سلام
خیلی وقته وبلاگ خانواده برتر رو دنبال می کنم و این اواخر هم یه پستی از آقا بهنام که معلول بودند رو خوندم و عمیقا دلم گرفت و حس کردم منم اینجا بتونم خودم رو خالی کنم و از بقیه کمک بخوام.
دختری معلول از خانواده ای سرشناس و پولدار هستم، معلولیت پنهان دارم (مربوط به شنوایی و لکنت )، مشکل من اینه خسته م از همه چی ...خسته م از اینکه در سطح خانواده ام نیستم و معلولم.، خسته م از اینکه نمی تونم خواسته هاشون رو برآورده کنم.
خسته م از اینکه مثل دخترهای فامیل نمی تونم جوری که می خوام زندگی کنم و خوش بگذرونم، خسته م از اینکه هرچه قدر میدوم نمی تونم به مقصد برسم و آرزوی پدرم و که پزشک شدن هست رو برآورده کنم ...
از شما چه پنهان خودم هم دوست دارم پزشک شم، یا مشاغل مربوط به حوزه علوم پزشکی ولی مشکل اینجاست من خسته شدم از اینکه همه ش لب خونی کنم و با لکنت حرف بزنم...دلم می خواد آرامش داشته باشم ...
یه وقت هایی که روز تموم میشه و رو تخت دراز می کشم بدنم از شدت هیجان میلرزه، هیجان اینکه بالاخره روز تموم شده و کسی حرف نمی زنه و من مجبور نیستم لب خونی کنم ...
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل و ازدواج توانمندان خاص (۲۸ مطلب مشابه)