خانواده برتر

سلام

من جا دارم پوزش بطلبم چون متنو خیلی سریع نوشتم ممکنه غلط املایی یا تایپی و نگارشی هم داشته باشه مثلا خلأ که اشتباهی نوشتم خلع !

من که قراره بیکارشم 😞😞

وا... چه قد نامرد بودن....:(
من روزهای اولی که رفته بودم طرح بیمارستان..میدیدم همه طرحی ها مث چی کار میکنند حتی شده کفش مسول و واکس بزنن تو ساعت کاری خوراکی بخرن برای همکارا ..هر کاری میکردن تا بعد طرحشون اونجا نگهشون دارن..و استخدام شن.. ولی خب من ادمی نبودم که به کسی باج بدم.. بعد اتمام طرح هرکدوم از اون بچه ها..دونه دونه شونو فرستادن برن.. و همه افسرده و ناباورانه محیط کار و ترک کردن..

تو محیط کار موقت فقط باید کارتو کنی و بری.. باج دادن معنی نداره.. و خود ازمون استخدامی مهمه!!

تو ازمون استخدامی اگه سهمیه نداری باید اول باشی.. تا بهانه ای نداشته باشن تو مصاحبه ردت کنن..
تو ازمون تامین اجتماعی دفترچه ثبت نام و دانلود کنین..چون بعد قبولی یه ایتم های الکی و من دراوردی میارن میگن فلان..بهمان..بعد شما میگی تو دفترچه نبود؟ میگن  کو نشون بده؟؟ شمام میری تو سایت میبینی دفترچه رو بعد ازمون از سایتشون برداشتن.. و هرچی میگردی دفترچه ای نیست.. پس دانلود و نگهداری دفترچه شرایط ثبت نام مهمه..
در مصاحبه تامین اگه از اقوام درجه 1..2..3 یا هر کی که میشناسین تو سپاه یا اینا بگین خودتون لابه لای حرفاتون..موثره!!!
حکمتون رو وقتی گرفتین اولین بار با یقیه همکاراتون تو مراکز دیگه چک کنید.. گاهی ایتم ها رو حتی تو مراکز دولتی دستکاری میکنن.. و تا اعتراض نکنید هیچ وقت درستش نمیکنن و سرتون کلاه میره..
شرح وظایف تونو حتما حفظ باشید..تا کاری که مربوط به شما نیست رو انجام ندید.. و در حیطه وظایف تون کار کنید که بعدا دچار مشکل نشید..
هر 6 ماه از طریق سایت تامین وضعیت پرداختی بیمه تون از طرف کارفرما رو چک کنید.. ببینید براتون رد میشه یا نه!!؟

من که پشت دستمو واسه استخدامی داغ کردم. یا شرکت خصوصی یا با بند پ . همین .

یه تجربه دارم 

والا منم بخوام خاطراتم رو بگم این که بعد کنکور با رتبه خوب تربیت معلم قبول شدم و مصاحبه و گزینش و تحقیقات بدون هیچ چالشی و خیلی خوب پیشرفت . همیشه جزء بهترینها بودم. ترم 3 و 4 کارورزی داشتیم . با دیدن بچه های این دوره زمونه و اولیای عزیز که جونشون هست و بچه اشون فهمیدم که اصلا روحیه سرو کله زدن با این موجودات دوپا و والدینشون رو ندارم . و به خاطر دوری مسیر و به سختی افتادن خودم و زندگیم این شغلمو بوسیدم و گذاشتمش کنار 

من  به این نتیجه  رسیدم  به اندازه   پولی که بهت میدن باید کار کنی 

من خیلی تجربه ندارم اما همین کوچولو رو که داشتم میگم. راستش آزمون استخدامی ها رو که اصلا قبول ندارم دیگه. چندبار آزمون استخدامی بانکهای خصوصی رو شرکت کردم و سوالاش در حد دبیرستان بود و من همه درسارو رو در حد 90 درصد جواب دادم. اما نتیجه ها که اومد برا من زده بود نمره قبولی رو هم کسب نکردی!! یعنی مطمئن بودم قبولمااا. دیگه مصاحبه و این داستانا که بماند. بعدها از یکی شنیدم که باباش تو بانک بوده و گفته اگه بخوای دخترتو با بند پ استخدام کنی باید حداقل نمره قبولی رو کسب کنه و بعدش میشه با بند پ استخدامش کرد. این شد که فهمیدم چرا اینقدر آزمونشون آسون بوده!!

یه چیز دیگه هم بگم

خخخخ من شاگردم دارم میگیرم گزینشم نداره 😂😂
کسی خرازی و لوازم آرایشی نداره تو این وبلاگ؟!
برا کار کلا من تو عمرم ی بار رفتم از ی آگهی با دوستم ک اصن چی هس چخبره دو سه تومن حقوق، اونم پارسال،حالا بماند اون پست اون یکی حامد دو سه تومن پول قاقالیلیشه،هیچی دیگه ماهم رفتیم کلی راه بود، مرده خیلی جدی نشست برا ما کارو توضیح داد، شرکت بیمه بود چقدم جدی گرفته بود ک بخیالش ما از فردا مییایم سرکار،فرم داد ما پر کردیم آدرس خونمونو نوشتیم همون خیابونی ک اومدیم پلاکشم دوسم گفت تو بزن 123من میزنم 321هیچی دیگه فرمم پر کردیم مدارکی هم ک برا منطقه کاری من لازمم میشد رو هم  داد بیچاره بانک اطلاعاتیش بود و شرکت های بیمه و این چرت و پرتا هیچی بنده فرمودم از فردا میام سرکار و اطلاعات بیمه ای هم گرفتمو قرار شد من برم حضوری مشتری جمع کنم دوستمم تلفنی، اومدیم بیرون کلی فحشش دادیم، مسخره الکی آگهی زده ی قرون پولم نمیده ی کتابخونه لیستم گذاشته جلومون اینو تماس بگیرید این منطقه حضوری شرایط بیمه توضیح داده شود،روضه هم میخونه من خلبان بودم اما اومدم تو این کار چون خلبانی پولی نداره،هیچی دیگه بعدش تا ی ماه زنگ میزد ب دوستم ک ب اون خانم بگو لیست ها رو بیاره،وگرنه میام در خونتون میگیرم لیست ها رو😂
بعله ی بارم اونا الاف شن، حقشم بود، آره خلاصه این کاریابی بنده!

خبر مرگ اونایی که حق من را خوردن

سلام.

