زندگی شیرین است
مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی زیبایی است
مثل زیبایی یک غنچه ی باز
زندگی تک تک این ساعت هاست
زندگی چرخش این عقربه هاست
نکته مهم: از بخش صفحات خاص که در بالای وبلاگ قرار داره می تونید به این صفحه دسترسی داشته باشید
سلام،وقت تون بخیر
دختری 21 ساله هستم که تا به حال 4 بار کنکور دادم، سال اول (95)_ رتبه 3هزار و خورده ای، سال دوم (96)_ رتبه 2 هزار و خورده ای، سال سوم (97)_ رتبه 50 هزار و خورده ای (در بخش اختصاصی در یه بازه ای جا به جا وارد پاسخنامه کردم)، سال چهارم (98)_ 22 هزار و خورده ای.
برای کنکور 98 حدود یه ماه درس خوندم، چون اصلا روحیه و انگیزه ای نداشتم و با توجه به تلاشم از رتبه ام شکایتی ندارم، بعد از دیدن رتبه م که انتظارش رو هم می کشیدم تصمیم گرفتم یک سال دیگه هم برای هدفم بجنگم.
با برادرم مشورت کردم، اون هم شدیدا موافق بود (خانوده ای با سطح درآمدی متوسط رو به پایین هستیم و نسبت به خانواده مادری و پدری سطح پایینی داریم و اینکه شرایط مالی خودمون رو تغییر بدیم برای من و برادرم که یک سال با من فاصله سنی داره خیلی مهمه)
امروز که این مسئله رو با مادرم در میون گذاشتم تحت تاثیر صحبت های دیگران قرار گرفته بود و بر خلاف صحبت هایی که قبل اعلام نتایج داشتیم خودش رو راضی نشون نداد. طبق پرس و جوهایی که کردم میتونم آموزش ابتدایی تهران با تعهد در خدمت قبول بشم. اما متاسفانه هیچ علاقه ای به معلمی ندارم و بیزار هم هستم .