سلام

راستش من دختری بودم که قبل از ازدواج با اینکه خیلی بهم پیشنهاد دوستی میشد ولی در درجه ی اول به خاطر شرایط  خانوادگی و دوم به خاطر اینکه برای همسر آیندم کاملا پاک بمونم حاضر به دوستی نشدم،با وجود خواستگار های زیادی که داشتم به شوهر فعلیم جواب مثبت دادم ( که ای کاش نمیدادم ).

من از همسرم به صراحت پرسیدم که شما قبلا با کسی دوست بودین،ایشون هم گفتن نه اصلا! حتی بهم گفتن اتفاقا تو جمع دوستاشون همش به ایشون میگفتن اصلا به ظاهرت نمیخوره دوست دختر نداشته باشی!  ولی من اصلا نداشتم !  

این رو بگم که من خودم دختری چادری هستم و برام خیلی چیزها مهم بود من تو فامیلمون کسی سیگار نمیکشید متاسفانه وقتی عقد کردیم یه بار تو حرفامون بحث سیگار شد ایشون  بهم گفتند قبلا چند باری کشیدن ولی الان نمیکشن ( بماند که من همون شب تا صبحش انقدر گریه کردم داشتم میمردم ) که تو همون ایام یک بار از پیش دوستاشون اومدن پیش من بوی شدید سیگار میدادن!! فهمیدم الان هم میکشن! 

یا اینکه قبلا مشروب خورده و پارتی میرفته با جمع مختلط میرفته مسافرت،... بماند که سر این ها چه به سر من اومد ( البته بگم که ایشون واقعا مهربون هستن و با محبت نسبت به من) تا اینکه ما ازدواج کردیم و بعد دو ماه از زندگی من به طور خیلی اتفاقی دفترچه خاطرات ایشون رو دیدم ( خواهش میکنم سرزنش نکنید منو میدونم کار اشتباهی کردم ولی اگه هر کس دیگه ای هم بود همین کارو میکرد) که ایکاش نمیخوندم! 

فهمیدم ایشون علاوه بر دوست دخترای متعدد و صیغه کردنا یه دختر خانومی رو تا همین سه سال پیش خیلییییی میخواسته به قصد ازدواج ولی جور نشد ( این رو هم بگم که با اینکه چادری هستم ولی ایشون خیلی به من تذکر میدن بابت حجابم که دارم کلافه میشم حتی میخوام با نامحرم حرف بزنم همش بعدش دعواس در صورتی که همین الان حودشون با خانوما به هوای روابط عمومی خیلی بازو بدون محدودیت صحبت میکنن) .

متاسفانه من همه ی روابط خیلی خصوصی ایشون رو با اون دختر خوندم و حتی متوحه شدم تا همین چند وقت پیش هم همش فیسبوک ایشونو چک مبکرده و کلا به عالمه دوست مشترک با هم دارن!

دیوونه میشم اوایل عقدمون حتی تا همین الان اگه من اسم همکلاسی پسر دانشگامون رو میوردم ایشون خیلی عصبی میشد و میشن! 

الان این پست (با دخترای رنگا نگ بودم و میخوام زن پاک بگیرم)خوندم میخوام برم خودمو بکشم!
الان نظر شما رو خوندم که نوشته بودین پسرا مقایسه میکنن زنشون رو با قبلیا .....البته ایشون میگن من توبه کردمو از این حرفا .

تو رو خدا کمکم کنین از صبح تا شب کارم شده گریه و چک کردن فیسبوک اون خانم!همش خودمو باهاش مقایسه میکنم ( ایشون یک دختر کاملا باز هستن ) به خدا اگه بدونم طلاق بگیرم راحت میشم همین امروز درخواست میدم تمام زندگیم شده مرور کردن خاطرات ایشون و صحنه سازی روابط خصوصیشون با اون دختر .

مگه خود خدا نگفته پسرای پاک رو گذاشتم برای دخترای پاک! پس الان عدالت خدا چی شد !؟ من شک کردم به عدالت خدا ! 

به خدا حق من این نبود! من از ماه رمضون تا الان حالت عادی ندارم ایشون کمترین محبت ،قربون صدقه که میرن همش تو دلم فکر میکنم که به چند نفر گفتن!  چرا بدن من نباید براش جذابیت داشته باشه ! چرا من نفر اول و آخری نبودم که ایشون باید برهنه میدید! 

ای خدا عدالتت چی شد پس! 


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)