قانون اولیه اعمال ما این است که اعمال خوب ما به سمت راست عالم وجود می روند یعنی در ملکوت اعلی و در آنجا محفوظ بمانند و اعمال بد ما به سمت چپ عالم که همان سجین است برود و در آنجا محفوظ بماند .
از بسیاری از روایات و آیات قرآن این طور بر می آید که اعمال ما در عالم ملکوت و سجین با هم بی ارتباط نیستند . بعضی از گناهان ما بقدری زشت هستند که اعمال خوب و صالح ما را می سوزانند و آنرا پاک می کنند که این همان بحث حبط اعمال است .
بعضی از اعمال خوب بقدری مثبت هستند که همه ی یا بعضی اعمال بد را می سوزانند و از بین می برند که این همان بحث تکفیر است .
از عواملی که باعث تکفیر گناهان می شود اسلام و ایمان است . اگر کسی سالها مشرک بوده است و بعد ایمان بیاورد و مسلمان بشود ، این اسلام آوردن او اعمال بدش را می پوشاند .
در روایت داریم که اسلام گذشته را جبران می کند . کسانی که در دم آخر مسلمان می شوند و وقتی هم برای انجام اعمال ندارند ، خداوند اعمال حق الله آنها را می پوشاند . این افراد چون تسلیم خدا می شوند یعنی مسلمان می شود ، خدا از حق خودش می گذرد .
پیامبر برای جوان یهودی که به مسلمین خواندن و نوشتن یاد می داد ، تلقین خواند و او چند دقیقه قبل از مرگش شهادتین را گفت و بعد او از دنیا رفت . پیامبر دستور داد که او را در قبرستان مسلمین دفع کنند .
در سوره ی مائده آیه 65 می فرماید : اگر اهل کتاب ایمان بیاوند و تقوی پیشه کنند ما گناهان آنها را می پوشانیم . ( مغفرت ) این لطف خداست . ممکن است که این ذهنیت پیش بیاید که آنها عملی انجام نداده اند .
مستضعف کسانی هستند که حق به آنها نرسیده است و مسلمان هم نشده اند ولی کسانی که کافر هستند و مسلمان می شوند ، اعمالی داشته اند . زیباترین عملی که خدا دوست دارد تسلیم شدن در برابر حق است .
یعنی فرد با حضرت حق عناد و لجبازی نداشته باشد . بدترین صفتی که خداوند از او بدش می آید در مقابل حق ایستادن و استکبار است . استکبار یکی از صفت های شیطان است که باعث رانده شدن او شد .
اعمالی مثل کفر ، شرک ، ریا ، حسد ، عُجب ، غرور ، منت گذاشتن بر کسی و آزار دادن دیگران باعث حبط اعمال ما می شوند و ریشه ی این اعمال کفر یا کفر خفی است . مثلا ریا یک کفر خفی است . خدا از این کفر و عناد بدش می آید .
ریشه ی تکفیر به تسلیم بودن و خضوع در برابر حق بر می گردد . پس فردی که مسلمان می شود یعنی تسلیم در برابر خدا شده است و این کار کمی نیست که بدون هیچ کاری فرد به بهشت برود.
بهشت درجاتی دارد . قرآن می فرماید : درجات هر کس در بر طبق عملش است . عملی که باعث تکفیر و آمرزش گناهان می شود مسلمان شدن است .
عمل دیگری که باعث تکفیر گناهان می شود شهادت در راه خدا است . شهادت بالاترین تسلیم عملی در برابر حق است . کسی که شهید می شود با عملش اثبات می کند که تسلیم حق است .
سوره ی آل عمران آیه 195 می فرماید : کسانی که در راه من شهر خودشان را ترک کردند و در راه من جهاد کردند و کشته شدند ، گناهان آنها را می پوشانیم و آنها را داخل بهشت می کنیم .
امام باقر (ع) می فرماید : اولین قطره از خون شهید که نشانه ی استقامت بر عهد الهی است می ریزد کفاره ی همه ی گناهان او می شود مگر حق الناس . کفاره ی او باید پرداخت بشود .
در روز عاشورا امام حسین (ع) به یارانش فرمود : کسانی که بدهی دارند بروند و آنرا ادا بکنند . من از رسول خدا شنیدم اگر کسی بمیرد و بدهی برگردنش باشد ، در روز قیامت از حسنات او برمی دارند و به طلبکار او می دهند .