عاقا من تقریبا ی دهه سابقه ی کاریابی دارم(خجالتم خوب چیزیه واقعا باور می کنید ب من مبخوره ی دهه عاخهه؟!) ینی رزومه من قشنگگگ ی دور کامل ایران گردی داشته تو فکرشم جهانی ش کنم!عاقا ی بار با دوستم رفتیم واسه استخدام ی موسسه ی خصوصی بهزیستی ب دوستم گفتم گرا نده ما همو می‌شناسیم دوتا فرم پر کنیم بلکه یکی مون قبول شد خلاصه فرم هارو پر کردیم گفتن بشینیم تا مدیر خیر سرش مصاحبه کنه نشستیم در و دیوار رو نگا کردیم سوت زدیم تا نوبت دوستم شد رف تو لای در واااز بود من قشنگگ می‌دیدم چخبره تو میشنیدم خلاصه دوستم اومد بیرون و ی چشمک حواله من کرد(ک  ینی همه چی تحت کنترله من بیرون منتطرتم بیاا بعد مصاحبه{الله اکبر ک این ی چشمک چقدد معنی داش}) خلاصه من رفتم تو واسه مصاحبه عاقا ینی مصاحبه دوستم 5مین طول کشید من 5تا 5مین!  از زمین و زمان سوال کرد ازم اصن یجوری خیره شده بود و با بهت بحت  بحط بهط  نگام میکرد ک دلم میخواس آل استار م رو بکنم تو چشش اصن ی وضعی پسره ی پررو خلاصه رسید ب ی بندی از فرم ک گفته بود در آینده ی نزدیک چ برنامه ای دارید؟ چن تا هم گزینه داش ازدواج، ادامه تحصیل، تاسیس کاری مستقل مطابق رشته تحصیلی؛ عاقا ماهم ک ازدواجی گفتیم بزنیم مزدوج بعد گفتیم ن ضایع س مردم چی میگن خخخ گزینه س هم ک اگه پول داشتیم واسه ش مصاحبه نمیومدیم پ ملغی خلاصه زدیم ادامه تحصیل هم چاره ای نبود هم کلاس داش هم یجورایی مزدوج شدن توش مستتر بود :-) البته ناگفته نماد ک داشتم واسه ارشد میخوندم خدایی، قبل از رسیدن ب این بند یا رو مدیره(پسر بید و بسیار تیپ خفن ناکی داش خخخ) ی تیک زد رو فرمم و ی لبخند رضایت و اینا منم گفتم حلههه مستخدم ن ینی استخدام شدم رف پی کارش تا رسید ب بند معروف گف ادامهههه تحصیل ؟؟؟ گفتم بله گف پس کار چی؟ گفتم درصورتی ک ب کارم لطمه نخوره ادامه تحصیل میدم دیگه خلاصه مصاحبه تموم شد و رف اومدم پیش دوستم گفتم ماجرا رو گف عهههه من میدونستم تورو قبول میکنن رزومه و شرایط ت خیلی بکارشون می خورد گفتم تو چی زدی اون سوال رو گف هیچیییییی :-0 اینگونه بود ک الان دوستم 4سال سابقه کار داره اونجا بعلهههه، نتیجه گیری وختی میرین مصاحبه ک رییس ی پسمل خوشمل جووون پولداره اصن ادامه تحصیل بی معنیه فقط باید ب سواحل آنتالیا فک کنی واسه ماه عسل اینجوری هم استخدام میشی هم مزدوج هم خانوم رییس میشی هم ماه عسل میری هم میری خارججج  و کلی هم دیگه بلهه.هییییی :-)

و اما خاطره دوستم از مصاحبه استخدامی :

دوستم رشتش روانشناسیه و سازمان بهزیستی می خواست استخدام کنه . دوستم اصلا وضع مالیشون خوب نیست و 4 تا برادرن که همه شون با این که استعداد زیاد دارن ولی به رانندگی و کارهایی از این قبیل روی آوردن . طبیعتا پارتی هم ندارن! آزمون استخدامی که سراسری بود برگزار شد و ایشون قبول شد و نمره های بالا آورد .

رفت برای مصاحبه . برای خودش ریش گذاشت و آماده بود که سوالات مذهبی ها رو جواب بده ولی وقتی رفت داخل برای مصاحبه فکر می کنید چی ازش پرسیدن؟ جواب : سخت ترین سوالات تخصصی روانشناسی! 5 نفر بودند که ازش سوال می کردن یک میز نیم دایره بود و دوستم وسط این نیم دایره بود نفری که منتهای علیه سمت راست نشسته بود یک سوال می پرسید و دوستم که داشت جواب می داد وسطهای حرفش اونی که منتهای علیه سمت چپ بود یک سوال از یک مبحث کاملا متفاوت می پرسید! سریع سوالاشون و مبحث سوالاشونو عوض می کردند و اصلا تابلو قصد داشتن تمرکزشو بهم می زدن . خلاصه اونی که پارتی نداره رو بخوان رد کنن باهاش این کارو می کنند! 

---

_  تمام دیگر دوستش ندارمها تا لحظه دیدار چشماش اعتبار داره ...

http://khbartar.blog.ir/post/7557

حالا یک خاطره دیگه از مصاحبه که یکی از مشتریای دوستم تعریف می کرد و من هم اونجا بودم و فیض می بردم :

این شخص یک پسر داشت 18 ساله که پدرش بهش پیشنهاد می کنه به استخدام نیروی انتظامی در بیاد چون تو ناجا آشنا داشت ولی پسرش از نظام خوشش نمیومد. ولی پدره اجبار می کنه  برو فرمو پر کن ! پسره فرمو پر می کنه و برخلاف میل باطنیش قبول میشه برای مصاحبه!

میره برای مصاحبه برای انکه استخدام نشه تو مصاحبه همه سوالها رو عمدا اشتباه جواب میده . مثلا ازش می پرسیدن نماز صبح چند رکعته؟ اون می گفت 5 تا! مثلا می پرسیدن غسل چجوریه اون می گفت نمی دونم ! خلاصه اون مصاحبه کننده که فهمید اون داره عمدا جواب نمی ده گفت تو تا فردا صبح هم جواب ندی باز هم استخدامی اسمت رد شده ! و الآن اون پسره تو نیروی انتظامی داره کار می کنه!

---

_تمام فکر من شده ، منی که از تو خالیم / اگه یه لحظه با کسی ، ببینمت چه حالیم؟

عجب شما خانمها دلتون پره از وضعیت کار ! ولی تو شرکتهای خصوصی رسمه کار زیاد و ساعت کاری زیاد و حقوق کم !


به دختر ایرونی :

یه چیز می گم از دستم ناراحت نشو  چون خودم هم شرمندتم! من فکر می کردم شما امسال کنکور داری نگو که دکترا داشتی رو نمی کردی!

به نگار* :

اگه این شانسو داری که جای دیگه که حقوقش بالاتره استخدام شی خوب از کار فعلیت بیا بیرون ولی یه جوری نشه که هم اینو از دست بدی و هم اونو!

به خواهرانه :

برای من هم سخته که محل کارم تو یک شهر دور باشه .

به 2000 :

متاسفانه شرکت کار زیاد می خواد و اگه انجام ندی = اخراج!

به سیده لیا :

من هم اصلا به آزمون استخدامی اعتقاد ندارم چون فرمالیتست . اتفاقا من هم یه بار آزمون استخدامی شرکت کرده بودم و موقع اعلام نتیجه فقط نوشته بودن شما قبول نشدی و نمره هام و درصدهایی که زده بودم و رتبه رو اصلا نوشته نبودن!

به hiis :

من متوجه نشدم دقیقا چی شد ؟ تو آگهی زده بودن حقوق 3 تومن ولی وقتی حضوری رفتین اونجا حقوقو پایینتر اعلام کردند و به شما بر خورد ؟

به مریم گلی :

واله تا اونجایی که من دارم میبینم هر کی حق می خوره سلامتیش بیشتر میشه بعد اونوقت تو انتظار داری خبر مرگش برات بیاد؟

به زهرا میم :

بله هر محیط جدیدی چیزهای جدیدی داره اگه براتون مقدور هست دقیقا بگین که چی دیدی و چه تجربه ای شد برات .

به فرناز :

مشکل اینه که اگه اعتراض کنی اخراجت می کنن ولی اون توصیه هایی که کردین خیلی مهمه .

به زری 28 :

نمره علمی آوردی بعدش چی شد ؟ مصاحبه کردن ازتون؟ اگه مصاحبه کردین تجربتون رو اگه مایل هستین بگین .

---

_ بس که به آرزوهام نرسیدم ، یادم نیس چی بودن اصلا" ...

با فرناز موافقم ..خودشیرینی نکن و زیادی خودتو اثبات نکن...اگه بخوان نگهت دارن به این کارا کاری ندارن.... ببینن اینطوری هستی ازت سواستفاده میکنتد..اخرشم با بهونه های الکی میندازنت بیرون..تجربه بهم ثابت کرده معمولا مدیرا از ادمای توسری خور و ضعیف خوششون نمیاد و معمولا اوایل خیلی امتحانت میکنند ببینند اینطوری هستی یا نه.. با حرفاشون ظرفیتت هم میسنجند البته.. باید حواست جمع باشه کاملا و بی ظرفیت بازی درنیاری ..

یک چیزی که یادم رفت بگم و الآن یادم اومد اگه از دور و برتون استخدامهای عجیب غریب دیدین هم عنوان کنین .

