دوستان عزیز خانواده برتری سلام!
پیشاپیش ممنونم که پستم را می خونید...
راستش اوایل بهار بود که یه خواستگار که بلحاظ تحصیلی و موقعیت اجتماعی مثل هم بودیم برام اومد. من از جلسه اول از ایشون خوشم اومد و ایشون هم همین طور.
بعد چندین جلسه صحبت به درخواست من رفتیم مشاوره پیش از ازدواج. اون جا تو مشاوره گفتن بهتره با هم ازدواج نکنیم و کلاً من از ازدواج با ایشون ترسیدم و دو دلی سراغم اومد.
ولی خواستگارم بعد مشاوره همچنان پیگیر ازدواج با من بود و بهم میگفت خیلی دوستم داره و من همونی هستم که می خواد.
ولی من خیلی ترسیده بودم و با اینکه از ایشون خوشم می اومد و خصوصیات خوبی را در ایشون دیده بودم بهشون جواب رد دادم.
ایشون بعد جواب منفی من باز هم بارها تلاش کرد و باز هم باهام صحبت کرد و بهم اطمینان داد که می تونیم با هم خوشبخت بشیم ولی من باز هم بهشون جواب منفی دادم و گفتم می خوام عاقلانه تصمیم بگیرم و احساساتم را در تصمیمم درگیر نکنم...
کل پروسه آشنایی و مشاوره پیش از ازدواج ۴ ماه طول کشید و من جواب منفی دادم و بین عقل و احساس، عقل را انتخاب کردم.
ولی الآن به شدت ناراحت و دلتنگشم. بخصوص اینکه حرف ها و ابراز علاقههای ایشون همه ش تو ذهنم تکرار میشه و فکر میکنم شاید کسی مثل ایشون دیگه این قدر صادقانه خواهانم نباشه...
راستش دلم می خواست برای بدست آوردنم تلاش بیشتری کنه ولی با آخرین جوابی که بعد کلی کشمکش و تلاش ایشون دادم، ایشون دیگه پیگیر نشدن و رفتن...
الآن خیلی ناراحتم و حس پشمونی دارم.۳ ماهه که بهشون جواب رد دادم...خیلی دلم می خواد به خاطر همه صبر و پیگیری که تو ۴ ماه آشنایی داشت این بار من پا پیش بذارم و بهشون پیام بدم و بگم نظرم عوض شده ولی غرورم اجازه نمی ده...
گاهی اوقات با خودم میگم شاید خودش برگرده ولی بعدش میگم نه، دیگه بعد اون همه تلاش فکر نمیکنم امیدی براش باقی مونده باشه که برگرده...
نمی دونم چه کار کنم. ممنون میشم راهنماییم کنید...
← جواب رد به دختر (۳۳ مطلب مشابه)
- ۵۴۸۷ بازدید توسط ۴۱۱۰ نفر
- سه شنبه ۱۹ مهر ۰۱ - ۲۲:۳۱