سلام

دوستان اومدم سرگذشتم رو بگم تا بدونن همه که هیچ کس رو بر اساس رفتارش قضاوت نکنید. مشکلات زندگی گاهی اون قدر وحشتناکه که طرف رو پودر میکنه، مثلاً کسی رو می‌بینید که همه ش دعوا داره یا بد حرف میزنه شاید دست خودش نباشه. این جور آدم ها به محبت بیشتری احتیاج دارند.

از وقتی یادم می اومد همیشه تو خانواده دعوا و اختلاف و داد بیداد بود، هیچ وقت ندیدم کسی با لحن ملایم و دوستانه و پر از عشق تو خونه با هم حرف بزنند. اختلاف‌های پدر و مادر روی همه ما بچه‌ها اثر گذاشته بود و شده بودیم مثل اون ها. 

تو اون اوضاع منم فرار می‌کردم می‌رفتم کتابخونه و بکوب درس می خوندم... همیشه هم شاگرد اول بودم. رابطه اجتماعی زیادی هم با کسی نداشتیم فامیلی بودن که و بد اخلاق تر و دعوایی تر از خودمون!. تا اینکه دانشگاه خوب قبول شدم و مجبور شدم برم خوابگاه.

اون جا فهمیدم تازه کی هستم و چه رفتاری دارم! 


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تقویت روابط اجتماعی (۸۶ مطلب مشابه)