عجیب ترین استخدامی که من دیدم :

یک پسر هم محلیم که کارش دختر بازیه و علنی مشروب خوردنه بدون آزمون دادن تو بانک صادرات استخدام شد! چرا ؟ چون عموی گرامیش تو بازرسی کل بانک صادرات کار می کرد !مدرکش هم دیپلمه . و جالبتر اینکه ایشون 3-4 ماه کار کرد و بعد اخراج شد! دلیل اخراج این بود که ظاهرا به مشتریای خانم بانک شماره می داده و شبها هم همکاراش رو دعوت می کرده خونشون مشروب بخورن! (البته الآن شنیدم مثل اینکه کارشو جور کردن که دوباره برگرده)  می خوام اینو بگم که بعضی ها فکر می کنند استخدام مال مذهبی هاست در حالی که این گونه نیست چاره کار فقط و فقط پارتیه نه تحصیلات و نه ایمان و نه شایسته سالاری هیچکدوم مهم نیست.

---

_  تمام دیگر دوستش ندارمها تا لحظه دیدار چشماش اعتبار داره ...

یک مورد دیگه :

یکی از دوستام که سیکل داره 4 سال قبل تو میتینگ انتخاباتی یک کاندیدای مجلس شرکت کرده بود . میتینگ تو منزل دایی خانمش برگزار شد . انتخابات برگزار شد و ایشون رای آورد و الآن هم ایشون و هم پسر صاحب میتینگ (بدون شرکت در آزمون ) شغل دولتی دارن یکی در فرمانداری و اون یکی در آموزش پرورش!

یک خاطره دیگه از خودم :

من کلاس چهارم دبستان بودم . تو کلاس نشسته بودیم که یک کلاس پنجمی اومد در زد و به معلممون گفت یکی از دانش آموزاتون رو بفرستید کلاس ما تا یک مسئله تقسیمو حل کنه ! من اون موقع بر عکس الآن ریاضیم خیلی خیلی قوی بود و معلممون هم منو فرستاد اون کلاس! داستان از این قرار بود که یکی از دانش آموزهای کلاس پنجمی یک تقسیم ساده که تو کلاس چهارم بهش یاد داده بودند رو بلد نبود حل کنه و معلمش بهش گفت که اینو یک کلاس چهارمی هم می تونه حل کنه این شد که آدم فرستاده بود دنبال ما! خلاصه من اون تقسیمو حل کردم . الآن همون پسری که اون روز تقسیمو بلد نبود حل کنه با مدرک دیپلم تو آموزش و پرورش استخدامه و یک دوره یک ساله هم مشاور رئیس آموزش پرورش شهرستانمون شده بود!

---

_  تمام دیگر دوستش ندارمها تا لحظه دیدار چشماش اعتبار داره ...

2سال تمام درجایی که به اسم کاراموزی بود ولی مثل کارمند کارمیکردم مشغول بودم بدون دریافت یک ریال


8صبح تا5بعداظهرها حتی برخی وقتها جمعه هاهم میرفتم
صاحبکارم میلیاردی میگرفت ومن فقط برای یادگرفتن کار مجبوربودم کارکنم


شرایطش همین بود برای همه  البته 90درصدکسانی که میامدند به 2هفته نرسیده میرفتند
من حسابدارم


همکارام زیادتیکه میانداختند که چرا میای نیا دیگه ولی من دست بردارنبودم چون فکرمیکردم احتمال جذب شدنم اونجازیاده اماصاحبکارم زیربارنمیرفت


                                   تـــــــــــــــــــــــــــــــــااین که یک روز دلم شکست
                                  گفتم خدایاکمکم کن من پول نیازدارم چی کارکنم

یک روز صاحبکارم به من گفت یک موسسه ای دنبال حسابدارمیگرده ومن شمارومعرفی میکنم من قند تو دلم اب شد(امیدوارم همه تجربه کنند)وخداخواست این کارخوب نصیبم شد
حتی ازاونجاهم کارم بهتره همه همکارام میگن خوشبحالت


یه نصیحت دارم


فقط هیچ وقت دست ازتلاش برندارید


ان شاالله همه اونایی که میخوان شاغل بشن یک شغل خوب گیرشون بیاد


                              دعاکردن تنهاکاری بود که ازدستم برمیومد

من توی تولیدی لباس کار کردم کوتاه مدت.

بنده بعد از قبول شدن در کنکور تحقیقاتی رو که انجام دادم متوجه شدم که تو این دوره زمونه 

از دست تو 

منم تجربه در این زمینه زیاد دازم

آقای نجفی میتونم یک پیشنهاد به جناب عالی بدهم ؟؟

من فک میکردم از این نوع بلاها فقط سر من اومده نگو خیلیا مثل من بودن. یادش میفتم اعصابم خورد میشه. من که ازشون نمیگزرم. ولی هر چی بود تجربه تلخ و خوبی بود. به هیچ کس نباید اعتماد کرد. 

منم یه جا کار میکردم پارسال

با این شرکت های درب و داغون و بی نظم ایرانی !
خیلی تمایل شدید پیدا کردم در اینده بروم ژاپن کار کنم!!!!!!!!!!!
واقعا خوش به حال ژاپنی ها !ادم های وظیفه شناس و وقت شناسی هستند !
اون وقت ایرانی ها توی یک محیط بی نظم دارند کار میکنند (نمیدونم حال شاغل ها از این همه بی نظمی بهم نمیخوره )
تنها علت این همه بی نظمی در شغل ها دولت هست!
توی ژاپن اکثر شرکت هایش خصوصیه
اون وقت توی ایران اکثر شرکت ها دولتی و با حقوق کم
معلومه وقتی یک شغلی کم مزایا باشه و اون شرکت و کارخونه صاحب نداشته باشه
کسی کار نمیکنه !

به هیس
چمدونت ببند که میخواهم ببرمت ژاپن !!!!!!!!!!!

به اقای نجفی
توی تابستون قراره html و برنامه نویسی یاد بگیرم
تا اون موقع صبر کنید !
قول میدهم یک قالبی برای وبلاگتون بسازم که همه توی کف اش بمونند

تقریبا اکثر رییس ها و کارفرماها و صاحبکارها زیاد به زیردست هاشون رو نمیدن ...!

افتتاح بقالی توی محله پرجمعیت و بدون امکانات بهترین موقعیت شغلیه برای ثروتمند شدن. یا افتتاح آرایشگری یا افتتاح مغازه برای سفارش خیاطی

سلام.
خب از کجا شروع کنم.
آهان...
من ی دوست نه چندان صمیمی دارم که خواهرش ازم ی کوچولو بزرگتره.این خانم مدرک لیسانسشو از دانشگاه بوق! (یعنی صد رحمت به آزاد)! گرفت.استخدام آموزش و پرورش شدن .ماشالله!!

یکی از همکلاسیهای خودمون فرزند محترم بوق! که چند ماه بعد از فارغ التحصیلی دیدم توی دانشگاه استخدام شده.

خواهر عزیز خودم که با معدل بالا از دانشگاه معتبر بعد از آزمون های استخدامی زیاد و کسب رتبه ی برتر ! به دلیل نداشتن پارتی حذف شد.

بنظرتون من می تونم امید به اشتغال داشته باشم؟من که نه اهل آرایشم و نه پارتی دارم.
بخدا به کار تو مهدکودک راضیم. برام رویاست!

1- سراغ هر کاری نرید انجام بعضی کارها شخصیت و مدرک تحصیلی شما رو خرد و نابود میکنه و تحقیر. مسخره میشید.

