سلام
من چند ماه پیش شکست عشقی بدی خوردم و حالم خیلی بد بود . البته هنوزم رو فرم نیومدم .
یه
بنده خدایی رو میخواستم ولی خانوادش و بخصوص مادرش اجازه ندادن ! اونم به
این دلیل که بنده چون قبلا حدود 3 سال پیش و به قبل ، دوست دختر داشتم! خودم که
خیلی پشیمونم چون هممون میریم زیر خاک و نابود میشیم .
این زیبایی
موقت هم از بین میره! امیدوارم خدا منو ببخشه چون از سال پیش که توبه کردم
سمت هیچ دختری نرفتم و نخواهمم رفت ،ولی سوختم از این که اون دختر رو از دست
دادم فقط بخاطر گذشتم!
جوون بودم و بی فکر قبول دارم ولی حقم این نبود! حالا بگذریم من چی کار کنم؟ خیلی افسردم خداییش دوستش دارم . مامانش
هم کوتاه بیا نیست و منم دیگه خسته شدم خونواده منم مدام بهم نیش میزنن
میگن خودتو سنگین بگیر چی کم داری ؟ یه کم واسه خودت شخصیت قائل شو و از این
حرفا که البته بهشون حق میدم .
ولی من چیکار کنم؟
کار من به کجا رسیده ؟ منی که اراده کنم بهم شماره میدن الان اونی رو که میخوام نمیدن! هه! خنده داره نه؟
دختره خیلی خاصه!
پاکیشو
چهرشو
اخلاقشو
همه چیشو دوست دارم مامان سرتقش ! اه حالمو بهم میزنه! من چه خاکی تو سرم بریزم ؟
این هم بپره بره من دیگه ازدواج نمیکنم!
" یکی از کاربران قدیمی وبلاگ "
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)
- ۴۶۰۱ بازدید توسط ۳۱۷۲ نفر
- دوشنبه ۱۰ مهر ۹۶ - ۲۲:۳۳