سلام
من حدود سه ساله عقد کردم دو سال هم هست ازدواج کردم . همسرم بسیار مرد خوبیه. من روم نمیشه ازش تعریف کنم. فقط بلدم بهش بگم مثلا آفرین که انقدر برای من زحمت میکشی یا آفرین نمازات همش سر وقته. بیشتر از این دیگه نمی تونم .
روم نمیشه راجع به چهرش یا ... حرف بزنم. روم نمیشه بهش بگم چجوری دوست دارم باشه. یه چند بار ازم یه چیزایی خواسته که بهش گفتم خجالت میکشم و عصبانیش کردم. میگه چطور روت میشد تو مجردی موهاتو بریزی بیرون و ... برای نمیتونی بکنی. من که شوهرتم و برای من باید بی حیا باشی... من نمیدونم چرا خودم اینجوری ام. در برابر غرورم مقاومت شدید دارم.
خیلی دوست دارم از حامی بودنش و رفتارای مردانش تعریف کنم ولی عاجزم. عاجز.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
راهنمای زوج های جوان (۷۴ مطلب مشابه)