سلام
من با برادرم دو قلوییم دو سال پیش برادرم میخواست ازدواج کنه با یه خانمی اشنا شد دوسش داشت
برادرم به دختره گفت بعد صفر میام خواستگاریت دو سال پیش . مادرم گفت تو غلط میکنی برات نمیرم خواستگاری اون دختره ام خوب نیست.
بعد اون خانمم خبر ازش گرفتم با چند تا واسطه ازدواج نکرده ولی دلش از مادرم شکسته و با بدبختی از زیر زبونش کشیدن اینم با واسطه بوده که اصلا دیگه برادرم و نمی خواد...
الان دو سال گذشته هر چی مادرم به برادرم میگه بیا هر جا بگی میرم خواستگاری میگه زن نمیخوام....
اون موقع که سنش کمتر بود میگفت میخوام الان میگه نمیخوام . فقط یدفه خیلی ناراحت بود گفت اون دختره گفته هیچ وقت از خودت و مادرت نمی گذرم . چون تا حدودی خیلی داداشم مصر بود بره خواستگاریش...
گفته بود با احساسم بازی کردید... و خوشبختانه یا متاسفانه من تحقیق ام کردم دختر واقعا خوبه... ولی دیگه داداشمو نمیخواد... داداشمم میگه منم نمیخوامش...
چکار کنیم؟
← واسطه گری برای ازدواج (۵۰ مطلب مشابه)
- ۲۸۰۶ بازدید توسط ۲۱۸۴ نفر
- دوشنبه ۲ آذر ۹۴ - ۰۸:۱۸