ب حامد آتش دل 

بحث پارتی بازی شد

صاحب پست"برخلاف میل قلبی تومحیط کارم چادر سر میکنم"هستم.
زمان دانشجوییم چون تهران بودم فرصت های شغلی خیلی خوبی داشتم انصافا استادامون خیلی خوب بودن و بخاطر اجرایی بودن رشته ام راحت مارو به شرکت پیمانکاری معرفی میکردن،من اگه بخاطر خانوادم نبود تحت هیچ شرایطی به شهرستان برنمیگشتم چون تو تهران میتونستم شرایط کاری خوبی برای خودم ایجاد کنم،اون دسته از دوستام که موندن و برنگشتن شهرشون الان خداروشکر همشون شرایط کاری خوبی دارن بعضیاشونم که خداروشکر برا دکترارفتن اونور..
تو بخش دولتی اولین آزمون استخدامی که دادم قبول شدم،من هیچ پارتی نداشتم جز خدا،همه لحظات استخدامی از ازمون بگیر تامصاحبه تخصصی و عقیدتی و مرحله گزینش حضور خدا رو پشت سرم حس میکردم،الانم تو محل کارم با اینکه بعضی از همکارا اذیت میکنن ولی بازم خدا مکرشون رو به خودشون برمیگردونه.
با خدا باش و پادشاهی کن / بی خدا باش و هرچه خواهی کن.

آقای حامد 

حامد

به زن زندگی :

من خیلی وقت بود نظری از شما ندیده بودم . خیلی خوشحالم که نظر خودتونو دادین . اون مصاحبه و اون سوالها صرفا برای این بود که همسرتون و دوستش رو رد کنند تا نفرات مورد نظر خودشونو استخدام کنن!

به کابوی :

من هم از چاپلوسی خوشم نمیاد واقعا تو محیط کار باید از اونهایی که چاپلوس و زیرآب زن هستند  دوری کرد.

به مینا گلی :

خیلی طنز جالبی تو نوشته ات بود به خصوص اونجا که گفتی مزدوج شدن تو تحصیل مستتره ! ولی جدا دوستت با اون پسره ازدواج کرد؟

به نارنجی :

جالبه که شما هم نظر فرنازو تایید کردین مثل کابوی تنها ! می دونی جالبی نظرت برای من کجاست؟ اینه که این چیزهایی که گفتین تو خدمت هم کاربرد داره . مثلا من دوره خدمتم مشهد بودم پلیس راهور! نوبتی باید تو زیرگذر حرم پست میدادیم . زیرگذر حرم هم تونله  و تونلها هم برای تنفس هوای آلوده ای دارن . اگه یک آدم سر به زیر گیر میاوردن دائم اونو می فرستادن زیر گذر برای پست!

به شکوه :

خوب 2 سال کارآموزی بدون حقوق خیلی زیاده به خصوص برای پسرها ولی خوشحالم که بالاخره با پشتکار به کار مورد علاقت رسیدی .

به ساغر :

کارفرمایی که داشتی آدم جالبی نبود ظاهرا !

به بانو فاطمه :

خوش به حالتون . خدا رو شکر  که شما از کارتون راضی هستین.

به منیر :

عجب هماهنگی بوده بین اون منشی و مدیرش !

به پسر :

آره دیگه دور و بر خود من هم زیاد دروغ وجود داره متاسفانه !

به پرتو خورشیدی :

ساعت کاریش خیلی زیاد بود . اینجوری اصلا خوب نیست چون وقتی برای زندگی کردن نمی مونه . به نظر من کار خوبی کردی که اونجا نموندی.

به رعنا :

واقعا نکته خیلی خوبی رو هدف قرار دادی اینکه کار مفید تو ادره های دولتی خیلی کم انجام میشه چون چه کار کنند چه نکنند آخر ماه همون حقوقو می گیرن . حالا چرا می خوای بری؟ باش و ایرانو درست کن . راستی کار خوبی می کنی که برنامه نویسی می خوای یاد بگیری . من خودم هم برنامه نویسم!

---

_تمام فکر من شده ، منی که از تو خالیم / اگه یه لحظه با کسی ، ببینمت چه حالیم؟

http://khbartar.blog.ir/post/7557

یه توصیه دیگه هم بکنم به دخترایی که قبلا سابقه کار نداشتن

سلام 

با سلام.

چون تجربه کار تو شرکت خصوصی رو داشتم، خواستم یه سری چیزا رو بگم شاید بدرد کسی خورد (برای دوستان بدون حمایت بند پ!)،

اینکه تو شرکتهای خصوصی که سرمایه اون کاملا شخصی هست. مدیر و مسئولین اون شرکت افرادی رو که با تجربه و کاربلد، صادق و امین باشند. نهایت سعیشون رو میکنند که از دست ندن...و واقعا به شایسته سالاری اهمیت میدن چون هر چی باشه پای سرمایه شون در میون هست.

حالا هر چقدر شرکت بزرگتر، هزینه هنگفت تر و از طرفی فرد متخصص و مجرب تو اون حیطه خاص کمتر پیدا بشه + فرد درستکار و کاری نیاز مبرم تر، شما اگه این ویژگیها رو داشته باشین میتونین هم پیشرفت کنین هم آینده کاریتون تضمین شده هست.

البته به شرطی که اهل تلاش باشین و شاید اولیل مجبور بشید با حقوق بسیار ناچیز مشغول به کار بشید اما همینکه تجربه کاری بدست بیارید خودش بینهایت ارزشمنده، پس برای شروع سعی کنید صبور باشین و تا میتونید تجربه بدست بیارید و کار یاد بگیرید.

یه چیزدیگه، بنا به همین دلیل که گفتم تو محیطهای خصوصی معمــــولا یه جو حسادتی و رقابتی هست و کم پیش میاد فرد باتجربه ای حاضر بشه به شما کار یاد بده یا تجربیاتشو در اختیارتون بذاره، پس سعی کنید تو اون مدت که به قولی دارید جون میکنید!!! چشمتون، گوشتون تمام هوش و حواسون جمع باشه و از کلیه اعضای بدنتون برای کار یاد گرفتن استفاده کنید :))

یه واقعیتی هم که هست بالاخره آخرش محیط کار با محیط تئوری دانشگاه تفاوت داره، یه دوستی داشتم ارشد متالورژی میگفت رفتم واسه کار بهم گفتن فک کن تااازه وارد این حیطه شدی و میخوای چیز یاد بگیری...

نکته دیگه اینکه وقتی مشغول به کار میشید یه فرصت خوب براتون ایجاد میشه که با یه گروه نیروی کار و متخصص تو اون زمینه خاص اشنا میشید و عضوی از یه شبکه دوستانه میشید که روزی به جایی خواهید رسید برخی مشکلات کاری خودتون و دوستانتون رو با یه تلفن حل کنید، پس سعی کنید ازین فرصت استفاده کنید و دوستان خوبی تو این مسیر برای خودتون دست و پا کنید و روابطتون رو واقعا قوی کنید.

یه خاطره :)
شرکتی که کار میکردم، جو واقعا بدی داشت مدیران ارشد تجاربشون رو به نیروهای کارشون یاد نمیدادن با اینکه تحصیلات آنچنانی نداشتن اما هر کدوم بالای 10-15 سال سابقه کار داشتن، یه جورایی نگران بودن که کسی جاشون رو بگیره! غافل ازینکه روزی رسون کس دیگست.
با یه آقایی که آدم فوق العاده ای بود از هر نظر، زیر و بمِ یه سری کارها رو درآوردیم و خودمون یاد گرفتیم.
قبل از بیرون اومدن ازون شرکت هررررر چی از هر قسمت بلد بودم به نیروهای کار اون بخشها یاد دادم و پته مدیراشون ریختم رو آب :)) تا جایی که مدیرمون آموزش نیروهای جدید رو بهم سپرد و...

این یه واقعیته وقتی شما جایی عمرتون رو صرف میکنید حیفه حیفه که اگر خواستید رهاش کنید دستتون خالی باشه! حتی اگر به رشتتون یا تخصصتون مربوط نبود یا بهش علاقه نداشتید یا درامد کمی داشت. مثل ربات کار نکنید هوشمند کار کنید که دستتون پر باشه و بعدها حرفی برای گفتن داشته باشید.

