سلام
دختری ۲۴ ساله هستم. من متاسفانه سال کنکورم بخاطر غرور زیادم که دروس مدرسه رو بدون خوندن با معدل عالی پاس می کردم و ایده آل گراییم درس نخوندم و در نتیجه رتبه تجربی م ۲۱۰۰۰ شد و کنکور زبان که تفننی شرکت کرده بودم رتبه نسبتا عالی بدست آوردم.
چون تو خانواده چند تا دانشجو بودیم اصلا راضی نبودم که دانشگاه آزاد برم و با انتخاب رشته اشتباه که اول رشته های زبان رو زدم، زبان روزانه تو یه دانشگاه درجه ۳ قبول شدم. هنوز برام سواله چرا فقط برای یک دقیقه به سال دوم موندن فکر نکردم.
شاید بخاطر اینکه همه معلمان و آشناها خانوم دکتر صدام می زدن و من نتونستم در حد انتظارشون باشم خجالت می کشیدم برای سال بعد بمونم. دانشگاه که رفتم رتبه های همکلاسی ها رو می شنیدم که واقعا نجومی بودن و همه از اینکه چرا من اومدم این دانشگاه متعجب بودن و بخاطر سطح پایین بودن دانشگاه، سال اول رو کلا افسرده بودم و دنبال انتقالی که شرایط خاصی نداشتم و به اجبار همون دانشگاه موندم.
وقتی می شنیدم همه اطرافیانم رشته های پیراپزشکی دانشگاه آزاد شهر های فوق العاده دور رفتن و بعد به واسطه ازدواج شون به یه دانشگاه نزدیک و عالی انتقالی می گرفتن، خودم رو سرزنش می کردم که چرا سال کنکورم با سرنوشتم بازی کردم.
دانشگاه تموم شد و من می خواستم به رویای بچگیم که شاغل بودن بود برسم. تو شهر ما سه تا آموزشگاه زبان وجود داره که فقط یکی شون به خونه ما نزدیکه و میتونم برم. اون دو تا آموزشگاه دیگه دورن که نه میشه پیاده رفت، نه پدرم وقت دارن منو برسونن و نه اونقدری حقوق دارم که بخوام تاکسی بگیرم و برم.
اینو بگم که شهر ما چون کوچیکه آنچنان شرکتی نداره که به من لیسانس زبان نیاز داشته باشند و همون نیرویی رو هم که میخوان آقا میگیرن. چون اینجا فقط دانشگاه آزاد و پیام نور داره، سفارش ترجمه آن چنانی هم نیست. ولی من بازم برای ترجمه گرفتن خیلی تلاش کردم که یا گفتن ما مترجم های خودمون رو داریم یا دیگه با وجود نرم افزارها کسی به مترجم نیاز نداره یا الکی گفتن خبر میدیم.
با این وجود من بازم تو مجازی تبلیغ کردم و با اینکه از تبلیغاتم تقریبا یک سالی میگذره همه ش دو تا سفارش گرفتم. سایت هایی مثل پونیشا هم سر زدم که بی فایده بود. ارشد هم امتحان دادم و قبول شدم ولی نرفتم. فقط همین گزینه تدریس برام می مونه که مشکل من از اینجا جدی میشه.
توی اون آموزشگاه مدیرمون یه آقای مسن هست و اکثر معلم ها خانوم هستن. به غیر از من همه یا آزاد خوندن یا غیر انتفاعی. ترم اول بهم یک کلاس دادن با حقوق ماهی حدودا پنجاه هزار تومان. البته میشه ترمی ۱۵۰ تومن که من این جوری گفتم تا به عمق فاجعه پی ببرید. با حقوقش چندان مشکلی نداشتم چون دو ترم بعدش راجع به حقوق صحبت کردم و مدیر بهم گفت انتظار نداشته باش مثل معلمان با سابقه بالا حقوق بگیری.
بهش حق دادم چون اکثرا سابقه شون زیر ۸ سال بود و من با سه تا خانوم دیگه تازه کار بودیم. من چادری هستم و بیرون رفتنی فقط یه مرطوب کننده و برق لب می زنم. به استایل و لباسام هم اهمیت میدم. از لحاظ رفتاری هم جز در موارد ضرورت با مدیر یا همکاران آقا حرف نمیزنم.
