در مورد دوران رجعت توضیحاتی بفرمایید .
رجعت یکی از عقاید مسلم و زیبای شیعیان است . در آخر الزمان در هنگام ظهور ولی عصر گروهی از عالم برزخ به دنیا برمی گردند که آنها دو دسته هستند . یک دسته مومنین خالص و یک دسته کفار خالص و سران ضلالت و گمراهی که در طول تاریخ باعث گمراهی شده اند . مومنین خالص کسانی هستند که در دنیا استعداد سرشاری داشتند ولی بخاطر موانع بیرونی استعدادهایشان شکوفا نشد . پس اینها بر می گردند تا ظلمی به آنها نشود و در تشکیل حکومت ولی عصر کمک کنند .
سران کفر و الحاد هم برگردانده می شوند تا طعم ذلت و خواری را در همین دنیا ببینند و در همین دنیا انتقام ظلم ها از آنها گرفته بشود . سنگین ترین انتقامی که از آنها گرفته می شود و باعث رنج آنها است این است که حکومت دینی را می بینند .
از جهت عقلی هیچ مانعی نیست که رجعت اتفاق بیفتد. در تاریخ به شهادت قرآن رجعت های مکرری رخ داده است . پس امکان بوجود آمدن رجعتی در انتهای تاریخ وجود دارد .
بسیاری از آیات قرآن پشتوانه ی این عقیده ( رجعت ) است . کتاب شیعه و رجعت نوشته ی آقای شاه میر ولد است که در آن 76 آیه قرآن که در مورد رجعت است را تفسیر کرده اند . در مورد رجعت ما شش صد روایت داریم . پس این عقیده پشتوانه های محکمی دارد. همه ی ما می دانیم که امام زمان (عج) ظهور خواهد کرد . در ضمن می دانیم که آمادگی های خود مردم است که باعث می شود آن عدالت پرور بیاید و با آمادگی و لیاقت های مردم این حکومت جهانی برقرار بشود .
مانع تشکیل حکومت از طرف امام زمان (عج) نیست بلکه مانع از طرف مردم است . ما هنوز ظرفیت آن عدالت را نداریم . در روضه ی کافی نقل شده است که از امام بافر (ع) سوال شد که دولت فرج شما چه موقع تشکیل خواهد شد ؟ امام زمانه را به سه دوره تقسیم کرده اند . زمانه ی گرگ ، میش و ترازو . زمانه ی گرگ زمانی است که گرگ صفتی حاکم می شود و زمانی است که قلدران چپاول می کنند و در آن زمان حق ما اهل بیت غصب می شود . دوره ی میش که مردم آرام تر می شوند و ظلم را می فهمند ولی تلاش برای مقابله با آن ندارند . زمانه ی ترازو که مردم علیه ظلم تلاش می کنند و خواهان عدالت می شوند که در این دوره ظهور رخ می دهد و دولت ما اهل بیت تشکیل می شود.
در واقع در دوره ی سوم مردم خودشان را عوض کرده اند . مشکل از ماست و ما باید به سمت مهدویت برویم و آمادگی ظرفیت آن حکومت را داشته باشیم . حضرت زهرا فرمودند : امام مثل یک کعبه می ماند که مردم باید به سمت آن بروند و او خودش را به مردم تحمیل نمی کند . در دعای فرج ما می خواهیم برای حجت بن الحسن در این زمان و در هر لحظه سرپرست او و یاور او باش تا او بیاید و با رغبت مردم ، در زمین مستقر بشود .
پس مردم باید در مقیاس جهانی آمادگی حکومت ولی عصر را داشته باشند . در ضمن تا آمادگی اجتماعی بوجود نیاید امام ظهور نمی کند حتی اگر آمادگی های فردی وجود داشته باشد .
بزرگانی همچون سید بن طاوس ، سید بحرالعلوم و امام خمینی از نظر فردی مشکلی نداشتند ولی ظهور رخ نداد زیرا جامعه ی جهانی باید یکسری آمادگی هایی را داشته باشد . اگر عقیده به رجعت نباشد ممکن است که بعضی از افراد دچار ناامیدی و سرخوردگی بشوند. مثلا بگویند که به فرض من خوب باشم و عظمت فردی داشته باشم ، ظهور امام نیاز به عظمت اجتماعی دارد و آن دست من نیست و ممکن است که پاکی خودش را از دست بدهد اما اگر کسی عقیده به رجعت داشته باشد می گوید به فرض که اجتماع آمادگی ظهور را نداشته باشد ولی همین که من آماده باشم در هنگام ظهور هستم حتی اگر ظهور در زمان من نبود، من می توانم در زمان ظهور باشم .
پس اگر یک فرد هم خوب بشود تاثیری در جامعه می گذارد . اگر تو خوب باشی، می توانی در زمان رجعت جزو افراد آن زمان باشی . عمده شرط این که انسان در لیست رجعتی ها باشد ، این است که بر عهدش با امامش باشد .
داریم که اگر کسی چهل صبح دعای عهد را بخواند نه فقط قرائت کند و بر عهدش وفادار باشد ، جزو یاران امام زمان (عج)خواهد بود . کارهای ما باید با رضایت امام زمان (عج) که همان رضایت خدا هست باشد .
در دعای آل یاسین داریم که حق آن چیزی است که شما رضایت دارید . پسند و ناپسند شما ،پسند و ناپسند شماست . سعی کنیم که یک روز غفلت نداشته باشیم و بر عهد خودمان بمانیم . عده ای بودند که عمری غفلت نداشتند . اگر ما یک روز این کار را انجام دادیم و لذت آنروز را چشیدیم قطعا کار ما تداوم خواهد داشت .
شاگردان مرحوم رجبعلی خیاط می گفتند که ایشان عمری نفس نمی کشید بدون یاد امام زمان (عج) و ذکرش او بود و به دوستانش تدکر می داد که چیزی جز خود او نخواهید .
گفت طلب کن ز دوست هر چه تو را آرزوست ، چون همه هستی از اوست گفتم : دوست ، دوست . ایشان همیشه صلواتش با عجل فرجهم بود و روایت داریم که کسی که صلواتش این جوری (با عجل فرجهم ) باشد لایق امام زمان (عج) می شود . امام صادق (ع) می فرمایند : اگر کسی صلوات کامل بفرستد (با عجل فرجهم )این لایق مهدی ما خواهد بود . ایشان در اواخر عمر می گفت که در آمادگی سعی بکنید حتی اگر در آمادگی از دنیا بروید . اگر کسی در راه و به یاد او باشد حتی اگر ظهور را درک نکند لیاقت رجعت را پیدا می کند .
