باسلام

همیشه معتقد بودیم و هستیم ذات حق هیچ کار و امری را بیهوده و عبث انجام نمیدهد و نسبت دادن مخلوقات به امری بیهوده ناشکری است .

معتقدیم اگه کاری انجام شد که دلیلش از دایره عقل ما خارج بوده حتما حکمت حق بران سایه گسترانده. و مطمئنا بهترین کار صورت گرفته است حتی اگه فایده و نعمتش برای ما عیان نباشد.

این ها را مقدمه گفتم تا بگویم انچه غرورم را سالهاست که میشکند این را گفتم تا بگویم چرا حکمت خداوند برشکستن و خورد شدن و صحبت های تلخ مردم پشت سرم است؟!! میخوام بدانم حکمت خداوند از خیس شدن چشمهایم از اینکه هر روز بی اعتماد بالنفس تر میشوم چیست؟. شاید من خوب نگاه نمیکنم ایمان دارم حکمتی هست فقط بگید چیست این حکمت؟

دختری 28 ساله هستم کاملا محجبه و ظاهر معمولی .تا اونجایی که به یاد دارم بخاطر ظاهر یا حکمت خدا رد شده ام. اولین باری که غرورم را خدا با حکمتش شکست 22 ساله بودم و تا الان بارها تکرار شده. شاید بنظر شما خواننده عزیز من تند رفته ام و صبر ندارم ولی نه شما نشکستی، شما حرفهای دیگران را بخاطر حکمت خدا به جان نخریده ای، نپوشیده ای کفشهایم را  پس مرا قضاوت نکن .

از وقتی به یاد دارم صحبت خاستگار که بوده یا فقط اسمشان بود چون هیچ وقت نمی آمدند فقط میدانستم قرار بوده بیاین ولی فقط حرفش بوده و هیچ وقت نمیدانم چرا هیچ خبری از ان ها نشد!!!

یا وقتی  می امدن دیگر حتی اسمشان را نمی شنیدم حتی جلسه به صحبت اولیه هم نمیکشید فقط در حد 5 دقیقه چای میخوردن خداحافظ . در این 5 دقیقه مثلا من چه کار سبکی میتونم انجام بدم که اون ها پشیمون بشن!

فقط یسری امور کلی و رسمی انجام میشه پس من حرکتی انجام ندادم که بخوام بگم اشتباه بوده چون فقط در حد یک چای اوردن بوده ... و دیگران معرف خانواده من میشوند یعنی خدار و شکر خانواده آبرومند و معتقدی هستیم.

و این قضیه دیدن و رفتن داره هی تکرار میشه.  و از من اصرار که اجازه نمیدم دیگه با اصطلاح خاستگاری خونه بیاد چون هر چه بیش میره غرورم بیشتر میشکنه ولی مادرم میگه بذار بیان...

حکمت این امدن هایی که پسند نمیکنند چیست؟! حکمت این تکرار درد آور چیست؟! حکمت این استمرار زجر اور چیست؟! اگر گناهی کردم آیا تاوانش صحبتهای تلخ مردم است که حتما من عیب و ایرادی دارم ( جایی که من زندگی می کنم دختر که بالای 24 سال سن داشته و مجرد باشد مرکز طعنه های تلخ مردم قرار می گیرد) .

خدایا تو ستار العیوب هستی پس چرا دیگران جز عیب چیزی نمی بینن. من ایمان دارم صلاحم در این افراد نبوده ولی حرفم اینه خب پس چرا میآن ؟ چرا باید بیان و فقط مسبب حرفهای تلخ بشن ؟

خسته ام اونقد که به درگاهش دعا و التماس کردم ( مدت ها دست به دعا و نذر ها و چله گرفتن بوده ام اما دریغ از نگاه خداوند...! هر زمان و مکانی که شنیده ام باعث اجابت است دست به درگاهش بوده ام) خسته ام از این امیدهای لحظه ای ... اگر حکمت نیست اینها همقدم من باشن خب پس چرا می آیند ؟

خب اگر صلاح نیست ازدواج کنم پس چرا این ادمها می ایند. بحث سر خواستگار نیست سر حکمت است سر اینکه چرا شکستن من تمامی ندارد. انگشت نما شدن، شده حکمت خدا برای من؟!. اینکه باید تحمل کنم ...

التماس دعا...


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)