلا در حد زنگ زدن نبود در حد یک بار .
ولی باز ادامه پیدا کرد یه گوش شنوا پیدا کرده بودم برا حرفام دوست نداشتم به راحتی از دستش بدم و از همه مهمتر این بود که منو به شوهرم راغب تر میکرد بعضی شبا اگه تا دیر وقت بهش اس میدادم بهم میگفت برو پیش شوهرت درست نیست اینجوری در صورتی که خونوادم میگن شوهر و نباید لوس کنی .
یه چت روم پیدا کردم بهش گفتم بیا اونجا بعضی وقت اونجا حرف بزنیم نمیتونم با تلفن زیاد باشم که جریاناتی شد که من لجبازی کردم و دیگه بهش اس ندادم و فقط توی چت روم بود و جالب اینکه اونجا طرف منکر این میشد که من اونم و من صد درصدم بود که اونه الان یک ساله که توی دنیای مجازی با هم حرف میزنیم و هنوز هم انکار میکنه که اونه و با هزار تا اسم میاد حرف میزنیم و اینو بگم که به شدت بهم وابسته شده و به شدت عاشقم شده و احتمال میدم حدودا پنج ماه پیش شوهرم باز متوجه شده بوده که من با یه شماره دیگه با اون حرف میزدم و دیگه تمام شده جریان ولی فک نمیکنه مجازی در ارتباطیم .
طرفی که میگم خیلی مغروره یه بار شرح حال خودمو براش تعریف کردم و گفتم جریانات دوستمه و به نظرت چکار کنه توی چت. اونم میدونست منظورم خودمم بعد گفت خب دوستت باید بهترین رو برا زندگی انتخاب کنه من گفتم یعنی چه گفت از شوهرش طلاق بگیره بره با اون ....خیلی عصبی شدم ....گفتم نه این راهش نیست باید یه کاری کنیم که فراموشش کنه طرفو ...
که اونم یه برخوردهایی کرد با من و گفت دیگه اونجا نرم برا حرف زدن باهاش ...
منم بهش گفتم باشه و اخرین نوشتمم این بود...دوستت دارم....
منظورم این بود که فهمیدم که این کارو کردی برا اینکه فراموشت کنم .
من خیلی ناراحتم من هیچوقت نمیتونم شوهرو بچه هامو ول کنم بزارم برم . بهم خیلی وابسته هستن شوهرم بدون من میمیره و اینکه اون طرفم به شدت بهم وابسته شده که همین ازارم میده .
از همه بدتر من اونو با چت روم اشنا کردم هر گناهی کنه اونجا من مقصرم . تنها راه ارتباطیمون اینترنته که من به شدت بهش وابسته شدم . نمیدونم چکار کنم که اینترنتو از برنامه روزانم حذف کنم از طرفی هم میترسم اگه یه مدت توی دنیای مجازی پیدام نشه طرف چکار میکنه نه به سرش بزنه بره به شوهرم بگه .
شوهرم ادم سرشناسیه همه میشناسنش ، خیلی کلافه ام خیلی ناراحتم خیلی عصبی و افسرده ام .
اینم میدونم که به هیچ قیمت حاضر به از دست دادن زندگیم نیستم .شوهرم خیلی خوبه به جرات میگم تمام خوبیهای دنیا توی اون خلاصه شده....
میترسم.....
دلم نمیخواد از نت استفاده کنم اما خیلی وابسته شدم
لطفا راه چاره ای بندازید پیش پام
خیلی خوب بود که تونستم اینجا بنویسم از خودم کم کمش اینه که خفه نمیشم
ممنون
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)
- ۳۰۷۸ بازدید توسط ۲۲۲۹ نفر
- چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۴ - ۲۲:۵۳