سوالی داشته باشن با احترام جواب میدم ولی هیچ وقت خارج از مسئله تدریس حرفی نمی زنم. بقیه هم که بحث می کنن فقط با سکوت و لبخند همراهی شون می کنم. تو کلاسم واقعا با دل و جون درس میدم و بارها بچه ها بهم گفتن خانوم این چیزهایی که شما میگید بقیه معلم ها نمیگن و خانواده ها بابت تدریسم ازم تشکر کردن.
این ها رو نگفتم که ثابت کنم من خوبم بقیه بدن، فقط خواستم عملکرد منو با بقیه معلم ها مقایسه کنید. بقیه معلم های خانوم یا چادری هستن که چادرشون رو تو دفتر بیرون میارن یا مانتویی معمولی یا بد حجاب و بنا به اعتقادات شون با مدیر و همکاران آقا بحث غیر درسی می کنن و ...
تا سه ترم به من یه دونه کلاس دادن و چیزی نگفتم. ترم های بعد دقت کردم دیدم اون ۳ تا معلم دیگه ترمی ۲ یا ۳ کلاس دارن. به مدیر و منشی گفتم به من بیشتر کلاس بدین، گفتن که کلاس نداریم و کلاس باشه چشم.
تدریس اون سه تا معلم رو می دیدم یا تو بحث های انگلیسی speaking رو می شنیدم به جرات می تونم بگم از اونا مهارت تدریسم بیشتره. برام سوال بود چرا اون ها که سابقه شون مثل منه باید از من بیشتر کلاس داشته باشن؟، خانواده بارها بهم گفتن تو که نیاز نداری، چرا خودت رو خار و خفیف می کنی برای یک کلاس؟
شما نمی دونید اینکه با پول خودم مثلا یه دونه روسری برای خودم بخرم چقدر برام لذت بخش تر از اینه که پدرم ۲۰ تا روسری برام بخرن. قرار بود ترم تابستون ۹۸ شروع بشه. میدونستن من تو آموزشگاه دیگه ای تدریس نمی کنم، با این حال منشی بهم زنگ زد که خانوم فلانی آقای مدیر گفته جای دیگه ای کلاس برندار، این ترم دانش آموز زیاد داریم.
با خودم گفتم بالاخره این یه کلاسه بودن تموم شد. یه روز دیگه منشی بهم زنگ زد که خانوم فلانی فردا کلاس داری ساعت فلان. تعجب کردم چرا فقط یک کلاس! از اون جایی که آدم مغروری هستم و خواهش کردن و بیان درخواستم حتی از خانواده برام سخته، کلی تمرین کردم اما آخرش خراب کردم. زنگ زدم به مدیرمون گفتم آقای فلانی من نزدیک سه ساله دارم درجا می زنم. بقیه معلم ها حداقل ۲ کلاس دارن من سه ساله یک کلاس دارم.
چون یه جورایی مستقیم داشتم ازش خواهش می کردم و غرورم شکست؛ یه بغض لعنتی صدام رو خش دار کرد. می دونید واکنش یه مرد ۵۰ ساله فرهنگی به بغض من چی بود؟، قهقهه ای زد که نمی تونست کنترلش کنه. بعدش همون حرف های تکراری رو گفت که کلاس داشته باشیم چشم، ترم بعد حواسم بهتون هست.
خدا می دونه چقدر خودم رو بابت بغض و درخواستم سرزنش کردم. دو جلسه بعد، بعد کلاس تو دفتر نشسته بودم که یه دختر فوق العاده بد حجاب وارد شد. (به انتخاب آدم ها تو نوع پوشش احترام میذارم و فقط بخاطر مقایسه و درک شرایطم وضع حجاب شون رو میگم).
فهمیدم معلم جدیده که تازه فارغ التحصیل شده و ۴ تا کلاس بهش دادن، در صورتی که به من گفته بودن کلاس ندارن!، حال عجیبی داشتم. با خودم کلی فکر کردم که منی که حدودا ۴ سال سابقه تدریس دارم از یه کسی که یک ماه هم نشده فارغ التحصیل شده مهارت تدریسم کمتره؟، یا شایدم چون با آقایون همکار حرف نمی زنم و قهقهه م تو کل سالن نمیپیچه و اندامم رو به نمایش نمی ذارم، از نظرشون بی ارزشم؟
آبجیم میگه تو توی اون جمع ارزشی نداری. فکر میکنن نیازمندی یه کلاس بهت دادن. ارزش خودتو پایین نیار و ترم بعد همین کلاس نسیه رو قبول نکن. هفتاد هزار تومن پول یه دونه کرم پودر معمولی هم نمیشه که بخاطرش منت سرت بذارن و یه ماه تو اون محیط بری و بیای.
