سلام
شرمنده که طولانیه، اعتقاد دارم باید ریز بگم که دقیق تر جواب بگیرم. با این حال حوصله اگر ندارین، سطور اول و ستاره دارا رو بخونین کلیاتش دستتون میاد اما دلایلش و شرحش توی متنه دیگه.
جوری تربیت شدم که مرد خونواده باشم، اما سرمای رابطه داره زمینم میزنه.
بسم الله:
یک ماهه عقدیم. من زیر بیست و پنج ایشون 18 ، مذهبی واقعی، ازدواج سنتی. چند باری که بیرون رفتیم، ببخشید از این لفظ استفاده میکنم اما مبالغه نیست، دایما آویزان من هستش، غیر مستقیم درخواست نوازش میکنه، دست هامو میگیره و من همش با انگشتام پشت دستشو نوازشش میکنم. تا متوقف میکنم با دستاش بفهم میگه ادامه!!
شده چندین ساعت تو ماشین بودیم و اینطور سپری شده. جفت دستامو همش میگیره، خودشو لوس میکنه، میخنده، آهان، یه چیز دیگه، سرش رو همش روی شونم میذاره و دوست داره صحبت کنم.
ولی خودش خییییییلی کم صحبت میکنه (**) انقدر سرش رو روی شونم میذاره و من براش حرف زدم که صدام دورگه شده. ده ثانیه اگر ساکت میشم، میگه ساکتی؟ تو فکری؟ و اینجوری درخواست صحبت میکنه ازم(**)، میون صحبتا نهایتا سی ثانیه ای حرف میزنه، اونم اگر نظرشو نخوام هیچی نمیگه.
***این از این، تا اینجا فکر میکنیم که خانمم یه دختر رمانتیک و عاطفی و نسبتا گرم هستند، نوعشونم لمسی!***
***اما طرف دیگه ی سکه چیه؟😭***
خانمم خیلی سرد برخورد میکنه و اصلا مراعات نمیکنه طرفش ناراحت بشه.(*)، من پسریم که آرزو داشتم خودمو خرج زندگیم کنم، فدای خانمم کنم. یعنی از تمام عشق میگم ”دوستت دارم”، نهایتش یه چشم نازک میکنه یا میگه منم!
طبیعی اینه که وقتی یه پسری نامزدشو میبوسه، دختر خانم آب میشه میره توی زمین، اما این، اینجا صادق نیست. میبوسمش هییییچ تغییری تو چهره و رفتارش نمیبینم. یه بار گفتم نظری نداری وقتی میبوسمت، یوقت بدت نمیاد؟ گفت نه! برام فرقی نمیکنه!!!!!!!(**) مگه داریم، مگه میشه؟
رفته رفته داریم از هم فاصله میگیریم، با رفتارش منو سرد نه، دلسرد میکنه(**)، از خودش نه، از زندگی!
بذارید بازم بگم... میگن بعد از عقد خدا بذر محبت رو توی دل آدم میکاره و دختر و پسر این بذر رو پرورشش میدن، پس دختر و پسر برای دیدن همدیگه له له میزنن. والا من که خیلی دوستش دارم، برای دیدنش له له میزنم ولی اون، نه! حتی گارد هم میگیره،(**)
بذارید مثال بزنم،
یک هفته رفتن بیرون شهر، مهمونی و عروسی و اسباب کشی، این دختر یک هفته رفت که رفت که رفت که رفت! هییییچ خبری ازش نداشتم، مردم از دلتنگی. همه سراغشو میگرفتن، نمیدونستم زنده س، مرده ؟؟ چهل تا پیامش دادم، کلی پی ام فرستادم، زنگش زدم، هیچ!
اصلا بقول خودش سر گوشی نمیرفته، دروغه! چطور ممکنه؟ یعنی گوشی ی هفته شارژ نمیخواد؟؟ و روشن میمونه و پیام تحویل داده میشه؟ خلاصه بعد یک هفته اومدن و (با یه نامه عاشقونه و یه هدیه رفتم پیشش) توی جمع باید بشینیم!!.
