سلام
اولا بگم شاید این موضوعی رو که میخوام بگم مسخره کنین و بخندین ولی واقعیت اینه که برای من یه معضل شده!!
من یه بار تو بچگیم و دو بار تو سن بالاتر برام پیش اومده که جلوی جمع ( معذرت میخوام حتی نوشتنشم سخته ) نتونستم جلوی باد معده ام رو بگیرم و همه ی آبرو و حیثیتم رو به باد داده!! خیلی سخته تو چشم اون آدما وقتی که اون اتفاق هنوز یادمه نگاه کنن و وقتی بهم به هر دلیلی لبخند میزنن ناخودآگاه ذهنم میره سمت اون اتفاق و فک میکنم دارن اون خاطره رو توی ذهنشون بازسازی میکنن و به من میخندن ( شاید واقعا همینطوره ).
دو بار آخری باعث شد تا اون خاطره ی بچگیم رو هم به یاد بیارم و هر دفعه سر هر ناراحتی و احساس ضعفی یاد اون اتفاقا میافتم.
در ضمن این فقط جلوی آدمای دیگه بوده تو خونواده که از این اتفاقا زیاد افتاده که انگار یه جوری برام عادی شده.
اعصابم خرده که دیگه نمیتونم با عزت و آبرو زندگی کنم!! همه سالم و سلامت میرن و میان و نگرانی از بابت داشتن یا نداشتن همچین خاطره ای تو ذهن آدمای دیگه ندارن ولی من همش باید احساس شرمندگی کنم.
میدونم واسه خیلیا عادیه و حتی برای شوخی اینکارا رو میکنن یا با هم مسابقه میذارن و....
ولی برا من تنها ،تنهایی و ترس و پایین آوردن عزت نفس و اضطراب داشتن آورده.
همش فک میکنم اگه برم توی یه جمعی این اتفاق برام بیافته یا در آینده اگه بچه ام مثله خودم شل و ول باشه و آبروش بره یا مثلا وقتی تو بغل منه بعد اون یه کاری بکنه بعد فکر کنن من بودم...واااای خدا دارم دیووونه میشم.
میدونم الان همتون دارین تو دلتون به این دغدغه ی من میخندین ولی خب دغدغه است دیگه.
فک میکنم یه حالت وسواس فکری سراغم اومده.
میخوام بدونم شماها هم همچین اتفاقایی جلوی بقیه براتون افتاده ؟ ( حس میکنم بقیه فقط تو خلوت خودشون بوده و هیچ کس جلوی بقیه از این سوتیا نداده )
چی کار کردین؟!
جلوی جنس مخالف هم بوده؟ ( اینه که بیشتر منو عذاب میده خصوصا که باید هی چشم تو چشم بشیم )!!
رو این موضوع خیلی حساس شدم چیکار کنم از ذهنم بره بیرون؟!
وای نه ۴ بار یکی دیگه اش همین الان یادم افتاد که مال بچگیم بود.
پیشنهاد:
دختر خنگی نیستم اما زیاد سوتی میدم
نمیدونم چرا جاهایی که نباید، سوتی میدم...
انقدر سوتی دادم که دیگه خسته شدم
← مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)
- ۸۲۵۳ بازدید توسط ۵۶۷۱ نفر
- سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۴ - ۱۶:۳۶