سلام
تو را خدا کمکم کنید. دارم نابود میشم. خواهش می کنم کسی به من کمک کنه. توی شرایط روحی بدی هستم. من دختری 27 ساله هستم. که به امید خدا قراره هیئت علمی بشم. چادر و محجبه و بدون آرایش و پایبند به اصول.
دو ماه پیش یک واسط پسری رو برای ازدواج به من معرفی کرد. قرار شد قبل از اینکه این پسر با خانوادش به منزل ما برای خواستگاری رسمی بیان ما از همدیگه تا حدودی شناخت پیدا کنیم. البته با اجازه و نظارت خانواده ها.
طی یک ماه که از طریق پیامک سوالاتمون رو پرسیدیم و دو بار حضوری باهم صحبت کردیم. بعد از اینکه شناخت اولیه پیدا کردیم به این نتیجه رسیدیم که خیلی از نظر افکار و اهداف به هم نزدیک هستیم و هر دو دارای ملاک های مدنظر طرف مقابلمون هستیم. بعد از یک ماه این آقا با خانوادشون به منزل ما اومدن. ولی خانوادش مخالفت کردن.
یعنی یکی از خواهراش و برادرش مخالفت کردن و مادرش هم مثل اینکه سکوت کرده و گفته هرچی خودت صلاح میدونی. این آقا هم برداشتش این بوده که مادرش مخالفه. دلیل مخالفت خواهرش این بوده که من لاغر اندام هستم. در حالی که زمان دیدار من در ماه رمضان بود که خوب به دلیل روزه بودن کاهش وزن پیدا کرده بودم.
من به این آقا گفتم که این مشکل قابل حله و من بعد از مدتی دوباره به حالت طبیعی بر می گردم. و مطمئنش کردم که من قبل از ماه رمضان این طوری نبودم. این آقا گفت اصلا لاغری شما به چشم من نیومد و اصلا هم برام مهم نیست و من تو رو همین طوری هم می خوام.
قرار شد دوباره با خانوادش صحبت کنه و اطمینان بده بشون که من این طوری نمی مونم. ولی مادرش دوباره سکوت کرد. و این آقا دیروز به من گفت که سرنوشت ما اینه که به هم نرسیم.
من خیلی به هم ریختم. چون این مشکل خیلی حاد نیست و قابل حله. من و اون آقا بعد از مدت ها تونسته بودیم کسی رو پیدا کنیم که با معیارهامون سازگار باشه. ولی الان برای یه دلیل پوچ و قابل حل همه چیز به هم خورد.
تو را خدا بگید من چی کار کنم؟ حالم اصلا خوب نیست. ااصلا نمی تونم قانع بشم. به نظرتون آیا ممکنه اون آقا دوباره برگرده و ازم خواستگاری کنه؟
خواهش می کنم کمکم کنید و منو بی جواب نذارید.
تشکر
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۵۴۸ بازدید توسط ۱۸۵۶ نفر
- شنبه ۱۷ مرداد ۹۴ - ۲۳:۰۲