سلام. امیدوارم تو این اوضاع حال همه خوب باشه.
پسری هستم ۲۵ ساله و دانشجو. ترم قبل سر جزوه دادن، اولین بار دختر رو دیدم و برای اولین بار عاشق شدم. اولین باری بود که چنین حسی داشتم. منم بی تجربه. اومدم و گفتم. گفت نه و علاقه ای ندارم ولی بعدش گفت بیایید حرف تون رو بزنید لااقل.
منم رفتم و گفتم و اون هم فقط گوش داد. پس فرداش رفتم خوشحال کنان، گفت جواب منفی و علاقه ندارم بهتون. منم موندم پس چی بگم.
بعدش نمی دونم چی شد، از بحث های چه کار می کنی و کجایی هستید و ... شروع شد و رسید به اینکه ماه رمضان برام غذا می آورد.
خلاصه اونقدری علاقه و خوشی پیش اومد که نمی دونم چی شد آخرش خراب شد.
خرابی از اون جا شروع شد که بعد ۱ ماه قرار شد به خانواده ها بگیم. قبلش هم یکی تو زندگی شون بود که خواستگاران بود ولی نیومدن. امّا جواب پی ام هاشون رو میدادن. با اون حال خواستم بلاک کنه ولی نکر. ایشون زودتر گفتند و منم بعدش گفتم. منتهی از نظر خانواده ام فاصله طبقاتی داشتیم. اون ها بالاتر بودن مثلا. منم کلی حرف زدم تا قانع شدند و تلفن زدیم و خانواده ش گفتند جواب می دیم. فرداش زنگ زدیم و گفتند نه. گفتند دانشجو هست و بیکار. گفتم وام هست، کار موقت پیدا می کنم ولی بدون اینکه اجازه ملاقات بدن یا اینکه با منم حرفی بزنن، گفتند نه و تموم.
دختر خانم هم اولش گریه کرد و منم به مادرم و مادرم هم زنگ زدند ولی خانواده شون پاسخ ندادند. بعدش خودم زنگ زدم و گفتند فرهنگ ها و شخصیت ها فرق داره و خداحافظی کردند خانواده شون.
بعدش هم دختر خانم هم سر اینکه چرا اومدی زندگیم و منو عاشق خودت کردی و آخرش هم این جوری شد و ... داد زد و بلاکم کردند و آخرش هم گفتند خاک بر سرت، از چشمم افتادی و لیاقتت هموون دخترهایی هست که مامانت پیدا می کنه و کلا رفت.
الآن تلگرام رو دوباره حذف و وصل کردم تا از بلاک دربیام. دوباره پیام دادم و کلی خواهش و التماس، گفت قلب منو شکستی و بلاک کرد.
مگه من چه کار کردم؟ مگه نمیگن مهم دختره؟ چرا اجازه نگرفت از خانواده ش که حضوری بریم؟ اون همه تلاش، اون همه گریه، آخرش این جوری باید بشه؟ دوست من یه شبه مجازی عاشق شد و رفت با دختره ... ولی منی که از راه درست رفتم، این جوری شد. نمی دونم.
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) ← قطع رابطه با جنس مخالف (۷۴ مطلب مشابه)
- ۲۲۵۳ بازدید توسط ۱۶۶۶ نفر
- دوشنبه ۵ دی ۰۱ - ۰۰:۱۱