امام حسین (ع ) می خواست کسانی که خالص هستند بمانند و حادثه ی عاشورا را رقم بزنند .
عمل دیگر توبه کردن است که باعث تکفیر گناهان می شود. توبه در واقع یک نوع زانو زدن در برابر حق است . تمام موارد تکفیر آمرزش گناهان به خضوع در برابر حق بر می گردد . در اینجا من از بین می رود . آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نام سیاه آمده ایم .
ابر خطاپوش همان توبه است . توبه باران رحمت الهی است که از طرف خدا شروع می شود، توبه یعنی رجوع . اول خدا به دل کسی رجوع می کند . یعنی به دل طرف می انداز که از گناه بدش بیاید و بویی از حقیقت به مشام او می رساند .
در قرآن داریم که اول خدا توبه ( رجوع ) می کند و بعد فرد توبه می کند . وقتی که فرد فکر می کند که بی حرمتی کرده و باید کاری بکند ، آن موقع پشیمان می شود و به سمت خدا توبه می کند و بعد خدا توبه ی او را قبول می کند . یعنی در توبه دو بار خدا رجوع می کند .
بنابراین خدا تواب و بخشنده است . توبه نه تنها باعث آمرزش گناهان قبل می شود بلکه باعث تبدیل سیئات به حسنات می شود.
سوره فرقان آیه 70 می فرماید : کسی که توبه کند و بعد ایمان به خدا را داشته باشد و بجای هر گناه عمل صالحی انجام بدهد ، خدا گناهان او را به تبدیل به حسنات می کند . توبه بالاتر از تکفیر است . کسی که خودش را شکسته و پیش خدا آمده است و پای هر گناه او شرمنده ای هست ، پای هر گناهش یک شکستگی است و خدا این را دوست دارد .
رسول ترک بعد از اینکه توبه کرد ( امام حسین (ع) واسطه ی کار او شده بود) به هر مسجدی که می رسید دو رکعت نماز می خواند یا اگر در مسجدی بود که تا موقع نماز وقت داشت در هر گوشه ی مسجد نماز می خواند . رفیقش به او گفت که چرا در هر گوشه ی مسجد نماز می خوانی ، ممکن است که ما را مسخره کنند .
او گفت : در این شهر جایی نیست که من در آنجا گناه نکرده باشم . من می خواهم در هر قسمت مقدس زمین عبادت بکنم تا در روز قیامت آنها شهادت بدهند که من در هر گناهم ، کار خوبی انجام داده ام .
در جلد هفت بحارالانوار داریم که امام باقر (ع) می فرماید : در روز قیامت در موقف حسابرسی مومن گناهکار را می آورند . خدا خودش متولی حسابرسی به او می شود، احدی را بر حساب او مطلع نمی کند ، خدا گناهان فرد را به او می گوید ولی کسی اینها را نمی شنود حتی خدا این صحنه ی دادرسی را به پیامبر هم نشان نمی دهد تا فرد خجالت نکشد .
خدا می فرماید که بدی های او را به خوبی تبدیل کنید و بعد پرونده ی او را به همه نشان بدهید . این فرد عبد مذنبی بوده است که توبه کرده است . پس از آثار توبه تبدیل گناهان به خوبی هاست . اگر انسان این شرمندگی ها را بعد از هر نمازش بگوید و توبه کند ، در آن روز شرمندگی نخواهد داشت .
اگر کسی توبه می کند و بدی های او به خوبی تبدیل می شود ، باید در ظاهر این فرد هم تحول ایجاد بشود . پیامبر فرمود : تائب واقعی کسی است که اگر استغفرالله بگوید ولی دِین خودش را به دیگران ادا نکند ، این توبه اش واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی عبادتش اضافه نشده است و رابطه اش با خدا بیشتر نشده است این توبه ی واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی ظاهرش عوض نشود توبه ی او واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی رفقایش همان رفقای قدیمی اش هستند این توبه واقعی نیست ، اگر کسی توبه کرد ولی روحیاتش عوض نشود این توبه ی واقعی نیست .
