سلام
آخرای فارغ التحصیلی پیام نور، یعنی همین نیم سال گذشته بودم که یه ورودی 97 رو دیدم که پسر بود ( خودمم پسرم)، روی نیمکت حیاط دانشگاه بودم که باهاش آشنا شدم. دیدم ترم یکی هستش گفتم که سعی کنم در مورد پیام نور براش توضیح بدم که مثلا فلان کتاب راهنما رو بگیر، نمونه سوالات بگیر و ..... ازم شماره هم خواست تا اگر سوالی داشت کمکش کنم.
منم خودمم قصدم فقط کردن بهش بود. گفتم حالا که دارم میرم، گفتم یه کار خوبی هم کرده باشیم. اینم بگم که 23 سالشه و 3 سال به گفته خودش پشت کنکور بود. پسر روستایی هستش و در حد 23 سال سنش هم که ازش باید انتظار بره، رفتار نمیکنه. یه جورایی ساده هستش.
شماره دادن همانا، زنگ های بی موقع و طولانی ( تا یک ساعت) هم همانا.
ترم اول خیلی راهنماییش میکردم، همیشه زنگ میزد اونم وسط مطالعم یا بقیه ی کار و بارم. بیشتر تماس هاش 1 ساعت رو داره. وقتی هم که حرف کم میاره حرف های بی خود و الکی میزنه واسه اینکه حرف زده باشه، اصلا انگار نه انگار طرف مقابلش هم گرفتاری داره. مثلا یه روز که حرفاش تموم شد گفت: خوب ... امروز ناهار چی دارین !
منم چشمام پشت تلفن گشاد شده بود. با خودم گفتم تو خودت بیکاری چرا وقت منو میگیری ؟!
یه روز هم با قاطعیت که باهام تماس گرفته بود بعد کمک بهش گفتم : من الان باید بخونم، سریع لطفا بحث رو تموم کن. بعد این مورد 2-3 روزی زنگ نزد ولی بعدش دوباره شروع کرد به تماس های الکی.
اینم بگم هم پسر ساده ای ، حساس و دروغگو هستش. که دروغگو و حساس بودنش مورد بحث منه. مثلا من خودم ترم آخر 22 واحد گرفتم با معدل 17 و خورده ای پاس کردم. اون بعد هر امتحان زنگ میزد که فلانی امتحانت رو چند شدی منم چون نمرم خوب بود میگفتم فلان درس شدم 17 یا اون یکی رو شدم 18.
فارسی عمومی اولین امتحانش بود که بهش گفتم برو نمونه سوالات بگیر. اونم گفته بود که من تا حالا نخونده بودم و موارد دیگه که بهش گفتم نمونه سوالات بگیر کمکت میکنه.
اونم بعد این قضیه و برای هر امتحانی که میداد، بعد هر امتحان زنگ میزد که مثلا نمره کامل رو گرفتم. که من تعجب میکردم که مثلا تویی که میگی نخوندم، چطور نمره کامل رو گرفتی؟! گفتم شاید قوی هستش یا حافظش خوبه. حتی بعدش گفت معدل ترمش شده 19.90 که باز برام عجیب بود، گفتم شاید واقعا درسش خوبه.
از قضا شماره دانشجوییش و رمزشو یه روز بهم داد که کارش رو انجام بدم، که وقتی خواستم کارشو انجام بدم، معدلش رو دید، نوشته بود 14.67 گفتم این که میگه 19 شدم. رفتم نمراتش رو دیدم، بله ، دروغ میگه. لوله تفنگ رو سرت نذاشتن که دروغ بگی !
این پسره زیاد به بقیه زنگ میزنه، حتی به موبایل مسئولان دانشگاه، وقتی سوالی ازشون داره. تا جایی که خودش میگه مسئولان دانشگاه یه چندباری رد تماس زدن که بهش گفتم زیاد زنگ میزنی سوال میپرسی اونم وقت غیر اداری !
ظاهرا از یکی از دخترهای هم ورودیش خوشش میاد چون خیلی احترامش رو داره و کمکش میکنه. ولی ظاهرا درست نمیدونم قضیه چی بوده ولی کار به جایی رسیده بوده که دختره بهش گفته بوده دیگه بهم زنگ نزن.
