سلام

من دختری هستم بیست و چند ساله ، دقیقا پارسال بود که برام خواستگاری رو یکی از اقوام معرفی کرده بودن ... زنگ زدن و قرار گذاشتن بیان خونه مون . وقتی زنگ خونه مون زدن بابام ایفون زد و رفت دم در خونه که خوشامد گویی بگه که دید خانواده خواستگار دارن با پسر همسایه مون حرف می زنند و بعد اومدن تو ...

رفتارهاشون بسیار عجیب بود مثلا هیچ کدوم درباره پسرشون حرف نمی زدن حتی در مورد من نمی پرسیدن بیشتر مجلس سکوت بود مگر اینکه پدرم ازشون سوال می کرد ... پسره ذره ای نگاه نمی کرد جو جوری بود که خدا خدا می کردم بلندشن و برن . یکی دو بار خواستم بلند شم و مجلس ترک کنم ... خواستگار زیاد داشتم ولی تا حالا مثل اینا نبودن اصلا برا چی اومده بودن ...

رفتن و دیگه زنگ نزدن ... خیلی رفتاراشون زشت بود خیلی ... اصلا رفتن اونا برام مهم نیست چون احساس می کنم هم فرهنگ نیستیم ... ولی اگه یه روزی یکی اومد که سخت خواستمش و برای ایندم دیدم که فرد مناسبیه اون وقت با این همسایه مون چیکار کنم ... در اصل من شکم به همسایه مونه ، جوونه سن و سالی نداره ولی از اون بی ذات هاست . کلا آدم درستی نیست اینو خیلی ها میگن ... حالا خیلی نمی خوام بازش کنم .... یعنی آیندم با وجود این همسایه مون چی می شه شرایط عوض کردن خونه رو هم نداریم . حتی کسی چندین سال پیش خونه رو ازش خریدیم از دست همینا فرار کرد البته به گفته همسایه ها .


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)