ایشان به دوستانش می گفت که اگر امام زمان (عج) را دیدید سلام من را به او برسانید و بگویید که گدایی دائم حرف از شما می زد . عقیده ی رجعت می تواند امید و نشاط را در فرد ایجاد بکند .
آیا بازگشت سران کفر و مومنین خالص در دوره ی رجعت اختیاری است ؟
سران کفار را برای عذاب بر می گردانند و شکی نیست که هیچ مجرمی با اختیار خودش پای چوبه ی دار نمی رود. آنها را بر می گردانند که خواری و ذلت را در دنیا بچشند . بنابراین آنها با اجبار به دنیا بر می گردنند . چون رجعت بر اساس لطف خاص خداست و خدا خواسته که آنها به دنیا بیایند و تکامل پیدا بکنند و در تشکیل حکومت شریک باشند ، این اجباری نیست .
امام صادق (ع) فرمود : وقتی مهدی ما قیام می کند ، در عالم قبر به سراغ مومنین می روند و می گویند که صاحب تو در دنیا آمده است ، اگر می خواهی به او ملحق بشوی بلند شو و اگر می خواهی در نعمت بهشت برزخی بمانی بمان . کدام مومن خالصی است که لطف خدا را پس بزند ؟
در آخر کتاب سیاحت غرب نوشته ی مرحوم آقا نجفی سیر آخرتی خودش را نوشته که به رجعت ختم می شود می نویسد : در یکی از منازل آخرتی حضرت علی اکبر و حضرت ابوالفضل به بازدید من آمده بودند بخاطر زیارت هایی که در دنیا برای آنها رفته بودم .
من دیدم که آن دو بزرگوار مسلح هستند و سوال کردم که چرا آنها مسلح هستند ؟ گفتند که آنها آماده ی رجعت هستند . صحنه ی دیگر که به آقا نجفی نشان دادند چهره ی حضرت علی اصغر بود در حالیکه زیر گلویش یک خط سرخی بود . ایشان سوال کردند که این خط سرخ برای چیست ؟ گفتند که این نشانه ی مظلومیت است تا وقتی که منتقم آنها بیاید و انتقام تمام ظلم ها را بگیرد .
آقا نجفی می گوید که وقتی من این دو صحنه را دیدم حال و هوای من برگشت و با اینکه در بهشت برزخی بودم دیگر این لذتها برایم جلوه ای نداشت و با خودم می گفتم که مرده باد عاشقی که از رنگی معشوق خودش نداشته باشد. در بهشت همه ی بهشتی ها و در راس آنها رسول خدا و اهل بیت دست بر دعا برداشتند و برای فرج دعا کردند . بعد به ما خبر دادند که مهدی در دنیا آمده است و هر کس می خواهد سر از قبر بلند کند .
آیا رجعت به دوران قبل از اسلام هم اختصاص دارد ؟
ما هیچ دلیلی نداریم که رجعت اختصاص به افراد بسیار مومن یا بسیار کافر در دوره ی اسلامی داشته باشد . ما دلایلی داریم که رجعت برای طول تاریخ است . در روایات قید مسلمان بودن دیده نمی شود. در زمان حضرت موسی هم مومنین خالص و کافران خالص وجود داشتند .
آیه 83 سوره ی نحل که در مورد رجعت است می فرماید : روزی خواهد رسید که از هر امتی ما یک گروهی را برمی گردانیم . قیامت صغری در رجعت است .
در المیزان می فرماید : این آیه مربوط به رجعت است و منحصر به دوره ی اسلامی نیست و مربوط به همه ی امت هاست . امام صادق (ع) می فرماید : پانزده نفر از قوم حضرت موسی و هفت نفر اصحاب کفر بر می گردند . امام باقر(ع) می فرماید : همه ی انبیاء از آدم تا خاتم بر می گردند و امیرالمومنین را یاری می دهند . پس رجعت انحصار به ما امت اسلامی ندارد .
انتهای رجعت مشخص نیست زیرا اگر انتهای آن مشخص بود زمان قیامت هم مشخص بود در حالیکه زمان قیامت معلوم نیست . ما روایت داریم که مومنینی که از عالم برزخ برگشته اند سی ماه در دنیا هستند .
امام کاظم (ع) می فرمود : مومنینی که از برزخ بر می گردند سی ماه در دنیا می مانند و در یک شب همه ی آنها از دنیا می روند . جزئیاتی که برنامه ی زندگی آنها در این سی ماه چیست بیان نشده است .
در مورد ائمه روایت داریم که مدت زمان طولانی در دنیا می مانند ولی سند این روایات ضعیف است و ما آنها را بیان نمی کنیم . یک روایت موثق داریم که امام باقر (ع) فرمودند : حکومت امام حسین (ع) سی صد و نُه سال است . ائمه اصراری نداشتند که جزئیات رجعت را بیان کنند .
مثلا ما روایتی نداریم که مومنینی که به دنیا بر می گردند مکلف به تکلیف هستند یا خیر . بعضی علما می گویند که آنها مکلف به تکلیف هستند زیرا این عالم دنیا است و بعضی از علما می گویند که مکلف به تکلیف نیستند زیرا عالم دنیای پس از مرگ است .
به تعبیر علامه مجلسی رجعت دنیایی بین آخرت و دنیا است . مومنین خالصی که برمی گردانند محرمات را انجام نمی دهند و واجبات را انجام می دهند زیرا می دانند که خدا آنرا دوست دارد با اینکه مکلف نیستند . فضای بندگی و عشق است . اینکه ما فلسفه ی رجعت را بدانیم برای ما سازنده است .
بعد از رجعت چه اتفاقی می افتد ؟
در روایت داریم که آخرین نفری که از دنیا می رود و بعد قیامت می شود امام و حجت خداست . علامه مجلس در کتاب بحار بیش از صد روایت در این مورد آورده است. خدا رحمت و فیض خودش را به واسطه ی امام به مردم می فرستد .
