من از همسرم برای اولین بار با عصبانیت پرسیدم چرا بی احساسی چرا به من
اینقدر بی محبتی می کنی بعد کلی اصرار اعتراف کرد که به من هیچ علاقه ای
نداره و پسر عموش رو که از بچگی دوست داشتو دوست داره و زمانی که من سرکار
می رفتم باهاش تلفنی حرف می زده بعد از شنیدن این ماجرا دیگه امیدی به
زندگی ندارم می خوام طلاقش بدم ازش متنفرم این مساله باعث شده این هفته
سر کار نرم فقط بهش بگم خیلی کثیفی دیروز رفتم پیش پدر زنم همه چی رو بهش گفتم
اونم از من طرفداری کرد ازم خواست که یه مدت کوتاه دست نگه دارم تا
برادر زادشو آدم کنه ولی من تصمیمو گرفتم تنها یه مشکل برای طلاق دارم اونم
مهریه کمه همسرمه .
بنظرتون با این اوصاف خونمو بزنم بنامش یا نه خواهش می
کنم نظراتتون بی طرف باشه من اصلا از مال دنیا ترسی ندارم نمی خوام بی
وجدان زندگی کنم بعد طلاقم دیگه ازدواج نمی کنم چون همیشه بدشانس بودم چون
هیچ کس پیدا نشد به من محبت کنه بعضی از شماها فکر می کنید رابطه جنسی باعث
کشیده شدن زن و مرد ها به هم میشه که کاملا غلطه فقط و فقط محبت و از خود
گذشتگی باعث زندگی عالی میشه اینکه همه چیتو حتی جونتم برا همسرت فدا کنی
من هم تمام این اهداف رو از اول ازدواج داشتم برای همین بی محبتی هاش رو
تحمل کردم ولی افسوس که نشد . رابطه جنسی بدون محبت همسر و خودخواهی اون
مثل جهنمه هیچ لذتی نداره هیچ آدمو از خودشم بیزار می کنه من تجربه دارم و
می گم اگه همسر من منو واقعا دوست داشت اگر تمام زیباییشو از دست می داد
اگر ناتوان می شد بازم پاش وای میستادم و تا آخر باهاش عاشقانه زندگی می
کردم چیزی که ازش بدم میومد داره سرم میاد استخاره کردم برای طلاق خوب اومد
از همتون بابت نظراتتون ممنونم خیلی رو سر من حقیر منت گذاشتید همتون تو
زندگی آیندتون موفق باشید خدا بهتون یک همسر مهربون بده
← مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه) ← مسائل طلاق (۸۸ مطلب مشابه)
- ۳۷۹۴ بازدید توسط ۲۶۵۰ نفر
- دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۳ - ۰۵:۲۴