تنتون سالم، جیباتون و حسابهاتون همیشه پر از پول حلال :) دلاتونم شاد.

 یه سوال کلیدی هم در مصاحبه ها هست که همه رو بدبخت میکنه مثلا میگن برای ازدواج میپرسند. اگر جواب بدی گه دراینده قصد ازدواج داری که کلی میپچونن که اگر همسرت از کار راضی نبود چی و ... بالاخره ردت میکنن. اگرهم جواب بدی که قصد ازدواج نداری و قیدشو میزنی میگن دین نداری ازدواج نصف دینه!

به حامد:
چه قد پست هات و خاطراتت بو تلخ میده! ؟
درسته که واقعیت اینه که پارتی بازی میشه بی عدالتی هست و هزار تا بی لیاقت میان استخدام جاهای خوب میشن ولی با تکرار این حرفا و خاطرات چیزی درست نمیشه! فقط فاز منفی میشه..
امید و تلاش تلاش تا موفقیت.. 

سلام

سلام به دوستان عزیز

راستی یادم رفت بگم ناامید نشین هیچوقت!!!!

ب زن زندگونی: سلااااممم خوبیی؟ عیدت مبارک کجایی دلم برات تنگیدهههه بود ماااچ موووچ

سلام دوستان

من سعی کردم که به تک تکتون جواب بدم و اگه کسی از قلم اقتادم بندازین گردن گیج بودنم! (که محترمانش میشه کمبود وقت)

به یک خانم تحصیلکرده :

 

موافقم . مرسی .

 

به ریحان :

 

از بعضی جنبه ها موافقم .

 

به دختر ایرونی :

 

منظورم این نبود که ناپخته حرف می زنین اتفاقا من نظراتت رو دوست دارم . چون بعضی از کاربرها امسال کنکور دارن شما رو با اونها اشتباه گرفتم!

 

به ریحان... :

تلاشتو بکن . امیدوارم به شغل مناسب برسی.

به وکیلی :

 

خیلی ممنون نکات خوبی رو مطرح کردین.

 

به نامیرا :

 

هر چی می کشم از دست همین ریاضیه!

 

به پرتو :

 

این غربی ها هر چی بیاد سرشون حقشونه . ولی در کل اون طرف مدینه فاضله نیست ولی به نظرم از ایران بهتره!

 

به " به سوال کننده" :

 

واقعا وضعیت کار تو تهران خیلی خیلی بهتر از شهرستانه امکان نداره اونجا بیکار بمونی.

من این پستی که شما نوشتی رو یادم میاد که قبلا دیدم ولی الآن که سرچ کردم پیداش نکردم!

 

به بانو فاطمه :

 

مطمئنا" همین طوره . ولی خدایی خیلی سخته هی سوالها رو عوض کنن تو اون وضعیت که استرس هم خیلی زیاده!

 

به زری 28 :

 

من فکر می کردم که بعد از قبولی آزمون علمی اونایی که قبول شدن باید برن برای مصاحبه ! بند آخر حرفتون رو متوجه نشدم الآن بدون آزمون میرم استخدام میشم یعنی چی ؟ یعنی کارهات ردیف شده برای اشتغال؟

 

به سیده لیا :

 

من وسط کار همش خندم می گیره ! گریه نمی تونم بکنم ولی درست گفتی دخترها یک همچین مشکلاتی هم دارن متاسفانه!

 

به خانم " مرد تنهای شب " :

 

اوه چه بد ! با این وضعیت من به جات بودم می رفتم لب کارون آهنگ گوش می دادم! حبیب تو این زمینه آهنگ نداره؟

 

به عاطفه :

 

احسنت به تلاشتون پولتون حلال بود .

 

به " بعدا میگم " :

 

جالبه شما دومین نفری هستین که میگین آزمون دادین ولی باز هم نیروی شرکتی خودشونو استخدام کردند . واقعا اینو نمی دونستم! مرسی .

 

به فرناز :

 

خداییش اگه یه نفر بیاد از وضعیت کارش تعریف کنه خوشحال میشم. مثلا بانو فاطمه از کارش راضی بود خدا رو شکر .

 من هم چیزهایی که دیدم جالب نبود . بقیه کاربرها هم خاطراتشون خوب نبود پس یه جای کار می لنگه . هدف از این پست اینه که آمادگی ذهنی داشته باشیم. ممنون از نظرتون.

 

به زن زندگی :

 

ممنونم.

 

به S_s :

 

انشالله همه بیکارا,مخصوصا اونایی که زن وبچه دارن شرمنده خانوادشون نشن

به مینا گلی :

نه مشکلی نیست چت کنید .

 

 

 

---

 

 _ بس که به آرزوهام نرسیدم ، یادم نیس چی بودن اصلا" ...

 

تجربه من از آمار بیکاران :

من تو سال 90  آمارگیر طرح سرشماری نفوس و مسکن بودم . شاغل به کسی گفته می شد که در هفته اخیر 2 ساعت کار کرده باشه! کسی که 2 ساعت در هفته کار کرده باشه از دید اونها شاغل حساب میشه به خاطر همینه که آمار بیکارها تو ایران معمولا کمه!

به مینا گلی :

من اول حامد بودم بعد شدم {{{حامد بعد یکی دو روز حامد - آتش دل بود و الآن هم آتش دل - حامد! آتش دل هم اسم یک تصنیف سنتی ایرانه که معین و افتخاری و تاج اصفهانی اونو بازخوانی کردند .

به بندرعباسی :

من دعا می کنم که به شغل بهتری برسی.

خواهش میکنم که اصلا به رنگ قالب دست نزنین ، اتفاقا رنگ قالبتون خیلی هوشمندانه هست ، مخصوصا برای کسانی مثل من که همیشه با گوشی میخونن ، اصلا چشم رو خسته نمیکنه

آره منم موافقم رنگ قالبه خیلی خوبه. اصلا دستش نزنید. همه چی اینجا خوبه :) 

به حامد
خب توی ایران نمیشه ، باید مردم همکاری کنند
یک اماری هست که میگه فقط مدیران دولتی ایران به اندازه ی کارگران دولتی ژاپن هستند

حامد 

ب آتش دل حامد : ب امید توفیق روزافزون در امر نام گذاری خداوند ب شما برکتی جزیل در این باب مرحمت نماید خخخ، مرسی ک ناراحت نشدین بخاطر چت پس ادامه بدم با خیال راحت :-) راسی برم بدانلودم ببینم چیه آهنگه

به رعنا :

حالا چرا ژاپن چرا نمیری مثلا آلمان ؟ بعدش تو اگه بری کی برای وبلاگ قالب بسازه؟

به سیده لیا :

من هم با این قالب مشکل ندارم .

به زری :

ممنون از توضیحتون یک چیز جدید یاد گرفتم! امیدوارم استخدام بشی .

به نارنجی :

ضرب المثل جالبه : لطف مکرر ، حق مسلم میاره!

به مینا گلی :

من خودم عاشق آهنگهای سنتی و اصیل ایرانیم ولی از این آهنگ خوشم نیومد! فقط اسمش قشنگ بود . راستش به نظرم معین آهنگهای قشنگتر از آتش دل زیاد داره .

میناگلی

ممنون از همدردیتون دوستان(آقا حامد و میناگلی عزیزم)

والا نمیدونم اگه شما میدونید کدوم آهنگش مناسب این موقعیته بگو تا واسه بدبختیام گریه کنم.

به  آتش دل - {{{ حامد:
چه تلاشی برادر من!؟؟؟
بانک ها و موسسات که فقط میخوان تیغ بزنن و با هزینه ی ثبت نام ما تو آزمونا حقوق کارمنداشونو در بیارن.
اونایی ام که بازاریاب و منشی میخوان من آدمش نیستم.
حالا شما میشه بفرمایید شغل پیدا کردید یا نه؟اگه خصوصیه که هیچی

ی همکلاسی دیگه داشتیم بعد از یک ترم تحصیل استخدام بانک شد!