در دعای عدیله می خوانیم : با اوست که دنیا برقرار است . زیرا حجت خدا و معصوم خلیفة الله است و خدا عالم را به خاطر او خلق کرده است . پس اگر خلیفة الله در زمین نباشد آفرینش لغو است . پس با بودن حجت خداست که خدا رزق می فرستد .
این مثل باغبانی می ماند که یک درخت پر میوه ای دارد که باغ را بخاطر آن درخت آب می دهد . ممکن است که گلها وعلف های هرز هم به طفیل آن درخت آب بخورند ولی باغبان اگر آن درخت نباشد آن باغ را آب نمی دهد .
پس آخرین کسی که در دنیا هست امام است زیرا اگر او از بین برود عالم از هم پاشیده می شود . در روایت معراج داریم که پیامبر فرمود : در معراج خدا فرمود که آخرین حجت علی است . امام صادق (ع) وقتی به جدش سلام می دهد می گوید : ای مظهر العجائب . اینکه امیرالمومنین آخرین فرد در دنیا است منظور این نیست که حکومت علی آخرین حکومت روی زمین است . اولین حکومت ، حکومت امام حسین (ع) است و بعد حکومت پیامبر و بعد حکومت علی (ع) است . امام علی (ع) حکومت می کند و بعد از دنیا می رود . بعد ائمه حکومت خواهند داشت و امام علی (ع) دوباره رجعت می کند . امام علی (ع) می فرماید:من رجعت های متعددی دارم . ذو القرنین معصوم نبود ولی بعد از مرگش سه تا رجعت داشت . وقتی امام علی (ع) از دنیا برود حوادث قیامت بوجود می آید .
آیا رجعت و بازگشت برخی از اموات به دنیا در آخر الزمان در هنگام ظهور ، منافاتی با قرآن ندارد؟ چون در قرآن داریم که زمانی که هنگام مرگ مجرمان و انسان های فاسد فرا می رسد از خداوند درخواست رجعت به دنیا را می کنند . خداوند در جواب آنها می فرماید که هرگز رجعتی در کار نیست . و شما در برزخ باشید تا زمانی که قیامت فرا برسد.
شاید در ابتدا به نظر برسد رجعت و بازگشت برخی از اموات به دنیا در زمان ظهور ، با بعضی از آیات قرآن منافات داشته باشد. ولی اگر عمیقاً مطالعه کنیم متوجه می شویم که کدام رجعت در قرآن رد شده و خداوند متعال فرموده که هرگز رجعتی در کار نخواهد بود .
در واقع این رجعت با رجعتی که قرآن در خصوص آن صحبت کرده هیچ منافاتی ندارد . عقیده به رجعت یک عقیده ی قرآنی است . در قرآن هفتاد و شش آیه در خصوص رجعت داریم . حتی در برخی از موارد خداوند نمونه های صریحی را ذکر کرده که اموات از عالم برزخ به عالم دنیا بازگشته اند .
در آیه ی دویست و پنجاه و نه سوره ی بقره داستان حضرت ارمیای پیامبر ذکر شده است . آمده که صد سال خداوند او را میراند ، سپس زنده کرده و به عالم دنیا باز گرداند. یا مردگانی که توسط حضرت عیسی (ع) زنده می شدند . که نه تنها مسلمین بلکه مسیحیان این مسئله را قبول دارند . صریحاً در برخی از این آیات خداوند می فرماید که برخی از مردگان به عالم دنیا بازگشته و زندگی کردند .
بنابراین تعجب برانگیز است که چرا برخی از مردم این مسئله را انکار کرده و یا حتی قابل هضم نمی دانند . اگر پذیرش این مسئله مشکل بوده و یا امکان نداشت ، خداوند در قرآن این مسئله را عنوان نکرده و نمونه های صریح آن را بیان نمی کرد . بنابراین عقیده به رجعت، یک مسئله ی قرآن است و پشتوانه ی عقلی دارد .
اگر کسی عمق رجعت را متوجه شود ، در واقع تجلی و جلوه ی امامت در آخر الزمان را در می یابد . بنابراین ما باید به این رجعت عقیده پیدا کنیم . در ضمن این رجعت با آن آیه ای که خداوند فرموده هیچ رجعتی در کار نیست، منافات ندارد .
در آیه ی نود و نه و صد سوره ی مومنون خداوند متعال فرموده : زمانی که چشم برخی از گناهکاران ، مجرمین و کفار به حقایق عالم آخرت باز می شود . به این خاطر که در زمان مرگ ملائک عذاب را با چهره های عبوس و خشن می بینند و از طرف دیگر جایگاه آخرتی خود را اجمالاً مشاهده می کنند .
در ضمن هواهای نفس و شهوات آنها نیز فروکش کرده و شعور آنها کاملاً فعال و بیدار شده است . یک دفعه یک ندامت و پشیمانی عمیق آنها را در بر گرفته و احساس حقارت از عمر بر باد رفته می کنند . در نتیجه اظهار پیشمانی کرده و می گویند خدایا ما را باز گردان تا جبران کرده و عمل صالح انجام دهیم .
خداوند متعال می فرماید : اصلاً . این درخواست در این زمان بی مورد است. چون چشم این افراد به یک حقایقی باز شده و از روی ترس این حرف ها را می زنند . وقتی که آنها به دنیا بازگردند ، باز هم با نفس برگشته و همان هواهای نفس و خباثت ها را دارند .
در آیه ی دیگر خدا می فرماید : اگر اینها را بازگردانیم باز هم به همان کارهای خود می پردازند . این افراد دروغ می گویند که ما را بازگردان ، ما خوب می شویم . بنابراین خداوند رجعتی را مردود می داند که به درخواست خود کفار و فاسقان و به هدف اصلاح باشد . چون این هدف دروغین است .
اما در آخر الزمان ، کفار نه به اختیار ، بلکه به اجبار باز گردانده می شوند . نه برای اصلاح و عمل صالح ، بلکه برای انتقام و ذلت .
