سلام خدمت کاربران
مردی 33 ساله هستم و خانومم من 27 ساله . حدود پنج ساله که ازدواج کردیم . راستش من خیلی بچه دوست دارم و چون تک فرزندم خانوادم خیلی مشتاق به دیدن نوه شون هستن .
خانوم من هم تا یه سال اول ازدواجمون بچه دوست داشت . مشکل ما برمیگرده به چهار سال پیش که خواهر خانومم موقع عمل زایمانشون متاسفانه به خاطر خونریزی هم خودشون و هم بچشون فوت شدند .
خانومم همین یه خواهر رو داشت و به شدت بهش وابسته بود . بعد از اون ماجرا زندگی همه یه مدت داغون شد . و بیشتر از همه خانومم افسرده شد .
حالا چهار سال از اون اتفاق گذشته . اما به خاطر اون اتفاق خانومم دیگه هیچ میلی به بچه نداره . انگار اون طفل معصوم فوت شده رو مقصر مرگ خواهرش میدونه . همین طور از عمل زایمان وحشت پیدا کرده . از دردش و همه چیش .
خانوادش هم دیگه بعد از مرگ دخترشون انگار که چشمشون ترسیده باشه مشتاق نوه دار شدن نیستند . اوایل چند جا مشاور خودم تنها رفتم و گفتن بهش زمان بده . اما الان با گذشت چهار سال هنوز هر وقت با خانومم سر بچه حرف میزنم عصبی میشه .
هر چی بهش توضیح میدم قرار نیست اون اتفاق برای ما هم بیفته این همه زن دارن روزانه فارغ میشن اما توجه نمیکنه .
میگه اگه تو بچه میخوای من حاضرم ازت جدا شم . هر چند این حرف رو با گریه میزنه و میدونم خواست ته دلش نیست .
به طلاق اصلا فکر نمیکنم چون خانومم واسم از بچه مهم تره و راحت بهش نرسیدم که راحتم از دستش بدم .
اما خوب دلم نمیخواد به خاطر یه حادثه خودش رو از لذت مادری و خودم رو از پدری محروم کنم . مشاوره هم حاضر نمیشه اصلا بیاد . خواستم اگه میشه راهنماییم کنید چیکار کنم تا مشکلمون حل بشه .
فقط لطفا در مورد طلاق و صیغه حرف نزنید چون هدفم از پست گذاشتم تو این سایت حل مشکلم به روش درست بوده .
ممنونم . *
← بارداری و زایمان (۱۱۳ مطلب مشابه)
- ۳۳۱۰ بازدید توسط ۲۴۵۸ نفر
- چهارشنبه ۲ ارديبهشت ۹۴ - ۲۲:۱۰