دوستان عزیز سلام و عرض ادب
بروم سر اصل مطلب ؛
پسری هستم بیست و یک ساله از خانواده ای اصیل . در تهران ، خدا رو شکر از لحاظ مالی و ظاهری هم مشکلی ندارم ، بعد از اخذ دیپلم و بررسی به این نتیجه رسیدم که به تحصیل علاقه ندارم و به شغل آزاد علاقه دارم ، ابتدا به ساکن همه تحقیرم کردند و طردم کردند بابت این تصمیم ، اما من محکم ایستادم و بعد از سه سال کارمندی خدا رو شکر برای خودم کار میکنم و کاسب شدم .
قضیه اصلی اینجاست که در کنار همه این ها که استقلال مالی، فکری ، اجتماعی و وضع مالی خوب ، اما در کنارش متاسفانه بیماری قند دارم و پدر و مادرم از هم جدا شدند و من تنها با پدرم زندگی میکنم ، حدود یکسالی هست هر کجا خواستگاری میریم یا به دلیل بیماری ، یا مدرک تحصیلی یا طلاق پدر و مادر من رو رد میکنند و در عین ناباوری میبینم که پسری رو پذیرفتند که استقلال مالی ندارد ، ماشین ندارد، خانه ندارد ، شغل ندارد ، درسته که در اینده میتونه بدست بیاره اما ایا این شرایط فعلی من که شامل بیماری و طلاق پدر مادر میشه دست خودم بود مگـه ؟! درسمم علاقه نداشتم .
حتما باید چهار سال میون نوامیس مردم برم بیام بخاطر یه تیکه کاغذ ؟! یعنی من حق ازدواج و زندگی خوش رو ندارم ؟! بعد از اینکه از خاستگاری ها نتیجه ای نگرفتم متاسفانه از طریق اینستاگرام بدنبال دختر مورد علاقه ام افتادم و سه مورد هم به مرور زمان پیدا کردم و بعد از بررسی به پدر اطلاع دادم و با خانواده به خواستگاریشون رفتیم .
اما مساله اینجاست که خود دختر خانوم با همه شرایط من کنار میان اما خانواده شون نه ، و بنابراین این سه مورد هم بهم خورد .
١- نمیخوام گناه کار بشم
٢- تک فرزندم ، تک پسرم مادر بالا سرم نیست
٣- خدا و اهل بیت رو قبول دارم نماز و روزه ام سرجاشه
٤- شدیدا شدیدا شدیدا نیاز عاطفی و جنسی دارم
٥- ارامش فکری و اعصابی و عاطفی ندارم
به بن بست رسیدم واقعا نمیدونم چه باید کرد ؟! چرا دخترا و خانواده های دخترای دهه هفتاد انقدر پرتوقع اند !؟ به ازدواج موقت هم فکر کردم اما میترسم الوده اش بشم و نتونم ترکش کنم یا حتی باعث ابرو ریزی بشه.
ممنون میشم نظرتون رو بدونم ، واقعا به بن بست رسیدم
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) ← موانع ازدواج (۴۹ مطلب مشابه)
- ۱۷۹۰ بازدید توسط ۱۳۹۶ نفر
- شنبه ۲۳ مرداد ۹۵ - ۱۲:۴۶