سوماً این هدف یک هدف دروغین نیست بلکه کاملاً درست و راست است . چون با این رجعت این افراد ذلت دیده و انتقام ظلم هایی که کرده اند کاملاً از آنها گرفته می شود . بنابراین رجعتی که در قرآن رد شده ، رجعت به اختیار کفار است . رجعتی که ما اعتقاد داریم ، رجعت اجباری بوده و به هدف عذاب و انتقام است . رجعتی که قرآن مردود دانسته ، رجعت به هدف اصلاح است . این هدف دروغین است ، چون خدا می فرماید اصلاً این افراد اصلاح پذیر نیستند. پس چیزی را که قرآن رد کرده ، ما نیز مردود می دانیم و شکی در آن نیست .
شما می گویید که در رجعت ، سران کفر و ذلالت برای دیدن ذلت و انتقام به دنیا بازگردانده می شوند . حال با توجه به اینکه این افراد عالم برزخ و عذاب های آن را دیده و حقانیت راه پیامبران برای آنها واضح شده است . اگر این افراد به دنیا بازگردانده شوند ، فرصتی پیدا می کنند که توبه کرده و گذشته ی خود را اصلاح کنند . در نتیجه بجای اینکه به ضرر آنها باشد کاملاً به نفع آنها است .
اولاً آنطور نیست که هر کسی که چشم او به حقایقی باز شده باشد ، دست از باطل خود بردارد . و به سمت حق رفته و ایمان بیاورد . بنابراین نباید فکر کرد چون کفار صحنه های حقیقت را دیده اند ، وقتی به دنیا بازگردانده می شوند ، ایمان می آورند . ما در طول تاریخ افراد زیادی را داشته ایم که با اینکه حقیقت را دیده بودند بر باطل خود پافشاری می کردند . و لجوجانه بر باطل اصرار می کردند . کم نبودند کسانی که معجزات پیامبر و انبیاء را می دیدند و می فهمیدند که این کارها مربوط به بشر نیست ، اما می گفتند همه ی اینها سحر است .
بعد از غدیر خم که پیامبر (ص) ، حضرت علی (ع) را نصب کردند ، شخصی نزد ایشان آمده و گفت : این جوان را که نصب کردی از جانب خود تو بود یا از جانب خدا ؟ پیامبر (ص) فرمودند : از جانب خدا . این فرد گفت : خدایا اگر این از طرف تو بوده و حق هم بوده ، یک عذاب بفرست که من از بین بروم . من طاقت این مسئله را ندارم .
از این هم بالا تر مگر شیطان عالم ملائکه و معجزات انبیاء را ندیده است ؟ مگر به حق آگاهی ندارد ؟ اما دست از شیطنت خود بر نمی دارد . کسانی که با رجعت باز می گردند سران کفر و ذلالت هستند . یعنی کسانی که آنقدر لجوج بوده اند که با انبیاء ، اولیاء و معصومین مخالفت می کردند . این افراد کسانی هستند که نفس آنها در خباثت و لجاجت شکل گرفته است . چون ذات آنها به شکل دیگری است ، زمانی که به دنیا باز گردانده می شوند، باز هم به همان شیطنت خود ادامه می دهند .
بنابراین این افراد وقتی باز گردانده می شوند ، توبه نمی کنند . حتی اگر توبه هم بکنند، توبه ی آنها پذیرفته نیست . چون در بسیاری از آیات و روایات قرآن آمده که توبه ی فرد تا زمانی مورد قبول واقع می شود که چشم او به عالم حقیقت باز نشده است . به محض اینکه چشم فرد به عالم آخرت باز شد ، دیگر توبه پذیرفته نیست .
توبه زمانی باعث رشد و تکامل فرد شده و برای او فایده و ارزش دارد که از روی اختیار باشد . یعنی با اختیار، حق را انتخاب کرده باشد . اما زمانی که چشم انسان به حقایقی از جانب عالم غیب باز می شود ، از روی اجبار و ترس توبه می کند . این مسئله دیگر ارزش نداشته و باعث رشد نمی شود .
فرعون هم در لحظه ی آخر توبه کرد . به تعبیر قرآن فرعون موقع غرق گفت که من به خدای بنی اسرائیل ایمان آوردم . خداوند متعال در جواب او فرمود : الان دیگر ارزشی ندارد . این از روی میل به حق و انتخاب حقیقت نیست که باعث رشد شود . هر کسی هنگام ترس از روی اجبار این حرف ها را می زند . خداوند متعال از اینکه رحمت و مغفرت او شامل حال کسی شود ، هیچگاه بخل ندارد . چه در دنیا و چه پس از دنیا . همیشه رحمت خدا واسعه است . اما هنگامی که شخص عالم آخرت را می بیند و دار دنیا بسته می شود ، زمان عمل کردن او تمام می شود . دار عمل ، دار دنیا است . مانند یک بطری در بسته که در اقیانوس انداخته شود . آب بی نهایت است اما چون بطری در بسته است ، آب را جذب نمی کند .
رحمت خدا بی نهایت است ، اما زمانی که مرگ شخص فرا رسیده و آن طرف را می بیند ، دار او بسته شده و عمل تمام می شود . بنابراین اینطور نیست که مغفرت خدا شامل حال او نشود بلکه این فرد دیگر نمی تواند مغفرت خدا را جذب کند . در رجعت ، آن فردی را که باز می گر دانند در واقع بطری در بسته است . یعنی آن فردی که به دنیا آورده می شود ، فردی است که آخرت را دیده است . اولاً این فرد چون در خباثت و لجاجت شکل گرفته ، توبه نمی کند . ثانیاً اگر هم توبه کند ، این توبه پذیرفته نیست و ارزشی ندارد . چون خود او نمی تواند رحمت را جذب کند .
در زیارت آل یاسین یک فرازی دارد که از آیه ای به این مضمون اقتباس شده است : رجعت شما حق بوده و جای شکی در آن نیست . زمانی باز می گردید که ایمان آوردن فردی که قبلاً ایمان نداشته به درد او نمی خورد . توبه در زمان رجعت از جانب کفار مورد قبول نیست.
