سلام به دوستان خانواده برتر مهربون
نمی دونم چطوری شروع کنم، از جایی شروع میکنم که سر جزوه گرفتن از پسر زرنگ کلاس مون برای بار اول و به صورت حضوری، از طریق واسطه بهم ابراز علاقه کرد بدون اسم گفتن.
بعد که اسم شون رو فهمیدم که ایشونن، گفتم شناخت زیادی ندارم و قصد ازدواج ندارم. تا اینکه خودشون پیام دادن و خواستند حضوری حرف بزنن ولی من گفتم نه. دلیل داشتم چون تا چند وقت پیش یکی دیگه تو زندگیم بود. با کلی اصرار اجازه دادم و اومد حرف هاش رو زد و منم عکس العملی نشون ندادم و گفتم فکر میکنم و چند روز بعد بهش گفتم نه.
حالش خراب شد ولی به روی خودش نیاورد. چند روز گذشت، گفتم اگه واقعاً می خوای خانوادهها باید در جریان باشند. گفت مشکلی ندارم و رفت به خانواده ش گفت و منم همین طور. وسط آشنایی گفتم من یکی رو میخواستم ولی نشد و لایق عشق تو نیستم.
گفت گذشته و عیبی نداره و دلداریم داد. پسر زرنگ و سر به زیری بود، اخلاقش تند بود که خوب کرده بود و کمکم میکرد تو درسها. هدیههای قشنگ قشنگ می خرید، خوراکیهای زیاد و... منم وابسته داشتم میشدم. بعد مدتی خانوادهها حرف زدند و سر دانشجو بودن و تورم و گرونی، خانواده م خودشون ردشون کرد و وقتی شنیدیم، اعصاب هر دو نفرمون ریخت بهم و... گفتم نشد برو. گفت خدا بزرگه و چند وقت موندیم تا ترم تموم بشه.
قرار بود دوباره صحبتهایی بشه که حس کردم داره بهم دروغ میگه، یدفعه ای اینجوری شدم. گفتم کجایی و... جواب نداد، گفت بیرونم و منم ادامه دادم و آخرش جواب نداد و منم کلی بد و بیراه بهش گفتم ولی سکوت کرد.
گفت امیدوارم خدا جوابت رو بده، این همه سختی و سرزنش به خاطر تو، آخرش باید اینها رو بشنوم؟ گفت حرف هات تو ذهنم می مونه و منم گفتم باشه و تموم کردم رابطه رو...
بعد چند روز بهم گفت هزینه کارهایی که انجام دادم رو بهم بده حتی هزینه چند قلم کادو. منم یه چیزی ریختم و...
به نظر شما اون خراب کرد رابطه رو یا من؟ راهنمایی کنید چه کنم؟ درست میشه رابطه؟ ممنونم
← قطع رابطه با جنس مخالف (۷۴ مطلب مشابه)
- ۲۷۳۴ بازدید توسط ۲۰۸۰ نفر
- دوشنبه ۲۸ شهریور ۰۱ - ۲۳:۳۰