با سلام خدمت همه دوستان خانواده برتر
پسری هستم ۲۵ تا ۳۰ ساله، مجرد، فارغ التحصیل یه رشته مهندسی از یکی از دانشگاه های برتر تهران . میدونم معرفیم ربطی به سوالی که میپرسم نداره ولی در کل خواستم یه ذهنیتی از کسی که این سوال براش پیش اومده براتون ایجاد کرده باشم.
سوالی که برام پیش اومده و مخصوصا زمانی که فیلمی با این مضمون میبینم برام پر رنگتر میشه اینه که چطور وقتی یه مرد اتفاق ناگواری مثل تصادف برای همسر باردارش میفته یا همسرش دچار بیماری خاصی میشه که برای درمان مجبوره بین همسر و فرزند به دنیا نیومده، یکی رو انتخاب کنه دچار تردید میشه !؟ ( خدا نکنه در صورت ازدواج با همچین مصیبتی روبرو شم) اما نظر من اینه که به عنوان یه مرد به قدری باید عاشق همسرم باشم که حتی لحظه ای به خودم تردید راه ندم که همسرم و سلامتیش برام در اولویت قرار داره .
حتی اگه نزدیکای تولد بچه باشه. درسته چون هنوز متاهل بودن و بعد از اون پدر بودن رو تجربه نکردم شاید عشق پدر و فرزندی برام ملموس نباشه اما به نظرم هرگز نمیتونم جون همسرم رو به خاطر بچه ای که هنوز به دنیا نیومده به خطر بندازم و خلاصه صحبتم اینه که به نظرم عشق بین مرد و زن باید به قدری قوی باشه که حتی عشق فرزند و والدینی هم نتونه بهش برسه.
البته اینو خوب میدونم که جنس این دو نوع عشق با هم فرق داره ولی اگه بخوایم در مورد کمیت صحبت کنیم عشق بین همسران باید بیشتر از عشق والدین و فرزند باشه. من به عنوان یه مرد وقتی همسری نداشته باشم چطور میتونم صاحب فرزند بشم !؟ پس مسلما سر منشا برام در اولویت خواهد بود که همون وجود خود همسره!
سوالم مخصوصا از خانمای محترم وبلاگ اینه که ایا طرز فکر من به عنوان یه پسر غیر عادیه !؟ یا این عقیده که فکر میکنم بعد از ازدواج همسرم باید مهمترین شخص زندگیم باشه حتی جلوتر از فرزند، برام مفید خواهد بود!؟
ببخشید که طولانی شد
«پشتکار»
پسری هستم ۲۵ تا ۳۰ ساله، مجرد، فارغ التحصیل یه رشته مهندسی از یکی از دانشگاه های برتر تهران . میدونم معرفیم ربطی به سوالی که میپرسم نداره ولی در کل خواستم یه ذهنیتی از کسی که این سوال براش پیش اومده براتون ایجاد کرده باشم.
سوالی که برام پیش اومده و مخصوصا زمانی که فیلمی با این مضمون میبینم برام پر رنگتر میشه اینه که چطور وقتی یه مرد اتفاق ناگواری مثل تصادف برای همسر باردارش میفته یا همسرش دچار بیماری خاصی میشه که برای درمان مجبوره بین همسر و فرزند به دنیا نیومده، یکی رو انتخاب کنه دچار تردید میشه !؟ ( خدا نکنه در صورت ازدواج با همچین مصیبتی روبرو شم) اما نظر من اینه که به عنوان یه مرد به قدری باید عاشق همسرم باشم که حتی لحظه ای به خودم تردید راه ندم که همسرم و سلامتیش برام در اولویت قرار داره .
حتی اگه نزدیکای تولد بچه باشه. درسته چون هنوز متاهل بودن و بعد از اون پدر بودن رو تجربه نکردم شاید عشق پدر و فرزندی برام ملموس نباشه اما به نظرم هرگز نمیتونم جون همسرم رو به خاطر بچه ای که هنوز به دنیا نیومده به خطر بندازم و خلاصه صحبتم اینه که به نظرم عشق بین مرد و زن باید به قدری قوی باشه که حتی عشق فرزند و والدینی هم نتونه بهش برسه.
البته اینو خوب میدونم که جنس این دو نوع عشق با هم فرق داره ولی اگه بخوایم در مورد کمیت صحبت کنیم عشق بین همسران باید بیشتر از عشق والدین و فرزند باشه. من به عنوان یه مرد وقتی همسری نداشته باشم چطور میتونم صاحب فرزند بشم !؟ پس مسلما سر منشا برام در اولویت خواهد بود که همون وجود خود همسره!
سوالم مخصوصا از خانمای محترم وبلاگ اینه که ایا طرز فکر من به عنوان یه پسر غیر عادیه !؟ یا این عقیده که فکر میکنم بعد از ازدواج همسرم باید مهمترین شخص زندگیم باشه حتی جلوتر از فرزند، برام مفید خواهد بود!؟
ببخشید که طولانی شد
«پشتکار»
← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)
- ۱۹۳۳ بازدید توسط ۱۴۶۴ نفر
- جمعه ۲۹ مرداد ۹۵ - ۲۰:۴۵