شما گفتید بعد از شهادت امام زمان (عج) اولین امامی که رجعت می کند ، امام حسین (ع) است . این امام غسل و نماز به حضرت را به عهده دارد . اصلاً مگر امام زمان (عج) شهید می شوند ؟ چطور در زمانی که جهان پر از عدل و داد است ، ظلم ریشه کن شده و شیطان هم از بین رفته است . شخص ظالمی پیدا می شود و حضرت را به شهادت می رساند ؟
ما تنها یک روایت داریم که به طور خاص از شهادت امام زمان (عج) اسم برده است . ولی سند این روایت ضعیف است . بنابراین زیاد نمی توان به این روایت تکیه کرد . اما روایات زیادی داریم که به طور عمومی گفته است که همه ی ائمه شهید می شوند . گفته شده هیچیک از ما اهل بیت نیست که یا با شمشیر کشته شده و یا مسموم شده و به شهادت نرسیده باشد . به طور اصولی نیز باید همینطور باشد . امامان ما در همه چیز الگو هستند . از جمله در مرگ ایشان ، چون کامل ترین مرگ شهادت است .
در خطبه ی 123 نهج البلاغه آمده است که شرافتمندانه ترین نوع مرگ شهادت است . پیغمبر (ص) در یک روایت معروف فرمودند که هر عمل صالحی که انجام دهید ، بالاتر از آن یک عملی وجود دارد . تا شهادت که بالاتر از آن دیگر چیزی وجود ندارد . آیا امکان دارد ائمه که لایق ترین انسان ها بوده اند، این بالاترین را نداشته باشند ؟ مرگ هر کسی به شکل زندگی او است . وقتی زندگی آنها پاک ترین و با فضیلت ترین بوده است ، مرگ آنها نیز بافضیلت ترین است .
لذا در بسیاری از دعاها ائمه درخواست شهادت کرده اند . در دعایی که در ماه رمضان خوانده می شود ، امام صادق (ع) اینگونه دعا می کردند: خدایا وفات من را قتل در راه خود قرار بده . در مجلس ابن زیاد ، زمانی که او امام سجاد(ع) را تهدید به قتل کرد . ایشان فرمود : من را تهدید به قتل می کنید . مگر نمی دانید که قتل و کشته شدن عادت ما بوده و شهادت مایه ی افتخار ما است ؟
حضرت زینب (س) در خطبه ای که در سفر اسارت خواندند ، فرمودند : خدا را شکر که آغاز کار ما را سعادت و پایان کار ما را شهادت قرار داده است . پس طبق همین روایات عمومی به خوبی می توان متوجه شد که همه ی ائمه از جمله امام زمان عج به شهادت می رسند . در اصول کافی هم این روایت آمده است که امام زمان عج فوت کرده و امام حسین (ع) ایشان را غسل داده و نماز می خوانند .
البته در این روایت کلمه ی موت آمده که اعم از شهادت و یا مرگ طبیعی است . ما از روایات دیگر باید استخراج کنیم که این موتی که در این روایت در خصوص امام زمان عج گفته شده در واقع همان شهادت است . درست است که در زمان امام زمان عج ظلم اجتماعی وجود ندارد . چون حکومت عادلانه است ، کسی نمی تواند به طور گسترده به جامعه ظلم کند . و شیطان هم به عنوان یک دشمن بیرونی که باعث لغزش و انحراف انسان ها می شود از بین رفته است .
فلسفه ی وجودی شیطان این است که برای رشد انسان ها یک دو راهی درست کند . یک راه را انبیاء درست کرده اند که راه خیر است . و یک راه را نیز شیطان درست می کند که راه شر است . خود انسان باید خوبی و حق را انتخاب کند تا باعث رشد او شود . بندگی اختیاری باعث رشد انسان می شود نه بندگی اجباری .
در زمان ظهور امام زمان عج ، جهان بندگی را انتخاب کرده است . چون انتخاب کرده ، دیگر نیازی به دو راهی وجود ندارد . بنابراین فلسفه ی وجودی شیطان دیگر تمام شده است . در نتیجه عمر شیطان به پایان رسیده و طبق روایات توسط امام زمان عج از بین می رود . وقتی که شیطان از خدا خواست که من را تا قیامت فرصت بده . خداوند نگفت من این کار را می کنم. بلکه فرمود : تا یک زمان معینی به تو فرصت می دهم .
در روایات داریم که این زمان معین ، زمان ظهور است . اما در این زمان ، نفس و دشمن درونی از بین نرفته است . درست است که نفس تربیت شده و از جهت گناه ، میل نفس به صفر می رسد . ولی صفر نمی شود . نفس و شیطان دو وجود مستقل هستند .
شیطان در بیرون است. اما نفس در درون انسان است . خود نفس ، دارای امیال و تاخت و تازهایی است . در زمان امام زمان عج، شیطان از بین رفته اما نفس هنوز وجود دارد . تا زمانی که عالم دنیا وجود دارد ، امتحان هم است .
بنابراین هوای نفس وجود دارد ، اما آنگونه نیست که ظلم گسترده ای به دیگران بکند . ظلم های فردی وجود دارد . در نتیجه امکان اینکه یک انسان ظالمی باشد که به حضرت ضربه زده و ایشان را به شهادت برساند، وجود دارد .
شما قبلا از اهمیت دعای عهد و باقی ماندن در عهد با امام زمان عج سخن گفتید . و دل های ما را خیلی مشتاق این دعا و باقی ماندن بر این عهد کردید . اما کسانی که سواد خواندن این دعا را ندارند و یا خانم هایی که در روزهایی از ماه عذر شرعی دارند چکار باید بکنند ؟
در روایتی از امام صادق (ع) است که یکی از دستورالعمل هایی که شخص را لایق همراه بودن با امام زمان عج می کند ، خواندن چهل روز دعای عهد است . روح این دستورالعمل، باقی ماندن در آن عهد است . وگرنه یک چنین نتیجه ی ارزشمندی ، صرفاً با الفاظ و خواندن به دست نمی آید . آن مقام بلند تنها با چهل قرائت به دست نمی آید. باید یک اتفاقی در روح و نفس انسان رخ بدهد . چهل روز پای آن عهد ایستادن است که باعث آن شایستگی ها و لیاقت ها می شود .
در این دعا می گوید که خدایا امروز و تا هر زمانی که زنده هستم بر عهد خود باقی می مانم . باید صادقانه چهل روز این کار را بکنیم . درست است که روح این دعا و دستورالعمل باقی ماندن در عهد است .
اما امام صادق (ع) می فرمایند که باید چهل روز این دعا را خوانده و بر عهد آن باقی ماند . بنابراین تنها بر عهد باقی ماندن کافی نیست و خواندن این دعا هم موضوعیت دارد .