کلا خونشون غیر از دوبار، خصوصی نداشتیم!!!! و انگار نخواهیم داشت (**) . گفتم دختر، نمیگی فکرم هزار جا میره، میگه نه! میگم دلم برات تنگ شد خوب. نگرانت شدم، میگه خواستی به بابا زنگ برنی سراغمو بگیری! من سراغ خانممو از پدر خانمم باید بگیرم؟؟ آخرشم همینطوری فهمیدم برگشتن وگرنه خودش که..!
خودش دلتنگ نشده هیچی(**)، هنوزم ازین رفتارش پشیمون نشده هیچ، این هواخواهی و دلتنگی منم نمیفهمه. (**)
مورد دوم اینکه پس فردای همین دیدار گفتم صبح میخوام بیام ببینمت. میگه کاری داری؟(!!!!!!!!!!!!) میگم عشقمو میخوام ببینم دلیل میخواد؟ میگه ”اصولا آره”! چون از آخرین دیدار چیزی نگذشته...(به خودم گفتم خاک تو سرت پسر با این زن گرفتنت)
بالاخره اوکی گرفتم!! رفتم خونشون، کنار من نمیشینه که هیچ، ساکت ساکت ساکت. منم بش میگم روسریتو در بیار ببینمت، میگه راحتم، میگم من میخوام! میگه نخیر، راحتم!
پنج دیقه بردمش تو اتاق، بهش میگم دختر تو چته یه چیز تو دلته، میگه نه! قسم قرآنش دادم، میگه نه، خوبم. دیگه جرات ندارم بگم میخوام ببینمت. که اینطور تحقیر و کوچیک بشم.
یعنی واااقعا میخوام ببینمش، دیگه حسابشو میکنم میگم خر نشو باز. بلاتکلیفیو دارین خداییش؟؟؟
عکساشو که میبینم داغون میشم. عکساش از خودش مهربونتر...
هزار ترفند بکار بردم یکم مطالعه کنه، بیاد این سایتا، یکم آگاهیش بالا بره. بدش میاد میگه واااا مگه من بچه ام، تو دلم گفتم بچه ای بقرآن. حاضره جک بخونه اون که من بعنوان شوهرش میخوام ، نه!!
پیام عاشقونه اگر میدم، چیز اگر میخرم، یا موارد دیگه، خوشش نیاد اصلا مراعات نمیکنه، رک میگه!(**)
پیام توی تلگرام که میدم همش استیکر میده یا اوهوم و نع و اره میکنه. حوصله سر بره.
(افعال معکوس برای جمع بندی):
خلاصه نیست که ایشون خییییلی اشتیاق دیدن منو دارن، نیست که خیلیم خوش صحبتن، خییییلیم دلتنگ میشن!!! و به محبت کلامی و عملی من واکنش عاطفی خییییلی نشون میدن!! دیگه منم روم نمیشه برم ببینم چشه این دختره؟ چرا اینقدر سرد که نه، یخچاله! نمیدونم چشه. یا منو دوست نداره . یا یکی دیگه رو میخواسته.... یا امام حسین ع، دلم رو سپردم به خوت:(((((((( به فریاد برس
یا یکی این وسط پرش میکنه یا تاثیر آموزه های غلط زنونه س: رو بهش نده، ناز ببا براش. محلش نده و...
الان میخوام یک هفته نه پیامش بدم نه ببینمش ببینم خودش سراغی میگیره؟؟؟ یا سربارشم!
به قبیح ترین حلال خدا فکر میکنم.. ..
← مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)
- ۵۸۹۶ بازدید توسط ۴۵۲۵ نفر
- شنبه ۲۸ شهریور ۹۴ - ۲۳:۰۰