سلام به همگی

یه دخترم اهل اصفهانم . ۱۹ سالم تموم نشده و تقریبا یک ساله عروسی کردم . مشکلم اینه که شوهرم میگه نمیتونم بذارم تنهایی جایی بری همه میگن خوشگلی و فلانی ، واقعا خسته شدم از کاراش..

دانشگاه نذاشت برم، شعر مینوشتم و تا یه جاهای خیلی خوبی پیشرفت کرده بودم میگه یا خودم میام انجمن یا نمیشه بری. منم دیگه نرفتم.. عاشق فوتبال بودم و سپاهان.. همه اتاقم پوستر بود از محرم و حاج صفی ولی تو عقد همه را کند . و گفت نبینم دیگه اینارو.. اینو ناراحت نیستم چون مَرده و لابدحق داره .

بهش میگم من خونه حوصلم سر میره، برام مهد کودک زده که برم مدیر بشم اونجا.. ولی انقدر میگه اینو مواظب باش، اونو بپا.. که روانی میشم  . صبح که میخواد ببرتم ماشین برام خریده ولی چه فایده؟ همش میگه یا با مامانم، یا با مامانت .. .

دوستام چند روز پیش بیرون بودن همه، یه هفته بهش میگفتم میگفت نه تو شوهرداری، اونا با تو فرق دارن.. از لحاظ محبت، توجه، عالیه.. دست و دلباز و خرج کن.. .

خیلی بهم گیر میده.. من حجابم خوبه، چادر سرم میکنم.. من هنوز 20 سالم نیست ، نمیخوام خونه نشین باشم.. یا انقدر زیر ذره بین!

خییلی میخوامش ، دوسش دارم . میدونمم خیلی دوستم داره.. ولی نمیخوام انقدر محدود باشم.. چجوری باهاش رفتار کنم؟ چیکار باید بکنم؟ اصلا بنظرتون زود ازدواج کردم؟ انرژیم تو زندگیم کم شده .

ممنون از همه


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)