سلام
بنده پسر ۳۳ ساله، کارمند، ۲ ساله با دختر ۲۶ ساله که مادر معرفی کردن هستم، دختر روز اول به دلم نشست و خانواده دار و اصیل هستند.
موضوع سر اینه اصلاً توجه زیادی به من نداره وقتی باهاش چت میکنم اکثر اوقات با فرد دیگری همه ش مداوم در حال چت کردنه میگه دوستمه تو صفحه چتم نمی مونه، و پیام هام دیر جواب میده، میگه قرن ۱۴۰۰ باید جواب دوستانم بدم اون ها ناراحت میشن ایرادش کجاست.
من حس میکنم اولویت نیستم.
الآن که رفته کار پیدا کرده تا ۸ شب سر کاره، وقتی میگم چرا دیر جواب میدی میگه وقت ندارم و فرصت نمیکنم ولی در صورتی آخرین بازدید چت هاش اصلاً پیامهای منو باز نکرده یا شب میاد باز می کنه جواب میده، هر کاری می کنه بهم نمیگه فکر میکنم براش مهم نیستم.
یه بار اومدم بگم کسی تو زندگیت میگه داری توهین میکنی آدم خلافکار خودش به دیگران شک داره و از این حرفها می زنه.
بنده آدم ساده معتقد هستم ایشان اهل نماز و اینها نیستن، ولی میگوید تمام چیزها می پرستین قبول دارند، تو این ۲ سال فقط ۴ بار اومد همدیگه رو دیدیم که اون هم من خواستم همه ش بقیه ش چت.
همه ش میگه با دوستانم بخوام برم بیرون اجازه میدین بعداً یا حتی میگه با دوستانم بخوام برم ترکیه کنسرت اجازه میدهید، نمیگه با من میخواهد بلکه حرفش همه ش دوستاش.
مهریه ۱۰۰۰ سکه خواستن مثل خواهراش، الآن بعد دو سال کوتاه اومده مهریه کمتر باشه
چندین بار سرد شدیم اون میگه می خواد منو البته به مادرم گفته ولی من چیزی نمی بینم فقط نمی دونم چرا تو دلم نشسته و چندین بار استخاره کردم خوب اومده و مادرم به شدت اصرار داره که همین عالیه، هر روز داره بهم میگه. هیکل داره خوشکله تو سخت گیری و سنت بالا داره میره و تو بلد نیستی و دختره برات بچه میاره و ...
لطفاً دوستان و خانم ها راهنمای کنند.
← رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه)
- ۳۳۰۰ بازدید توسط ۲۵۷۴ نفر
- چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۱ - ۲۰:۴۷