سلام
من پسری بین ٢٠ تا ٢٥ هستم. ازتون میخوام کمکم کنید.
من فردی هستم که احساس می کنم نسبت به این زمونه و رفتار آدما کمی بیشتر مهربون هستم. البته بگم که ذاتا این طوری هستم. وگرنه همیشه و همه جا این طور نیستم و گاهی هم خشن و عصبانی.
ویژگی که دارم و فکر می کنم بده اینه که به طور کلی دلباز هستم و اجتماعی و برون گرا و مهربان و کسی که نمیخواد کسی ازش آزرده بشه، مثلا اونایی که دوست و آشناش ( نه همه) هستن رو زیادی تحویل میگیره.
حالا اینا رو گفتم فکر نکنید از این بچه تیتیش مامانی ها هستم. نه اتفاقا اینطور نیست و اتفاقا از نظر هیکل و قد و قواره هم زمخت هستم.
امروز با چیزی مواجه شدم که به فکرم اومد اینجا با شما در میان بذارم. همون طور که گفتم بعضی ها رو که باهاشون ارتباط دارم و جزء دوست و آشنا محسوب میشن رو زیاد تحویل میگیرم. امروز داشتم می رفتم که اتفاقی یکی از آشنا ها رو تو خیابون دیدم، خواستم بهش سلام کنم، دیدم پشتش رو کرده به من !!! اینم بگم مطمئنم که منو دید.
اتفاقا در حالت عادی هم با هم خوش و بش داریم. من اون جا راستش کمی احساس کردم خودم رو کوچیک کردم و غرورم شکست و البته عصبانی شدم از خودم که چرا این قدر به بعضی ها بها میدم. در حالی که منم میتونستم خودم رو به ندیدن بزنم.
متاسفانه یا خوشبختانه هم چهره ام طبق گفته دیگران جزو خوش سیما ها محسوب میشم و احساس می کنم همونم به خاطر اینه که مهربونم و بد تر عصبانیم میکنه. چون اینم بگم ظاهر تا حدودی بیانگر باطنه .
گاهی میگم کاش از اون هفت خطا بودم و ... اما میگم من که نمیتونم خودمو تغییر بدم. ولی رفتار بعضیا ... اصلا دل ندارم ببینم یه مورچه زیر پام له بشه. یا مثلا دوستام شده سر خروس ببرن ( دیدم که میگم )، ولی منو بکشن هم نمیتونم!!!
از بچگی تا الان دوستای زیادی داشتم. حالا بعضیاشون به دلایلی رفتن و پیش ما نیستن و بعضیا هستن و در ارتباطیم.
یا یه مثال دیگه بزنم، مثلا تو دانشگاه با یکی از هم دانشگاهی ها که یکی دو بار بیشتر ندیدمش، اون روز طوری مچ شدیم که مثلا سوار ماشینم کردم و تا یه جایی رسوندمش، در حالی که بعضا شنیدم بعضی از دوستانم در چنین شرایطی میگن مگه ما آژانسشیم ؟ یا مثلا یه زمانی تو خوابگاه بودم، ماشین نداشتیم و با بچه ها پیاده می رفتیم، شانسی یکی از بچه ها ماشین آورد، الکی گفت نیاوردم تا خودش تنهایی بره با ماشینش. در حالی که من بودم تا خوده صندوق رو پر هم خوابگاهی هام می کردم که با هم بریم دانشگاه!
این چه صیغه ایه؟ من چه مرگمه ؟ کمبود دارم ؟ آخه من که کمبودی از هیچ جا ندیدم. خانوادمم همیشه منو تخم چشماشون گذاشتن و دوستم داشتن.
البته نکته مهم اینه که من با همه این طور نیستم ، حالا از هر کی راه برسه !! نه اتفاقا از بعضی ها هم حتی از دور و رفتارشون بدم میاد و اگه بدن دست من کتکشون میزنم!! ولی اگه کسی باهام جور بشه هر کاری براش میکنم. دوستان راهنمایی کنین منو .
اینم بگم دوست دارم با همه رفیق بشم تا حد امکان.
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)
- ۴۸۰۰ بازدید توسط ۳۵۴۴ نفر
- دوشنبه ۵ مهر ۰۰ - ۰۷:۰۳