سلام ,
وقت بخیر میگم به تک تک شما دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه بچه ها.
بنده آقای هستم که چند وقتی مشکلی برام پیش اومده و این سایت یکی از دوستانم معرفی کرد برای مطرح کردن سوالم
( پیشاپیش بنده رو بخاطر طولانی شدن صحبتام ببخشید مچکر میشم )
میخوام زندگیمو در چند سطر براتون بیان کنم تا بنده رو بشناسید چون برای پاسخ به سوالم باید تا حدودی پرزنت بشم.
آقایی هستم 28 ساله و دارای دکترای معماری هستم. در سن 14 سالگی در یک صانحه تلخ رانندگی خانواده مو از دست ...
و خودم خیلی آسیب دیدم و تنها ترین آدما شدم در سن 14 سالگی!!...
ضربه
خیلی سختی بود به طوری که دو سه سال با خودمو خدای خودم اعوذ باالله قهر
بودم . اما توکلم رو قوی تر کردم و تمام تلاشمو که بتونم رو پای خودم
وایستم.
شبانه روز در کنار درسم کار میکردم که در ارتباط با رشته
تحصیلیم بود خیلی سختی کشیدم به طوری که به طور مثال تا ساعت 5 6 صبح کار
میکردم و تا 8 می خوابیدم و سریع میرفتم دانشگاه و دانشگاه هم چرا هر روز
دیر به کلاس میرسی و هزار و یک مشکل دیگه با بیانش گونه های خودم و شما تر
میشه.
خلاصه بگم براتون دوستان عزیز در این بین با اصرار یکی از دوستان
رفتم پیشش برای تست مدا و به اصطلاح مدلینگ و کاملا مورد قبولشون بودم اما
بنده با اینکه از چهره خودم بدم می اومد (در اون صانحه صورتم آسیب دید چون
چهره قبلیم حمل بر خود ستایی نشه خیلی بهتر بود) بر خلاف میلم و به اصرار
رفقا و دوستان برای چند برند مدل شدم و داخل روزنامه خراسان مشهد و قدس و
مجلات متعدد چاپ شد
و خودم گذاشتم کنار با اینکه درآمد و هزینه ها عجیبی پیشنهادا میشد. اما خوشم نیومد و گذشت
در
طی این سال ها خیلی از خانم ها و دخترا به سمتم جذب میشدن به واسط و زیبای
( که خودم اصلا قبول ندارم زیبایی مو ) و موقعیت اجتماعی و مالی ...
چه جوری خدمتتون بگم. به طوری که چند نفر از کارمندا دفتر علنا در خواست ازدواج و ....
بنده
هم که شدیدا از این کارا متنفر بودم یادمه یکی رو که علنا ازم رابطه خواست
کاری کردم که شخصا 80 میلیون و خورده ایی دیه دادم به اون خانم به اصطلاح
محترم!!؟.
شاید سوال باشه چرا سخت خب تو که تنها بودی؟ بله درسته برام سخت بود چون اعتقاد و ایمان قلبی دارم من باید برای هسمرم برای خوشنودی خودم پاک و منزه بمونم برای همسر ایندم
اما ابدا به ازدواج حتی یک ثانیه هم فکر نمیکردم هیچ وقت.
خیلیا از دوستانم براشون سوال که چجوری تونستم خودمو نگه دارم و پاک بمونم وقتی اینهمه ... بود و هست
از
جایی که روان شناسی هم خوندم میدونم طرفم حتی الان داره واقعیت و میگه یا
خیال پردازی یا به اصطلاح دروغ میگه یا الان جمله بعدی رو چگونه بیان میکنه و
قصدش اصلا از صحبت کردنش چیه همه اینارو میدونم و تا حالا تماما هر جنس
مخالفی دنبال ... چی بگم...
من واقعا اعتقاد دارم ادم تا عاشق کسی
نباشه نمیتونه لمسش کنه فقط دوتا جسم متحرک.می تونه اما فقط برای رفع نیازا
فردی و اجتماعی. که این بدترین چیز...
اما در صورتی هم که بسیاری از دوستان و هم سن و سالای بنده خود بنده با چندین نفر... اما من نه میگم همیشه خدا شاهد.
سرتون دوستان به درد نیارم گذشت و گذشت...
و مشکل من از اینجا شروع شد و زندگی هم برام سخت تر شد
بنده تا سن 27 28 سالگی که موفق به اخذ مدرک دکترا خودم شدم همه چیز خوب بود از این لحاظ که به هدفم داشتم می رسیم
اما اینقدر سختی و به معنا واقعی کلمه عذاب کشیدم که فکرشم زجر آورده بخدا قسم
تنهایی بدترین دشمن ادم
28 سال تنها بدون برادر و پدر ومادر روزتو شب کنی زجر آورده...
طی این سوالا خیلی وقتا کشیدم کنار از زندگی اما ناامید نشدم و دوباره شروع میکردم
اما وجود یک همنفس چند سوالی احساس میکنم اما خب همنفس نیست کسی خود صفتن ..
واقعا هر دختری بوده هر خانمی یا برای ثروت یا جایگاه اجتماعی اومده جلو
آخه چرا ؟
من یکی رو میخوام خودمو این قلب و جسم برای خودم بخواد نه بخاطر پول!
پیش
دکتر خانوادگیم رفتم خیلی هنوزم میرم مشاوره ها خوبی اما همش قرصو توصیه
که باید ازدواج کرد باید حساسیتتو کم کنی آخه این شد حرف حساب!!!!
چه کنم واقعا الان بریدم دیگه کمرم صاف نمیشه زیر این همه فشار روحی و روانی بیاد چیکار کرد
واقعا کسی هست اینطوری
گاهی از خدا اعوذ بالله سوال میکنم اخه چرا تو باید مهر تنهای و یتیم شدن رو پیشونی من بزنی
دوستان
ازتون خواهش میکنم کمم کنید بخدا دیگه نمیتونم اعوذ بالله فکرا بد میاد تو
سرم که خودم جون خودمو بگیرم راحت بشم اما بدترین کار همین بزرگترین گناه
نمیگم
نیست چرا هست اما درصد کمی از خانوما محترم واقعا وجود دارن که قلبشون
بتپه هنوز شرف داشته باشن اما نیست من نمیبینم همه جا و هر ادمی رو دیدم و
میشناسم اما نیست .
اما بلا نسبت تک تک خانوما عزیز و محترم عرض کردم همه
اینطوری نیستن ابدا . خانومایی هستن بسیار محترم و با شرافت اما من دیگه
نمیتونم دنبال بگردم من پیدا نکردم من بریدم از تمام زندگیم...
اگه هم
واقعا دوستان عزیز حمل برخود ستایی شده واقعا عذر میخوام اصلا این اخلاق
جزو شخصیتم نیست اگه بی ادبی و خوستایی شده واقعا از تک تکتون عذر میخوام
بچه ها عزیز
اینم بگم
نمیخوام بگید : برو پش مشاوره. کوتاه بیا. سخت نگیر حفظم اما نمیتونه آدم یکی رو قبول کنه که فقط موقعیتشو بخواد بقرآن نمیشه رفقا
( بهم ریختم از زندگی پر دردم ،قلبم خیلی پره و دلم تنگ)
دیگه از اینجام گذشته دیگه بریدم نمیدونم واقعا یه ماه دیگه زنده هستم کاش دیگه نباشم ازتون خواهش میکنم دوستان راهنمایی کنید؟؟؟؟؟
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۱۹۶۵ بازدید توسط ۱۴۸۱ نفر
- سه شنبه ۳۰ تیر ۹۴ - ۲۱:۵۰