تعریف از خود نباشه من تو دوران مدرسه با هوش ترین بودم ضریب هوشیم 130 هست و اگر روزگار با من کنار میومد الان میتونستم فارغ التحصیل بهترین دانشگاه باشم ولی پدر من 19 سالم که بود فوت کرد و من رفتم سر کار تا خرج خواهر و مادرم رو بدم و نتونستم درس بخونم و کار ثابتی هم ندارم... تنها چیزی که از مال دنیا دارم یک خونه اجاره ای هست و غیرت کار کردن ... از هیچ کاری ابایی ندارم حمالی ... بار کشی... نظافت و...
ولی انگار خانوم ها خجالت میکشند که دوست و فامیل هاشون بفهمند من چه شغلی دارم... بهشون میگم اون کسی که مهندسه یک فن بلده و داره از اون راه نون در میاره خب من هم این کار رو بلدم و جامعه به همه اینها احتیاج داره نمیشه که همه دکتر و مهندس باشند .
حالا این کجاش خجالت آوره؟ ولی به قول معروف نرود میخ آهنی در سنگ... من مطالعه آزادم کمتر از 1 ساعت و نیم نیست و در فقه و اصول و فلسفه اینقدر کتاب خوندم که میتونم اسفار ملا رو تدریس کنم ولی دریغ که ما در هر چیزی به ظاهر امر بسنده میکنیم ...
به قول مولانا : "رو به باطن کوش ای صورت پرست" . دختر خانوم ها به خدا قسم با تخت و کمد خوشبختی نمیاد چرا اینقدر به ظواهر اهمیت میدید؟
چرا اینقدر به حرف مردم اهمیت میدید؟
چرا یه کم عقلانی تصمیم نمیگیرید؟
پیامبر (ص) : "در آخر زمان وسایل و ابزار زندگی و معیشت مایه ی آبرو و شرف خواهد شد"
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۲۰۶۶ بازدید توسط ۱۵۳۶ نفر
- شنبه ۲۹ فروردين ۹۴ - ۲۰:۵۳