حقیقتش به دلیل غروری که دارم هیچ گاه در شرکت یا جایی کار نکردم.تحمل سوال جواب رییس رو  هم ندارم

اها راستی یادم رفت بگم هنوز مونده که از درسی که میخونم هم صاحب کار بشم این جوری دیگه خخخخخ شبا لاشه میام صبا جنازه میرم خخخخ 

دمت گرم اسمتو عوض کردی با اسمم قاطی نشه ممنون خخخ

سلام
به نظرم باید ما جوونا یه کشور جدا تشکیل بدیم با مشاغل مربوط به خودمون و قید استخدام شدن رو بزنیم فقط تو کشور جدید هرکس بر اساس قابلیتش استخدام بشه لطفا و همه هم صادق باشیم باهم و کلی به فرهنگ و تحصیلات هم احترام بزاریم

من خودم کارمند شدن رو دوست ندارم تحصیلاتمم دانشجوی ارشد یکس از رشته های پزشکی ام ولی یه جورایی از اونایی بودم که همیشه دوست داشتم هنر بخونم الانم همه عشقم اینه وقتی اعصابم از دست استادام خورده دستبند رنگی رنگی دست کنم رو لباسام نقاشی کنم روی کفش نقاشی کنم دوست دارم چرم دوزی یاد بگیرم بلدم پرتره بکشم عاشق خیاطی ام دو ست دارم تیکه دوزی کنم کوسن رنگی و کیف پارچه ای بدوزم این کارا رو تا اونجا که وقتم اجازه بده انجام میدم ولی متاسفانه هنوز بلد نیستم ازش کسب درامد کنم مثلا اصلا بازاریابی بلد نیستم نمیدونم مثلا چقدر سرمایه میخوام تا مثلا کفش گالش بخرم و نقاشی کنم و بفروشم اصلا چه جور باید بفروشم یعنی یه عالمه ایده دارم ولی به خاطر کمی زمان و بودجه و اینکه شهر دیگه خوابگاهم نمیتونم عملیش کنم خیلی دوست دارم با کسی تو همچین کاری شریک بشم

اگه دروغ میگم بگین دروغ میگی ؟؟؟ تو رو خدا بازم تو این پست حامد و بانو فاطمه از خودشون راضی نبودند ؟؟؟

به منا 

اگه عمری بود منم اومدم درباره این کارآفرینی ک اون پستم بود مشاوره زیاد میخام چون تو آفرینشش مشکل ندارم تو تبلیغش مشکل دارم!

ب حامد{آتش دل}: خو برادر من زودتر بگو آهنگه ضایع س فقط اسمش خوبع حیف ترافیک و گیگ و میگم نیسسس ؟ عذاب وجدانم خوب چیزیه والااا( اصن دان نکردم بعدشم ریا نباشه نامحدود داریم خفن اصن ی وضعی خخخخ) ، خدایی همه ی این کارارو انجام میدین؟؟؟؟ عههههههه چ باحال گل خوبه حیوون چندشه طلا بد نیس بساز بندازی ای همچین ،ماشاالله خدابده برکت من با کمال میل و تواضع میتونم ریاست یکی از شغل هاتون رو ب عهده بگیرم درآمد هم  سیکس تی فورتی ب نغع رییس قبوله؟؟ بیار اون ناپلونی ره :-) 

به منا 

فرمانده انتظامی استان البرز گفت: پلیس وظیفه شناس فتا این استان، رشوه یک میلیارد و 500 میلیون ریالی گردانندگان یک سایت کاریابی قلابی را رد کرد.

 به گزارش پایگاه خبری پلیس، سردار کامرانی صالح فرمانده انتظامی استان البرز با اعلام این خبر گفت: در پی اعلام شکایت برخی از شهروندان مبنی بر اغفال از سوی فردی که از طریق فضای مجازی به بهانه استخدام قطعی و کار در منزل برای متقاضیان از آنها میلیون ها ریال کلاهبرداری کرده است، پیگیری موضوع در دستور کار ماموران پلیس فتا استان البرز قرار گرفت.

وی افزود: به دنبال رصد و گشت زنی های اینترنتی، کارشناسان پلیس فتا به وب سایتی برخورد کردند که گرداننده آن تحت عنوان شرکت تولید کننده «دستمال کاغذی» در قبال دانلود پکیج کار در منزل و استخدام قطعی کاربران متقاضی کار، مبلغ 150 هزار ریال بابت هزینه دانلود پکیج و استخدام قطعی در آن شرکت دریافت می کرد که پس از واریز مبلغ مذکور در پکیج ارسالی از متقاضیان خواسته می شد تا جهت ضمانت مواد اولیه دستمال کاغذی، مبلغ 15 میلیون ریال پرداخت کنند.

سردار کامرانی صالح اظهار داشت: در استعلام از سوابق این شرکت صوری، مشخص شد مبالغ درخواستی جهت ضمانت ارسال دستمال کاغذی به حساب متهم واریز اما در قبال وجه مذکور هیچ محصولی برای مشتریان ارسال نشده است.

این مقام انتظامی بیان داشت: ماموران بلافاصله وارد عمل شدند و طی اقدامات اطلاعاتی، متهم و همدستش را با هماهنگی مقام قضائی در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند.

فرمانده انتظامی استان البرز گفت: به هنگام انتقال متهمان دستگیر شده به پلیس فتا، متهم اصلی جهت فرار از مجازات قانونی، یک فقره چک یک میلیارد ریالی، 760 دلار و مقادیری طلا و جواهرات به ماموران پیشنهاد رشوه داد که ماموران با صحت عمل خود، ضمن رد رشوه، مبلغ پیشنهادی را صورتجلسه و متهمان را به همراه مستندات موجود به پلیس فتا منتقل کردند.

گفتنی است، متهمان تاکنون از دو هزار و 800 نفر به مبلغ سه میلیارد و 500 میلیون ریال کلاهبرداری کرده اند.

به خانم « مرد تنهای شب » :

واله آهنگ خاصی تو این زمونه نخونده باید به همون مرد تنهای شب قناعت کنی . بعد غمگین ترین آهنگش ببار ای برفه که تو و دوستت کلی باهاش خندیدن . دیگه فکر نکنم آهنگی باشه که شما رو به گریه بندازه!

به ریحان :

من شغل دارم (برنامه نویسی)

به دختر پرتقال :

اتفاقا من هم هنر رو بیشتر از کار کارمندی دوست دارم ولی درآمد داشتن از هنر اون اوایلش خیلی سخته .

به مینا گلی :

نگفتم آهنگش ضایعست گفتم سلیقه من جوریه که خوشم نیومد گفتم معین آهنگهای بهتری هم داره. بعد من نه طلا فروشی دارم نه حیوون پرورش میدم اون یه حامد دیگست .

به حامد :

اتفاقا من یه چند وقتیه که تو فکرم اینه که بیام تهران برای کار . من هم مثل تو برنامه نویسم . یک شرکت تمام وقت کار می کنم یکی دیگه هم پروژه ای که در مجموع یک و دویست از هر دو می گیرم . ولی همین کار تو تهران درآمدش حداقل 2 برابره! به نظرت بیام؟ چون باید اگه بیام تهران باید تو پانسیون زندگی کنم ! و یک چیز دیگه هم اینه که اگه بیام تهران هم تا آخر عمرم نمی مونم یه سه چهر سالی کار می کنم و پس انداز می کنم و بعدش می زنم تو یک تجارت دیگه ! به نظرت بیام ؟ بعد من یه جایی خوندم ازت که با برنامه نویسی ماهی 3 تومن درمیاری تو شرکت هم که کار نمی کنی و وقتت رو هم نمی گیره . در حالی که من راحت روزی 12 ساعت درگیر کارم و نصف تو هم درآمد ندارم . می خواستم بپرسم که دقیقا شکل کارت چه جوریه ؟ و چه زبان برنامه نویسی رو کار می کنی؟ (البته چون خودت گفتی سوال بپرسید دارم می پرسم اگه وقت داشتی جواب بدی خیلی ممنون می شم)  .