خداوند متعال در قرآن می فرماید : نماز بخوانید برای اینکه به یاد من باشید . در این صورت ممکن است کسی بگوید که در صورتی که روح نماز یاد خدا است ، من همیشه به یاد خدا هستم پس نماز نمی خوانم .
به یک درویشی گفتند که چرا نماز نمی خوانی ؟ گفت من یاهو می گویم که پدر نماز است . این حرف اشتباه است . خدا می توانست تنها عنوان کند که ذکر بگویید . اما گفته است که نماز بخوانید . چون پیکره و قالب موضوعیت دارد .
به تعبیر دیگر ، خدا ذکری را از ما می خواهد که از این قالب برخواسته و نتیجه ی قالب نماز باشد . روزه و حج هم ذکر است . اما هر کدام از آنها خاصیت خود را دارد . وقتی که گفته می شود برای رسیدن به هدفی خاص این عمل را انجام دهید . بدانید که این عمل هم موضوعیت دارد . بنابراین خواندن چهل روز دعای عهد موضوعیت دارد و نباید کسی آن را ترک کند .
اگر کسی سوادی برای قرائت این دعا ندارد ، می تواند از فرد دیگری بخواهد که این دعا را خوانده و او نیز آن را تکرار کند . به مرور هم خود او این دعا را حفظ خواهد شد . اگر فرد همه ی تلاش خود را کرد اما باز هم نتوانست این دعا را بخواند ، در صورتی که بر روی عهد خود باقی بماند ، انشاء الله خداوند متعال آن تفضل را نصیب او خواهد کرد .
در مورد خانم ها ، عذر شرعی مانعی برای خواندن دعا نیست . در زمانی که خانم ها عذر شرعی دارند برخی از عبادات مانند نماز خواندن و روزه گرفتن را نمی توانند انجام دهند . یا چهار سوره ی قرآن که سجده ی واجب دارد را نمی توانند بخوانند . ولی بقیه ی عبادات را نباید ترک کنند . یکی از اشتباهاتی که خانم ها در این زمان مرتکب می شوند این است که کلاً خود را از عبادات محروم می کنند . مثلاً قرائت قرآن روزانه ی خود را کلاً ترک می کنند . یا زیارت برخی از جاها که حکم مسجد ندارد را کنار می گذارند . این کار اشتباه است .
در رساله ها داریم که مستحب است خانم ها در زمانی که عذر شرعی دارند در محل سجاده ی خود بنشینند و به مدتی که نماز می خوانده اند ذکر بگویند . به این خاطر که عادت عبادتی آنها از بین نرود . چه بسا افرادی بوده اند که چون فاصله ای بین عبادات آنها بوجود آمده ، سرد شده و عبادات خود را ترک می کردند .
خواندن دعای عهد و بقیه ی دعاها برای خانم هایی که عذر شرعی دارند هیچ اشکالی ندارد . البته در برخی از رسالات آمده که در این دوران برای خانم ها، خواندن بیش از هفت آیه ی قرآن مکروه است . مکروه بودن یک قاعده ی کلی است که فقهای ما هم ذکر کرده اند . مکروه بودن یعنی اینکه ثواب آن نسبت به زمانی که این عذر را فرد ندارد ، کمتر است . نه اینکه اصلاً فرد دعا و قران نخواند .
شما گفتید در زمان ظهور امام زمان عج فلسفه ی وجودی شیطان تمام می شود . و شیطان به دست آن حضرت از بین خواهد رفت . اصلاً فلسفه ی وجودی شیطان چه بوده که عمر او در زمان حضرت به پایان می رسد ؟
مقصود از خلقت انسان به عنوان موجود برتر این است که به توحید و بندگی برسد . در صورتی که به توحید و بندگی برسد تمام استعدادهای او شکوفا می شود . و رشد و کمال انسانی در او به طور کامل به فعلیت می رسد . خداوند متعال بندگی را از انسان می خواهد که اختیاری بوده و باعث رشد و شکوفایی استعداد های او شود ، نه بندگی اجباری .
خداوند موجوداتی دارد که به اجبار و قهراً بندگی می کنند ، مانند ملائکه . اگر می خواست انسان هم به اجبار بندگی کند نیاز به خلق او نبود ، چون ملائکه بودند . کمال انسان که می تواند او را بالاتر از ملک قرار دهد ، این است که به اختیار عبودیت کند . این مقصود اصلی خداوند از خلقت انسان است . برای اینکه این غرض تحقق پیدا کرده و انسان بتواند انتخاب کند باید دو راه موجود باشد . یکی بندگی و دیگری شیطنت .
به همین خاطر خداوند به شیطان اجازه ی فعالیت داده است . که او بتواند در مقابل راه خیری که انبیاء و اولیاء از جانب خدا آورده اند، یک راه دیگری را هم ارائه دهد .
به تعبیر مولوی: در جهان دو باند می آید به ضد ، تا کدامین را تو باشی مستعد .
نه اینکه خدا دو غرض اصلی دارد ، عبودیت و شیطنت . غرض اصلی عبودیت است . اما چون عبودیت اختیاری است ، طبعاً به شیطان هم اجازه ی فعالیت داده شده است . بنابراین بودن شیطان و دستگاه ابلیس یک غرض تبعی است . وقتی که شیطان به خداوند گفت که به من اجازه بده تا قیامت زنده بمانم . خدا نگفت ، من تا قیامت به تو مهلت می دهم . بلکه فرمود که تا یک وقت معینی به تو مهلت می دهم .
در واقع مهلتی که خداوند متعال به شیطان داده ، به خاطر آن غرض اصلی است . به شیطان اجازه داده شده که وسوسه کرده ویک راه شری را ارائه کند . وگرنه بر کسی سلطه نداشته و نمی تواند کسی را به زور منحرف کند . در ضمن عمر او نیز محدود است .
اگر انسان ها به واسطه ی رشد خود به عبودیت برسند ، دیگر نیازی به شیطان وجود ندارد . کسانی که در زمان ظهور حضور دارند ، کاری کرده اند که این لیاقت را پیدا کرده اند . یعنی تلاشی انجام داده اند . چون ظهور یک زمینه های جهانی نیاز دارد. بنابراین زمینه هایی را مردم در خود ایجاد کرده اند که این نعمت تام الهی نصیب آنها شده است . درست است که لغزشها و امتحانات ما که در زمان ظهور نیستیم بیشتر و سخت تر است .
