سلام دوستان عزیزم
من 26 سالمه و خدا رو شکر به دلیل خیلی از آیتم هایی که یه دختر برای ازدواج باید داشته باشه رو من دارم ، خیلی خواستگار داشتم .اما خب هیچ کدوم قسمت نشده و خدا شاهده اصلا سخت گیری نداشتم و فقط کفویت مد نظرم بوده و باز لازم به ذکر که بیشتر خانواده های پسر جواب منفی رو دادن تا من اونم بنا به دلایل مسخره که اگه لازم باشه و خواستین میگم.
سوالم اینه از بین این همه خواستگار من با یک نفر خیلی کفویت داشتم ( تمام کفویت های ازدواج رو میدونم و دوره روانشناسی رو گذروندم و تقریبا میدونم چیا تو ازدواج اولویت داره)
من با این اقا چندین جلسه صحبت کردم . کلی نشونه میدیدم که مطمئن میشدم قسمتم همینه. حتی پدر من که مخالف ازدواج من بود و با ترس من خواستگار راه میدادم چنان مهر این پسر به دلش افتاد که هنوز گاهی هواشو میکنه.
سرتون رو درد نیاورم ما رفتیم ازمایش همه چی خوب بود ولی مخالفت پدرش بود که این ازدواج رو بهم زد. ( چون عروس غریب نمیخواستن و من پدرشون رو ندیدم قرار بود بعد ازمایش بیان خونمون. اهل یکی از شهرهای ایرانن که تعصب روی ازدواج فامیلی دارن)
و ایشون بخاطر احترام به پدرش و جلوگیری از عاق ایشون کنار کشید و روز آخری که صحبت کردیم تو تمام صحبت هاش میگفت چون تو دچار مشکل تو زندگی میشی من کشیدم کنار.
با اینکه برام سخت بود به کس دیگه ای فکر کنم اما همه اطرافیان گفتن شاید امتحان شدی و خواستگار راه بده بهترش میاد. من بعدا ز اون چند نفر راه دادم ولی با اینکه تا عقد هم پیش رفتم نشد.
و میدونم چشم اون دنبال منه به دلایل صحبتایی که زد. تا حتی گفت شاید سال دیگه باز برگشتم اما قول نمیدم و تو منتظر من نباش. حالا من موندم و هزار فکر و خیال
اصلا تمرکز ندارم شب با فکرش میخوابم روزا با یادش زندگی میکنم. مامانم چندین بار خواسته برام کاری کنه اما من اجازه ندادم چون به هر حال آبرو برام مهمه. بگین چی کار کنم. من کسی رو ندارم برای گرفتن راهکار؟
گاهی میخوام بهش پیام بدم اما باز در شان و اعتقاد خودم نمی بینم همچین کاری رو. گاهی کاری میکنم ازش بدم بیاد اما هر دفعه بیشتر ازش خوشم میاد. هیچ چیز منفی نداره
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
جذب خواستگار دلخواه (۱۲۵ مطلب مشابه)