در مورد باغداری هم بگم که ما باغ داریم و همین چیزهایی که گفتی به جز گیلاس رو ما هم داریم .

در مورد شغل آزاد هم باهات موافقم از شغل دولتی خیلی بهتره.

---

_  تمام دیگر دوستش ندارمها تا لحظه دیدار چشماش اعتبار داره ...

سلام اقای اتش دل-حامد
پست تون بسیار مفید واقع شد. دستتون درد نکنه.

درضمن نزارید کامنت های بی ربط پست تون رو خراب کنه!
ب همه:
بعد مدتها یه پست مفید واقع شده لطفا حرفای بی ربط ب پست نزنینpleas


راسی اگه کسی درمورد کارافرینی چیزی بگه ممنون میشم
اینطور ک بوش میاد باید قید استخدامیارو زد و خودمون کسب وکار ایجاد کنیم.

به حامد
زیاد اطلاعاتی درباره المانی ها ندارم
ولی درکل ظاهر ژاپنی ها فاکتور بگیریم ،مردمان خیلی خوبی هستند

ببخشید دیر دیدم این یه قسمتو 🙈

باز هم به مینا گلی :

حالا من گفتم آهنگ آتش دل شما سریع باید یورش ببری به سمت مودم؟ تازه شم شما اگه کل گنجینه موسیقی ایرانو + سریال جومونگ رو دان می کردی هم طبق محاسبات من الآن باید یک گیگ ترافیک برات باقی می موند که تمام این ویژگیها ازدواج درش مستتره!

ب حامد{آتش دل}: بعلههه، اوا خاک عالم اینجانب ینی شما رو با اون جانب اشتباه گرفتم الکی الکی داشتم رییس میشدما هییی :-(  

ب زری 28: آره خعلی میره زنگ پست هارو میزنه فرار میکنه :-) مث خودمه خخخخ، عههه بدت میومد ازش خخخ، آره بش میخوره

خب دوستانی ک درباره کارفرینی گفتن،خو الان خود من با اینکه سرمایه ی چندانی ندارم چند نوع کار خلق کردم و درآمدشم نسبتا بد نی ک اگه حساب کنم شاید ی ماه دو سه تومن درآمد دارم شایدم بیشتر چون معلوم نمیکنه، کارم اگه بازاریابیش خوب صورت بگیره درآمدش عالیه،و چون دست تنها هم هسم و همچنین اسم تجاری هم ندارم و همینطور مکان ثابت، تبلیغ کار یجورایی سخته،ریسک هم نداره کارم چون با صد هزار تومن شروع کردم و نزدیک چارتومن تا حالا فروش داشتم ک سودش راحت 3تومن بوده،اگه جمع کنم سر سال پول اجاره ی مغازه رو میتونم فراهم کنم،بدیش اینه ک جمع نمیتونم بکنم و چون خورد خورد هم فروش داره پول یهویی دستم نمیاد،فکر خودم اینه ک وام بگیرم  برا اجاره ی مغازه اما از طرفیم میگم صبر کنم و خودم جمع کنم و سراغ وام نرم،مشکل اصلی کارم نداشتن مکان ثابته چون خریدار کاملا عقلش ب چشمشه اگه بگی کارگاه یا مغازه نداریم کار رو جدی نمیگیره حتی حاضره کیفیت نداشته باشه اما اما کلاس داشته باشه،مثلا بگی خارجیه،ب شهرستان بگی کارا از تهران وارد میشه،جا اینکه بگی خودمون تو خونه کارا رو انجام میدیم کارت بدی ک ی آدرس مشخص داشته باشه و خیلی شیک و مجلسی بگی کارتم خدمتتون تمایل ب همکاری داشتید تماس بگیرید! مورد بسیار بسیار تاسف آورم اینه ک نمیدونم چرا اینجا اصلا برا کار دست ارزش قایل نیستن،من ی مدت قالی میبافتم به هر کی میگفتم مسخره میکرد،البته تیپمم ب این کارا نمیخوره😂
حالا آقایون و خانمای مشاور راهکار لطفا
ب جناب نجفی
* **** ***** ***** ***** **** **** **** ***** ***** ***** ** ******* *** **** ***** ** ******** * *** ** **** ****** ******* **** ***** ** ** ** ***** ** ***** ***** *** ******** **** ********** ***** **** **** *** * **** ***** * ****** *
** ******* **** ** ***** ** *** ** ***** *** **** ** *** *** ***** ** * ***** ***** *** * *** ***** *** ****

اولا کار خوبی کردین

به حامد 

خواهشا یکی در مورد کارآفرینی از کارهای هنری منو راهنمایی کنه شده دغدغه ام

من که ۲۰ سالمه و استخدام دولتیم شدم خدا رو شکر لورسیه قبول شدم و یه خانوم شاغل برا خودم میشم.حتما به دانشگاه فرهنگیان هم فکر کنید .شرایطش مناسبه تو این نرخ بالای بیکاری.مخصوصا دخترا براوتن کار امن و راحتیه

خب آقای نجفی حالا ک امکانش نیس خاهشا ی پست بذارید برای بچه هایی ک میگن کار هنری و کارآفرینی چند مورد میذارم، اگه تمایل داشتن خودشون میرن دنبالش!
البته بازم خود میدونید.

 یک تجربه همیشه تو محیط کار اگر از کسی از لحاظ مدرک بالاتر باشی و اون طرف یک آقا و سرباز باشه سخت در حال حسادت هست من به این موضوع 48 ساعت خندیدم از این که یکی نه تونه حسادتشو کنترل کنه و مثل یک بچه به همه بگه کلی حال کردم خیلی خنده دار بود که چون برام مهم بود فاصله کلمات یک خط تایپ شده زیاد شده بود یک کلمه التماس دعا رو کنار گذاشتم نیاوردم وسط یه چیزای که برام مهم نبود فاصله دوخط که به عمد زیاد گذاشتم یه طوری اول جلو دو آقا پرینت رو نشون داد که این کار یک ارشده و بعد جلو برداشت آورد جلو 4 خانم گفت که حقارتشو به چشم دیدم این چیزها تو 6 سال همیشه بوده اشتباه تایپی که طرف موقع تایپ داشته و کسی که پرینت میگرفت درست میکرد  متن رو تنظیم میکردو کسی اصلا به روح خودش نمیاورد ولی این فکر میکرد وای خدای من من چه کار مهمی کردم همچین چیزی رو که کسی تا حالا کسی ازیشون ندیده کشف کردم جاتون خالی دو روز خندیدم این قدر حقارت رو دیدم جالبه من تو محیط  کار چیزی رو که بلد نیستم همیشه واضح میگم بلد نیستم انجام بدم البته تو 6 سال که من بودم این تنبل ترین سربازی که داشتن .من ازش خواهش کردم روز بعد دوباره کلمات سنگین شو بگه باز دو روز بخندم راضی نشد فکرد میخوام سوتی بگیرم

هیس
سلام اگر نمیزنیمون چند نکته بهت بگم
من بچه کف بازارم در عینی اینکه بچه کف دانشگاهم خخخ
بازار اصول خودش داره
یک سری از این بچه مچه که از درس به جایی نرسیدن یک باره اومدن بازار بدون اینکه دقت کنند بازار چیست و چگونه میشه موفق بود یا اوضاع اقتصادی مردم چگونه می باشد و مزیت های رقابتی ما چیست یکباره یک مغازه شیک و پیک با دکورارسیون عالی زدن جنس می اندازن به مردم، سر سال هم میگن کارمون نگرفت جمع می کنند میرن
خب مشتری که از پشت کوه نیومده وقتی ببینه یکبار بهش انداختی نه خودش میاد نه میذاره دیگران بیان