توبه باید در درون و ظاهر ما تغییراتی ایجاد بکند . خدا توبه ای را قبول می کند که فرد هم در ظاهر و هم در باطن تسلیم حق بشود و تغییراتی در او ایجاد بشود .
یکی دیگر از عواملی که باعث می شود که گناهان ما پوشانده بشود شفاعت است . یکی دیگر از عوامل تکفیر، گذشتن از گناهان کبیره است . در قرآن برای گناهان کبیره وعده ی آتش داده شده است .
شما سعی کنید گناهان کبیره را بشناسید . بهترین کتاب ، کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب است . خدا در قرآن می فرماید : اگر از کبائر پرهیز بکنید ما از گناهان صغیره ی شما می گذریم . ممکن است که این تلقی پیش بیاید که آیه باعث تجری بر گناه می شود ، ولی این طور نیست . این برداشت اشتباهی از آیه است .
مقصود آیه این است که اگر کسی این قدر خدا ترس و باتقوا هست که از گناهان کبیره دوری بکند ، خدا کم کم در وجودش آثار گناهان صغیره را از بین می برد . مثلا اگر کسی مواد مخدر و غذاهای مضر را ترک بکند ، مزاجش سالم می شود و اگر مزاجش سالم شد ، می تواند بعضی از غذای ناسالم را دفع بکند .
اگر کسی از گناهان کبیره اجتناب بکند روح سالم می شود و آن وقت آثار گناه صغیره خیلی نمی تواند در زندگی فرد ضرر بزند . اگر کسی گناه صغیره را کوچک بشمارد و به آن بی اعتنا بکند این به بدترین گناهان تبدیل می شد .
امیرالمومنین می فرماید : بدترین گناه این است که شخص انجام بدهد و بگوید این چیزی نیست .
حالا اگر این فرد توبه نکند و گناه برای او عادت بشود و بر گناه اصرار بورزد ، این خودش گناه کبیره است . گناه صغیره یکی از تورهای شیطان است که اگر کسی آنرا انجام داد به سمت گناه کبیره هم می رود. این همان دانه پاشیدن شیطان است .
یکی دیگر از موارد تکفیر کهولت سن است . همان طور که خدا می فرماید به پیرها احترام کنید ، خودش هم به پیرها احترام می کند . کهولت سن باعث می شود که خدا از بعضی گناهان آنها بگذرد . کسی که پیر می شود در مقابل خدا خاضع می شود و گردن کشی ندارد و این خودش تسلیم در برابر خداست .
کهولت سن یک نعمت است . وقتی ما طفل هستیم هیچ قدرتی نداریم ولی بعد که جوان شدیم مغرور می شویم . اگر انسان همیشه جوان بماند مغرور می ماند ولی بعد از مدتی همه چیز از انسان گرفته می شود و انسان پیر می شود و می فهمد که این نعمت ها از طرف خدا بوده است و این باعث می شود که در مقابل خدا خاضع بشود.
البته پیرها هم باید حیای دینی داشته باشند . داریم کسی که از سن چهل می گذرد خدا از او توقع دارد ،وقتی سن انسان به شصت و هفتاد سالگی رسید خدا از او توقع بیشتری دارد که حیای دینی نسبت به خدا داشته باشد .
آیت الله احمدی میانَجی می فرمودند : پدر من رفیقی داشت که سواد نداشت و اموال زیادی داشت و وقتی هنگام زکات می شد چون سواد نداشت می گفت : این باغ برای زکات .( با اینکه آن باغ خیلی بیشتر از زکات می شد ) ایشان خانه ای داشت که اتاق های متعددی داشت و به مسافران می داد و در محرم و صفر در آنجا مراسم بر پا می کرد . روزی او بیمار شد و گفت که من می خواهم بمیرم .
ایشان به پدر آیت الله میانَجی فرمودند که تو امشب اینجا بمان تا من را غسل و کفن بدهی . در نیمه شب او بلند شد و به چهارده معصوم سلام داد و گفت :خدایا خودت فرمودی و ما هم شنیدیم که به پیرها احترام کنید . من هم پیر شدم بعد او جان داد .
" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "
← مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)
- ۱۲۹۴ بازدید توسط ۱۰۶۱ نفر
- سه شنبه ۱۳ مرداد ۹۴ - ۱۰:۵۱