سلام دوستان
من یه دختر ۲۵ ساله ام که خیلی دوست داشتم ادامه تحصیل بدم و برم دانشگاه ولی بخوام خلاصه بگم به خاطر فضای متشنج خانواده و ... ، حتی نداشتن هزینه کمی که برای ثبت نام کنکور لازمه رو بهم بدن دیگه خرید کتاب تستی برای کنکور بماند...
ولی کلی تلاش کردم با سر کار رفتن و پیدا کردن استقلال مالی هم رفتار خانواده باهام بهتر شد و هم تونستم کتاب بگیرم که درس بخونم و کنکور شرکت کنم، الآن با توجه به نظر مشاور رشتهای که می خوام روزانه میگن قبولم و خدا رو شکر میکردم و خیلی خوشحالم بودم.
ولی چیزی که ناراحتم می کنه اینه سنم بالا رفته و فامیل هم شنیدن قبول شدم، حتی تبریک شونم با تیکه و کنایه ست که از ۱۸ سالگی تا الآن خوندی بایدم قبول میشدی، ولی چه جوری روت میشه با کسانی که سن مادرشونی تو یه کلاس بشینی یا با استاد اشتباه نگیرنت، ز گهواره تا گور دانش بجوی و .... (با خنده و پورخند)
در صورتی که من دو ساله برای کنکور می خونم چون سر کار میرم و نمی تونستم کل وقتم رو برای درس بذارم، یه برنامه ریزی دو ساله کردم و شروع کردم، اینکه میگن بعد ۷ سال قبول شدی یه جوری رفتار می کنن که انگار خنگ و ... هستم.
منم نمی خوام از شرایط خونه مون برای شون بگم چون حس ترحم رو دوست ندارم، اینکه بگن تو خونه خودمون هم بی کس هستم اذیتم می کنه و اینکه تا الآن به سنم فکر نکرده بودم چون همیشه تو خونه ورزش میکردم و ... دوستانم همیشه میگفتن بی بی فیسی و منم رو سنم حساس نبودم ولی الآن حس عجیبی دارم همه ش میترسم مسخره شم و هزار تا تصویر اعصاب خورد کن از دانشگاه میاد تو ذهنم.
به جایی رسیدم که به خودم میگم حیف اون همه وقتی که برای درس گذاشتی من حتی حسرت یه دل سیر خوابیدن به دلم مونده بود، الآن میگم تو با این سن الآن باید ارشد هم گرفته بودی نه که ۲۹، ۳۰ سالگی تازه کارشناسی رو بگیری و هزار فکر دیگه....
الآن موندم چه کار کنم برم یه وضعیه (از مسخره شدن نفرت دارم من خیلی سختی ها رو تحمل کردم و به روم نیاوردم که بهم ترحم نکنن و مسخره نشم)، نرم میترسم حسرتش یه عمر به دلم بمونه و همه زحمتی که تو این دو سال کشیدم به باد بره... شما جای من باشین چه کار میکنید.
← ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه) ← روابط اجتماعی دختران (۲۶۴ مطلب مشابه)
- ۱۵۸۸ بازدید توسط ۱۲۰۱ نفر
- دوشنبه ۲۴ مرداد ۰۱ - ۱۳:۴۵