سلام دوستای خوبم
خانواده برتر همدم تنهایی های منه. دلم خیلی گرفته. اینجا تنها جاییه که حس میکنم دوستانی دارم که دلسوزانه باهام همدردی میکنن.
خانمی هستم که یک سال و نیمه ازدواج کردم سنم زیر 25 ساله. همسرم با علاقه تمام به خواستگاریم اومد و بله و را گرفت. خیلی دوسم داره. اما نمیدونم چرا زیاد واسم وقت نمیذاره. نمیدونم آیا من زیاده طلب شدم یا واقعا آدمای دوروبرم کم لطفی میکنن.
همسرم صبح که سرکار میره تا ساعت 5 عصر سرکاره. بعدش میاد خونه و پول کارکرد اون روزش را میده به من و کمی قربون صدقه ام میره و میزنه بیرون.
پیش دوستاش و فامیل و بچه های مسجد و بسیج و ... تا شب میاد خونه و یه شام میخوره و یا میره خونه باباش که همسایمونن یا بازم میره بیرون تا آخر شب.
هر وقتم اعتراض میکنم که من حوصله ام تو خونه سر میره میگه خب برو خونه بابای من. اما خبر نداره که وقتی میرم مامانش فقط از آدم کار میکشه، بعدم میبینه یا نزدیکه ظهره یا دم غروب با کمال پررویی میگه برو خونتون یه چیزی درست کن حالا شوهرت میاد.
یعنی اینکه اینجا نمون از شام و ناهار خبری نیست. وآلا از کتک واسه آدم بدتره،خیلی به من بر میخوره. من که هفته ای یک وعده هم سرسفرش نمیشینم این برخوردش واسم خیلی سنگینه.
مامانمم همش خونه خواهرمه. یه شهر دیگه. از وقتی شوهر خواهرم فوت شد مامانم رفت پیش خواهرم و موقتا با اون زندگی میکنه. میگه اگه خواهرتا تنها بذارم افسرده میشه و.....
ما هم چیزی نمیگیم و اعتراضی نمیکنیم، بهش تا حدودی حق میدیم.خانواده من از لحاظ مالی وضعیت خوبی دارن ولی با اینکه از احتیاج مالی ما خبر دارن که قسطای سنگینی گردنمونه کمک چندانی نمیکنن.

من خودم لنگ پول ویزیت یه دکترم. اونوقت مامانم در حضور من به یه فقیری که جلوش دست دراز میکنه 20 هزار تومن میده. من واقعا چی بگم؟! مادر و پدرم بعد از ازدواجم نه از لحاظ مالی منو ساپورت کردن نه از لحاظ روحی.
جمع کردن رفتن یه شهر دیگه پیش خواهرم. ماهی یک بار میبینمشون.نه که اصلا بهمون کمک مالی نکردن. کمکاشون در این حده واسه تولدامون و عید نوروز نفری یه تراول 50 تومنی میدن. و به مناسبت اعیاد مذهبی مهم که حدود 2 یا 3 تا در سال هستن، هر بار یه کیسه برنج و چندتا مرغ و 2 کیلو گوشت میخرن میارن واسمون عیدی. فقط در این حد.
پدر من درآمد ماهیانش حدود 4 میلیونه.من نمیدونم واقعا باید بیش از اینا توقع داشته باشم یا نه، در همین حد کمک کافیه و من توقعم بی جاست.
اون خواهرم هم که مامانم اینا رفتن پیشش زندگی میکنن هیچ نیاز مالی نداره و ارثیه قابل توجهی از همسرش مونده. اما مامانم اینا بیشتر پولشون را واسه اون و بچه هاش خرج میکنن. من از این بابت ناراحت نیستم ولی حس میکنم اونا دارن بین فرزندانشون فرق میذارن. این حق من نیست که این همه از لحاظ روحی تو تنهایی باشم و از لحاظ مالی تو مضیقه.
دلمم نمیاد دلشون را بشکونم و اعتراضی بکنم.به نظرتون چاره چیه؟

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)