ﺯﻧﻰ ﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻋﻼ‌ﻗﻪ‌ﺍﻯ ﮐﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﯾﺎﺑﻰ ﮐﻨﺪ. ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﺵ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻗﺪﻡ ﻣﻰ‌ﺯﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﻗﺼﺪ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺶ ﻟﯿﺰ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.

ﺩﺍﻣﺎﺩﺵ ﻓﻮﺭﺍً ﺷﯿﺮﺟﻪ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﻯ ﺁﺏ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﮋﻭ ٢٠٦ ﻧﻮ ﺟﻠﻮﻯ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﻯ ﺷﯿﺸﻪ‌ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ! ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﻧﺖ» .

ﺯﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺩﻭﻣﺶ ﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻓﻮﺭﺍً ﺷﯿﺮﺟﻪ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﻯ ﺁﺏ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻓﺮﺩﺍﻯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﮋﻭ ٢٠٦ ﻧﻮ ﻫﺪﯾﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﻯ ﺷﯿﺸﻪ‌ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ! ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﻧﺖ» .

ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺁﺧﺮﻯ ﺭﺳﯿﺪ. ﺯﻥ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﺶ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩ. ﺍﻭ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﺶ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﻭﺩ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﻡ. ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﻧﺶ ﺩﺭﺁﺏ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩ. ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻰ‌ﺍﻡ‌ ﻭ ﯼ ﮐﻮﺭﺳﻰ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﺟﻠﻮﻯ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻯ ﺷﯿﺸﻪ‌ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: "ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺪﺭ ﺯﻧﺖ"

***

یه دانشمند و یه ملوان تو یه کشتی کنار هم نشسته بودن، دانشمند میگه: تو با این سنت، بیولوژی و جیولوژی و پروتوژی و سیاژولوژی، بلدی؟؟!! ملوان میکه: نه! دانشمند یه نیشخند میزنه و میگه:نصف عمرت بر باد است! و به مسیر ادامه میدن که یهو طوفان میگیره! ملوان :داداش تو شنالوژی بلدی؟! دانشمند: نه.چطور؟ ملوان:خب کل عمرت برباد است! الان طوفانولوژی غرقولوژیت میکنه، بعد نهنگولوژی دهنت رو سرویسیولوژی میکنه تا دیگه گوهولوژی نخوری!!!

***

دختر عمل پیود قلب داشت، به پسره گفت:منتظرم بمون و پسر با چشمان اشک بار گفت قلبم برای تو میتپد، دختر به هوش آمد، سراغ پسر را گرفت، لحظه ی دردناکی بود، پرستار گفت:میدانی قلب چه کسی در سینه ات میتپد...؟؟؟ دختر به گریه افتاد گویا غمی او را دربر گرفته که در همین موقع پسر از دسشویی بیرون آمد وگف:عزیزم چرا گریه میکنی!!!!


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
سرگرمی حلال (۹۸ مطلب مشابه)