تو این بازار که شرایط رکود داره به علت رقابت گسترده مردم خواهان جنس با کیفیت با قیمت مناسب هستند بنابراین شما برای سود بیشتر باید از هزینه هات بزنی چون خصوصی هستی و باید حسابداری بر اساس سود و زیان واقعی باشه مثل حسابداری دولتی نیست که اگر ضرر کرد مهم نباشه و به کیفیت نمی اندیشن
خب این وسط شما باید مغازه اجاره کنی، قبض آب و برق و تلفن بدی
حداقل یک منشی میخوای پس یکباره می بینی هزینه های جاری کارت بیشتر از درآمدت هست و پس از مدتی می بینه اون سودت بهت نمیده

بهترین استراتژی اینه که از ظرفیت های دیگران استفاده کنی یا استفاده از تجارت بدون مکان استفاده کنی
خب تو تهران داره به سمت فروش دیجتالی کالا میره از این ظرفیت میتونی استفاده کنی

با وام بشدت مخالفم
چون اکر ورشکست کنی برای پرداخت وام مجبوری جون بکنی اگرم بخواهی از خانواده بگیری تا ابد تو سرت میزنن پس بهتر با همین روال ادامه بدی

بعد کالای تو تاج عروس هست اگر اشتباه نکنم خب تاج عروس فروشش محدود هست یعنی به عبارتی مشتریش خاص ببین چیزی میتونی تولید کنی که فروشش محدود نباشه

ما یک تولید کننده داریم برامون دو نوع کالا میاره ما هم براش می فروشیم پولش میدیم منتهی مثلا اگر عمده فروش های کلان برای ما 8000میارن
این 7500با کیفیت بهتر میاره ما هم براش می فروشیم چون هزینه تولیدش پایین هست براش سود اور هم ما سود می کنیم هم اون تازه خودشم تحویل میده

پس اگر بتونی همچین آدم هایی پیدا کنی میتونن برات بفروشن
به هرحال بازار چیزی نیست که یک شبه بخواهی توش بیل گیتس بشی این حاجی بازارها عمری در بازار جون کندن جوونیشون گذاشتن پس شما هم صبور باش

یک چیز بگم فروش اندک و مستمر بهتر از فروش مقطعی وزیاد هست

ببخشید من به شدت ایده دارم ولی بزرگترین مشکلم اینه که خوابگاهی ام و مجبورم درس هم بخونم ولی میخوام احساس آؤامش داشته باشم که وقتی حاصل میشه که کار هنری انجام بدم و از کاری که انجام میدم احساس رضایت مالی داشته باشم همیشه دلم میخواست مغازه داشته باشم کارای دست خودمو بفروشم الان که درس میخونم وجه اجتماعی دارم ولی واقعیت اینه که راضی نیستم چون همیشه حسرت این کار هنری به دلم موند کارام قدر خودم انجام شد من خیلی نمیدونم چقدر باید سرمایه بزارم دقیقا چقدر وسایل بخرم و بعدم فروش چون هیچ وقت کارای مالی اینجوری نکردم خیلی هم دوست داشتم شریک داشتم یکم دغدغه ام کم میشد ولی اطرافیان من هنری نیستن اصلا من کار دولتی دوست ندارم دکتری هم بگیرم دوست دارم خانوم خودم باشم از رییس بازی کسی خوشم نمیاد میدونم خدا هم برام اون چیزی که تو ذهنمه رو میخواد
دوست دارم کمکم کنید

آره والا خخخ..فک کنم تو این مواقع "یاس" جواب میده.

به میناگلیه عزیز:

 

به کابوی :

به نکته خوبی اشاره کردی . یکی از اتفاقهای حوزه کار همین کلاه برداریهاست.

 

به الهام تی :

اشکال نداره اون وسطها یه کوچولو چت کنن . خودت هم اگه تجربه ای داری یا خاطره ای از برادرت خواهرت دوستات و ... داری بیای بگی خوشحال میشم.

 

به رعنا :

اشکال نداره برو ژاپن . ما هم به همین قالب وبلاگ قناعت می کنیم.

 

به زهرا میم :

امیدوارم یه کار خوب با حقوق خوب نصیبتون بشه.

 

به مینا گلی :

من اگه طلا فروشی داشتم شما رو رئیس نمی کردم چون شما قراره ادامه تحصیل بدی . اون دوستت که ادامه تحصیل نمی ده تو اولویتم بود!

 

به هیس :

اونجا که ستاره دار بود فکر کردم بهم حرف ناجور زدی ولی بیشتر دقت کردم دیدم نه داستان پیچیده تر از این حرفاست.

 

به حامد-ص :

برام جالبه که به زبان اسکرپیتی می نویسی و حقوقت هم زیاده .یک پروژه کامل با اسکریپت هم داریم مگه؟ این که حقوق تو تهران بیشتره به خاطر همین به اومدن به تهران فکر می کنم دیگه . میام چند سال پس انداز می کنم بعد بر می گردم شهر خودم. در مورد گیلاس هم اگه باشه خوبه ولی نیست در عوض آلبالو و انجیر و انگور و هلو برای تابستون هست. با سپاس از پاسختون. در ضمن کار خوبی کردی که اسمتو عوض کردی چون اینجا حامد زیاده .قبلا هم یه بار بهت گفته بودم ولی فکر کنم پیاممو ندیدی.

 

 

 

 

 

از دختر پرتقال , ناشناس 6 و حس هم سپاسگزارم.

 

نکته : من تا به حال سعی کردم تک تک جوابتونو بدم ولی شاید نتونم از این به بعد تک تک پاسخ بدم . ولی همه نظرات رو می خونم . این پست می تونه در آینده هم به درد خوانندگان وبلاگ بخوره .

ورژن های جدید را امتحان کنید 

ب کابوی تنها
چرا سعی داری کمکم کنی؟!چرا من اصلا نمیتونم باور کنم قصد کمک داری؟حتی کانالمم اومدی راهکار دادی، من و شما قبلا بحث داشتیم پروفایل حافظیه یادتونه؟! پسره آفریقایی سیاه پوست چطور؟!
درباره راهکاراتم ممنون اما خودم ب نتایجی ک رسیده بودی رسیده بودم وامم گفتم احتمال زیاد صبر کنم،درباره آدمیم ک گفتی خوبه برا فروش بتونم گیر بیارم واقعا فسفر سوزندی تو مشکلات من ی مورد همین بود ک گفتم دست تنهام و خوب میشه کسی رو پیدا کنم برا فروش بعد اومدی میگی خیلی خوب میشد کسی بود جنساتو میفروخت؟!!!
درباره تاج هم الان راحت شدی؟! جنابعالی ک دیدی میخام پست بذارم درموردش صبر میکردی خودم میگفتم،خودتم خراب نمیکردی،مگه اومدی پی ویم نگفتم نگو؟!لااقل سر این مرد میبودی آلو دهنت خیس میخورد! اصلااحساس خوبی نه قبلا نه حالا بهت ندارم،فوق العاده لجباز و عقده ای یجورایی هم بسیار خطرناک برعکس کامنت های دلربات!!!!!
ب دختر پرتقال
میذارم پستشو،دقیقا مث خودمی😀

چون گفتین خوشحال میشین باید بگم که:
منم دقیقا بعد اومدن جواب کنکور که فهمیدم دندون پزشکی قبول نمیشم بعد کلی تحقیق مثلا ، رادیولوژی و انتخاب کردم صرفا چون میگفتن تو استرالیا رو بورسه..و راحت میشه بری اونجا.
بعد کلی درس خوندن و استخدام پیمانی شدن هنوز پام و از ایران بیرون نزاشتم خخخخ چه برسه استرالیا.. ولی کار ما خوبه! شکر.. کار دولتی کلا خوبه. حقوقم خوبه.. کنارش کار خصوصیم میرم یه ساعت..تدریسم میکنم دانشگاه.. همه چی خوبه،اگه خودمون با دکتر مقایسه نکنیم....کسی هم بت نمیتونه بگه تو!!!  :)

اینو از صفحه شخصی ریحان برداشتم مرتبطه با بحث: