دختری ۲۴ ساله هستم. می خواستم در مورد یکی از مسائلی که چند وقتی میشه ذهنم رو درگیر کرده باهاتون صحبت کنم. من اخیرا از طریق خواستگاری سنتی با آقایی ۲۷ آشنا شدم که بیشتر ملاکهای من رو داشت و ایشون هم به نظر می اومد مشتاق باشن و ما دو جلسه با هم صحبت کردیم و خب در شروع در مباحث مختلف تفاهم داشتیم تا این که ایشون گفتن خانواده شون قصد دارن یکی از واحدهای ساختمونی که در اون زندگی می کنن رو به ما بدن تا زندگی کنیم و کلا هر طبقه رو به یکی از پسرهاشون قراره بدن. من هم چون در گذشته شاهد اختلافات و دلخوریهای بسیار زیادی چه در دوستان چه در آشنایان نزدیک در این جور موارد بودم، بهشون گفتم که من از شما در حال حاضر توقع خونهی بزرگ و در محله بالاشهر ندارم و چون استقلال رو یکی از مولفههای اصلی تشکیل خانواده و حفظ احترامات دو طرف می دونم، بهتره یه خونهی کوچک در محلات پایینتر رهن یا اجاره کنیم و اومدن به محیط شخصی خانهی والدین شما باب میل و خواستهی من در شروع زندگی نیست. اون هم تو فکر فرو رفت و آروم گفت منظورتون رو میفهمم. فردای اون روز مادرشون با لحن طلبکارانه با منزل ما تماس گرفتند و خب بعدش دیگه خبری نشد ازشون.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
جواب رد به دختر (۳۳ مطلب مشابه)