نمیخوام شعار بدم ولی از این برخوردها نتیجه گرفتم که بیشتر به حجاب و اعتقاداتم پایبند باشم. الان در مورد شغلم تو دو راهی گیر کردم و ازتون میخوام راهنماییم کنید.
من اگه شغل نداشته باشم حتی همین ماهی ۷۰ تومن، واقعا احساس پوچی می کنم. به آرایشگری و خیاطی این چیزها هم علاقه ای ندارم که دنبالش برم. چند شب پیش هم بیمارستان بودیم اون جا دوباره شوکه شدم. دو تا از همکلاسی های دبیرستان رو دیدم که در جریان بودم با تک ماده قبول میشدن و دانشگاه آزاد یه شهر خیلی دور پرستاری آزاد خوندن.
نمی دونم حس غالب اون لحظه م چی بود؛ حسادت، غبطه، اما اینو مطمئنم همین طور که تا الان که ۶ سال از کنکورم گذشته تا آخر عمرم هم حسرت به دل می مونم. هنوز که هنوزه حتی تو تلویزیون پزشک یا پرستار یا ... ببینم ناخودآگاه آه می کشم.
با لیسانس زبانم با این شرایط چیکار کنم؟، نمیدونم دوباره کنکور بدم یا نه؟
یه بارم تو همین سایت خوندم قانونی اومده که اون هایی که یه بار دولتی خوندن دوباره هم می تونن بخونن. نمیدونم این قانون درسته یا نه. اگر درست هم باشه و کنکور بدم عذاب وجدان و نگرانی دیوونه م میکنه. چون مامانم بیماری قلب دارن و نمی تونم تنهاشون بذارم.
خود مامانم میگن اگه دولتی میتونی بری کنکور شرکت کن و برو به فکر قلب منم نباش ولی نمی تونم. از طرفی هم یکی از فامیل هامون ماماست، میگه بچه های پیراپزشکی طرح شون که تموم بشه بیکارن و خودم در به در دنبال یه بیمارستانم که شده موقتی استخدامم کنه.
عذر می خوام می دونم خیلی پیچیده شد و توضیحاتم هم زیاد شد. اگر پیشنهادی دارید خوش حال میشم کمکم کنید.
ممنونم
مرتبط با روش های کسب درآمد برای خانم ها:
یه دانشجوی دختر، چه مهارتی رو یاد بگیره سریع وارد بازار کار بشه
با حقوق ماهیانه م چکار کنم که سودآور باشه
گرفتن امتیاز دکه خوراکی یا کیوسک روزنامه فروش
در مورد کار در کافی شاپ مشورت می خوام
یه دختر تنها چطور باید جهیزیه ش رو مهیا کنه ؟
آموزش بازاریابی، چطور جنس به مغازه دارها بفروشم ؟
چطور میتونم در خیاطی زنانه مهارت لازم را بدست بیارم و موفق بشم؟
کسب درآمد از تایپ و ترجمه با استفاده از اینترنت
چگونگی راه اندازی آژانس بانوان
بدون مدرک، از راه ترجمه میشه کسب درآمد کرد ؟
کسب درآمد برای یه دختر دبیرستانی
انتظار برای پیدا شدن فرصت شغلی مناسب یا کار با حقوق کم ؟
کسب درآمد از طریق وبلاگ یا سایت
می خوام رشته ای رو بخونم که دستم تو جیب خودم باشه
چطوری یه کاسبی ساده، بدون هزینه و با درآمد قابل قبول داشته باشیم ؟
دختری 31 ساله ام، مجبورم به دنبال کسب درآمد باشم
اشتغال یه دختر 20 ساله بدون داشتن تخصصی خاص
ایده جدید برای کار در منزل بدون سرمایه
← آموزش کسب درآمد برای دختران (۹۶ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۱۷۵۹ بازدید توسط ۱۳۱۰ نفر
- دوشنبه ۳۱ تیر ۹۸ - ۱۱:۴۶