پسره هم که تا دیروز تعریفش رو میکرد حالا میگه شمارش رو حذف کردم و حتی شماره بقیه بچه های کلاس رو هم حرف کردم چون که اونا هم بی ادبن. گفتم چرا؟! گفت چون که من بهشون بی احترامی نکردم ولی اونا فحشم میدن، گفتم درسته بی احترامی نکردی ولی مگه میشه همه باهات بد بشن حتی اون دختره!
حتما چیزی یا رفتاری ازت دیدن اونم هم میگه من بی احترامی بهشون نکردم. اصلا حرف منو نمیگیره. من مطمئن شدم که تو تعریف ماجرا هم دروغ میگه و هم خیلی حساسه. مثلا گفته یه دختره بهش زنگ زده گفته بهم زنگ نزن و گرنه به پلیس میگن و از این حرفا. منم بهش گفتم که چه کاری بوده، خودش زنگ زده میگه بهم زنگ نزن و مزاحمم نشو ! بعدش گفتم عجیبه ولی شما جدی نگیر چون که کاری که نکردی.
حالا دیروز که زنگ زده میگه اون دختری که ازش خوشم میومد یه روز که زنگش زدم بهم میگه دیگه مزاحمم نشو ، نمیخوام باهات حرف بزنم اگه بیشتر زنگ بزنی به پلیس میگم و الباقی ماجرا. وقتی کل ماجرا رو تعریف کرد، داشت دقیقا دروغ قبلیش رو میگفت، همونی که یه دختره خودش بهم زنگ زده و میگه مزاحمم نشو !
با این تفاوت که الان برام مشخص شد اولا اون دختره زنگ نزده و خود پسره زنگ زده، بعدشم احتمال زیاد دختره حق داره، چون با شناخنی که از پسره پیدا کردم، هی فرت و فرت زنگ میزنه. خوب اونم دختر مردمه، آسایش میخواد، براش شاید سخته خوب.
حتی ماجرای بقیه ی همکلاسی هاش که باهاش بد شدن رو هم فهمیدم، درسته فحش شون نداده ولی حتما چیزی ازش دیدن. اونم اغراق زیاد میکنه مثلا میگه همشون باهام بدن. میگه میشه همشون بد باشن و فحشت بدن !
این پسره انگار هیچ دوستی نداره، منم دفعات زیادی هست که زنگ میزنه و دیر جواب میدم، یه تا 5 بار هم که تماس گرفته، جواب ندادم و بار ششم جواب دادم. الان هم نمیخوام دلش بشکنه و هم میخوام اگه درد و دلی داشته باشه بگه. مثلا توی مکالمه مون یه جاش گفتم که داری درد و دل میکنی، اونم 2 بار گفت من با تو درد و دل نمیکنم و دارم با تو حرف میزنم. حرفش مثل این میموند که وسط روز روشن بگی الان روز نیست و شبه ! خوب مشخصه داری درد و دل میکنی.
این ماجرای منه با یه پسر 23 ساله که انگار 16 یا 17 سالشه از لحاظ درک موقعیت. پسری که حساسه و دروغگو، متاسفانه خودش رو به حق میدونه. ماجرایی رو هم که تعریف میکنه، پس و پیشش رو کات میکنه و طوری حرف میزنه که ازت تاییدیه بگیره و حق رو بهش بدی. نمیخواد قبول کنه که درسته فحش نمیده ولی 100% یه عملکردهای دیگه ازش دیده شده که باهاش بد هستن.
قصد دارم دیگه به هیچ وجه تلفنش رو جواب ندم، ولی از اون طرف میبینم رفیقی نداره و بسیار حساس هم هستش و قهر هم میکنه. گفتم با این توضیحات تصمیم درست رو گرفتم که جوابش ندم؟!
از طرفی هم میگم نکنه خدا اینو روبروم قرار داده تا مثلا از طرف من بخواد کمی و چیزی به این پسر در این شرایطش برسه.
← روش های اجتماعی تر آقایان (۱۰۵ مطلب مشابه) ← نوع رفتار در دانشگاه (۱۲۲ مطلب مشابه)
- ۲۳۱۲ بازدید توسط ۱۷۶۳ نفر
- دوشنبه ۲۹ بهمن ۹۷ - ۱۹:۳۷