اما فضیلت انسان هایی که در زمان غیبت بتوانند بر دین خود باقی بمانند فوق العاده است . پیامبر اکرم (ص) فرمود : هر یک از آنها پنجاه برابر اصحابی که در زمان من هستند ، فضیلت دارند . چون دین را مانند آتشی در کف دست خود نگاه داشته اند .
بنابراین فضیلت افرادی که در آخر الزمان هستند بیشتر است . در ضمن راه هم بسته نیست . اگر کسی واقعاً مشتاق است که در زمان ظهور ، حاضر باشد . کاری بکند که با افراد رجعتی بازگردانده شود . هر چند ظهور در زمان او رخ ندهد ، اما او در زمان ظهور بازگردانده شود . بنابراین هیچ ظلمی به کسی نشده است .
اگر در حق کسی که الان از دنیا رفته ،بدی یا ظلمی کرده باشیم . چگونه می توانیم از او طلب بخشش کنیم. و اینکه چگونه می توانیم مطمئن شویم که او ما را بخشیده است ؟
لزومی ندارد که ما به سمت خواب دیدن و اظهار روح برویم و از این طرق متوجه شویم که فرد فوت کرده ما را بخشیده است یا خیر . این طرق اعتبار صد درصد ندارد . بنابراین نیازی نیست که ما از این راه ها حلالیت کسب کنیم . بلکه قاعده و قانون دارد . اگر شما برای شخصی که از دنیا رفته و مدیون او هستید ، هدایایی را بفرستید . برای او استغفار کرده و یا نماز های قضا شده ی او را بخوانید . درست است که نماز و روزه ی شخص متوفی بر پسر بزرگ او واجب است . ولی اگر دیگران هم از باب احسان بخوانند، از گردن او ساقط می شود . شخص متوفی به شدت نیازمند است و ما باید نیاز او را برطرف کنیم .
مرحوم قطب راوندی روایتی را آورده است به این مضمون که اموات با صدای حزین، خویشان و آشنایان خود را صدا می زنند ، که خدا شما را رحمت کند ما را فراموش نکنید . بر ما رحم کرده و از دعا و صدقه بر ما بخل نورزید ، تا خدا هم بر شما رحم کند . پیش از آنکه شما هم مثل ما شده و دست شما از دنیا کوتاه شود . ما هم روزی مثل شما توانا بوده و این زیادی های معاش که اکنون در دست شما است ، در دست ما بود. ولی در راه خدا خرج نکردیم و حق را منع کردیم . اکنون وبال آن برای ما و نفع آن برای دیگران است .
بنابراین اموات در یک چنین موقعیتی التماس می کنند . اگر کاری برای آنها بکنیم معلوم است که از ما راضی می شوند . روایتی از امام باقر (ع) داریم به این مضمون که می شود یک فرزندی زمانی که پدر و مادر او زنده هستند به آنها خوبی و احسان کند . ولی همینکه از دنیا رفتند ، آنها را فراموش کند . دیون و بدهی های آنها را پرداخت نکند . این فرزند با آنکه در زمان حیات والدین مورد نفرین آنها نبوده . اما بعد از مرگ مورد نفرین و عاق آنها قرار می گیرد . بر عکس نیز امکان دارد . فرزندی بوده که در زمان حیات پدر و مادر به آنها جفا کرده و عاق والدین بوده است .
اما به محض اینکه آنها از دنیا می روند ، گویی تلنگری به او وارد شده است . شروع به خوبی و احسان به آنها کرده و دیونی که به گردن دارند را پرداخت می کند . در این روایت است که این فرزند از نفرین پدر و مادر خارج شده و مورد دعای آنها قرار می گیرد . بنابراین برای اینکه بخواهیم از فرد متوفی حلالیت بطلبیم باید به او خوبی کنیم . لزومی هم ندارد که حتماً به خواب های خود تکیه کنیم .
در جلسات قبل شما گفتید که برخی از افرادی که معارف الهی به آنها نرسیده است ، سوال و جواب قبر ندارند . حتی ممکن است مورد عفو خداوند متعال قرار بگیرند . بعد از شنیدن صحبت شما ، من گفتم ای کاش ما هم در یک نقطه ی دور افتاده بودیم . و حرفی از دستورات و آموزه های دین نشنیده بودیم . در نتیجه بدون سوال و جواب قبر مستقیم به بهشت می رفتیم . آیا این آرزوی بدی است یا خیر؟
اصولاً سوال و جواب قبر مربوط به افرادی است که در دنیا یک موضع گیری ضد دینی داشته اند . اعم از اینکه مومن بوده اند و یا کافر بوده اند . مستضعفین که در روایات ما نه مومن هستند و نه کافر ، سوال قبر ندارند . البته این به آن معنا نیست که فشار قبر هم ندارند . چون فشار قبر ابتدا بخاطر آلودگی هایی است که انسان دارد . و دیگری بخاطر تعلقات او به دنیا است .
بنابراین اگر کسی به دنیا اعتیاد داشته باشد ، وقتی او را جدا کرده و به عالم ناشناخته ی برزخ می برند، آن فشار و سختی ها را خواهد چشید . این مسئله ربطی به اینکه معارف به آنها رسیده باشد یا خیر، ندارد . فشار قبر مربوط به تعلق و دلبستگی فرد به دنیا است . البته برخی از افراد مانند بچه ها یا افرادی که مجنون هستند از این قاعده مستثنی هستند . چون این افراد دلبستگی ندارند .
بنابراین افراد بالغی که حق به آنها نرسیده و حجت بر آنها تمام نشده است ، سوال قبر ندارند. اما دلیلی نیست که فشار قبر هم نداشته باشند . یعنی اینطور نیست که کاملاً بدون سختی و مشکل باشند . از طرف دیگر ، درست است که این افراد به جهنم و محیط غضب خدا نمی روند . اما در برخی از روایات آمده که در اعراف قرار می گیرند . اعراف مکانی است بین بهشت و جهنم. در محیط غضب الهی نیست اما در بهشت هم نیست .
به فرض اگر این افراد به بهشت هم بروند ، به درجات پایین و نازل آن وارد می شوند . جایی که از لذت ها و نعمات بهشت که محصول عمل صالح است ، خبری نیست . ما در روایات داریم که زمین بهشت خالی است . خود انسان باید با اعمال و ایمان خود نعمت ها را به آنجا بفرستد. تمام نعمات بهشت ، تجسم اعمال ما است . مستضعفینی که اعمال صالح چندانی ندارند ، زیاد از این نعمات برخوردار نمی شوند .
از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که بهشت هشت در داشته و جهنم هفت در دارد . یعنی راه ها و اسباب ورود به بهشت هشت چیز است. و راه های ورود به جهنم هفت چیز است . هر کدام از درهای بهشت یک عنوان دارد . باب المجاهدین ، باب المعروف و ... یک در مربوط به کسانی است که جهاد کرده اند . یک در مربوط به کسانی است که در این دنیا اعمال صالح انجام داده و امر به معروف کرده اند . یک در مربوط به شاکرین ، یک در مربوط به صابرین و یک در مربوط به روزه داران است . اینها همه مربوط به کسانی است که در این دنیا اعمالی را انجام داده اند .
در جلد هشت بحار الانوار یک روایت از امیر المومنین (ع) است که فرمود : بهشت هشت در دارد . یک باب است که انبیاء و صدیقان وارد می شوند . در دومی است که شهدا و صالحین وارد می شوند . پنج در دیگر مربوط به شیعیان و محبین اهل بیت است . یک در هم مربوط به تمام کسانی است که اشهد ان لا اله الا الله می گویند اما ذره ای از بغض اهل بیت در دل آنها نیست . این مسئله در واقع مربوط به مستضعفین فکری است .
اصل بهشت با آن نعمت های سرشار مربوط به اهل ولایت است . روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که می فرماید: وقتی که یک فرد بهشتی می خواهد وارد شود ، در بهشت را که می کوبد . این کوبه از یک یاقوت سرخ است که بر روی یک صفحه ی طلایی کوبیده می شود . وقتی که کوبه روی صفحه خورده می شود ، طنین آن یا علی است.
از علامه طباطبایی سوال شد که چرا طنین کوبه ی بهشت یا علی است ؟ ایشان فرمودند: وقتی که یک نفر به در خانه ای می رود ، صاحب خانه را صدا می زند . صاحب و ساقی بهشت ، امیرالمومنین علی (ع) است . پس اصل بهشت و نعمت های سرشار آن مربوط به اهل ولایت است. مستضعفین مقام بالایی ندارند که کسی آرزوی آن را داشته باشد .
در ضمن همت مومن نباید کم باشد و این مقدار را از خدا طلب کند . یک نفر از پیامبر (ص) پرسید من را می شناسید ؟ من کسی بودم که در اوایل بعثت زمانی که به طائف آمدید من در خانه ی خود از شما پذیرایی کردم. پیامبر (ص) خیلی او را تحویل گرفته و فرمودند : یک چیزی از ما بخواه . آن مرد گفت: اگر دویست گوسفند و یک چوپان باشد خوب است . پیامبر (ص) سری تکان دادند و خواسته ی او را برآورده کردند . اما بعد فرمودند که چرا همت این مرد اینقدر کم بود؟ چرا همت آن پیرزن بنی اسرائیل را نداشت .
خداوند خطاب به حضرت موسی کرد که از مصر به فلسطین برو و جنازه ی حضرت یوسف را هم با خود همراه ببر. آن حضرت گفت که من نمی دانم جنازه ی ایشان در کجا دفن است. فرمودند که از پیرزنی که در مکانی ساکن است بپرس به تو می گوید. البته خداوند می توانست مستقیماً مکان دفن را بگوید اما حکمتی در این قضیه بود . حضرت موسی طبق آدرسی که داده شد ، رفت و آن پیرزن را پیدا کرد . از او پرسید تو می دانی که حضرت یوسف در کدام مکان دفن است؟ گفت: می دانم ولی شرط دارد . شرط آن هم این است که در بهشت من همنشین با شما باشم .
حضرت موسی فهمید که این پیرزن خیلی با معرفت است . پیامبر (ص) فرمود که چرا این مرد فقط دویست گوسفند و یک چوپان از ما خواست . چرا همت آن پیرزن را نداشت . همت مومن باید اینگونه باشد . همنشینی با اهل بیت را آرزو داشته باشد نه مقام مستضعفین را .
شما در جلسه ی قبل گفتید که همه ی ائمه و مخصوصاً امام زمان عج چون انسان های کاملی هستند باید کامل ترین مرگ که شهادت است را درک کنند . آیا این اتفاق در مورد پیامبر اکرم (ص) هم افتاده است یا خیر ؟ چون ما بیشتر لفظ رحلت را در مورد ایشان می شنویم .
درست است که ما معمولاً در مورد پیامبر (ص) کلمه ی رحلت را بکار می بریم . اما طبق همان قاعده ی کلی انسان کامل در همه چیز، از جمله در نوع مردن کامل ترین است. بالاترین نوع رحلت و کوچ از این دنیا به تعبیر امیرالمونین (ع) در نهج البلاغه ، شهادت است .
پیامبر اکرم (ص) هم طبق گفته ی تاریخ نویسان و همینطور روایات به شهادت رسیده اند . یعنی بیماری که باعث شد پیامبر (ص) از دنیا بروند ، مسمویت بود . آن هم بخاطر غذای مسمومی بود که در خیبر فردی برای ایشان آورده بود . از امام صادق (ع) است که پیامبر (ص) در روز خیبر مسموم شدند .
خود پیامبر (ص) در روزی که به بستر بیماری افتادند فرمودند: آن چیزی که پشت من را امروز شکست و من را زمین گیر کرد ، غذایی بود که در خیبر خوردم . هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست مگر اینکه شهید شود . این لفظ رحلت اعم است می تواند می تواند شهادت و یا فوت باشد . ولی ما باید به آن قاعده ی انسان کامل توجه کنیم.
" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "
--------------------------------------
سلام
اگه عمری بود فردا بحث قیامت رو شروع می کنیم .
← مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)
- ۲۱۰۱ بازدید توسط ۱۶۴۴ نفر
- چهارشنبه ۳۱ تیر ۹۴ - ۱۳:۴۴