سیر انسان در عوالم بعد از مرگ چه در برزخ و چه در قیامت و چه در جایگاه های مختلف سیر انا الیه راجعون است . یعنی یک سیر به سمت خدا رفتن است . یک سیر تکاملی است که مراحل به مراحل عوامل برتر و کامل تری خواهند شد و ما به سمت کمال می رویم .
این سیر هیچ جا توقف ندارد . امکان ندارد که ما یک روح سرگردان و بلاتکلیف داشته باشیم زیرا این سیر تحول تکاملی طی می شود و گریزی هم از آن نیست بخاطر همین ما روح سرگردان ، بلا تکلیف و متوقف نداریم .
عالم برزخ یک عالم بالاتر و متکامل تر از دنیا است و بر دنیا اِشراف دارد . مثلا شما فکر کنید که در اتاقی هستید که ارتباط آن با بیرون یک پنجره است . شما از این پنجره بیرون را نگاه می کنید . میدان دید شما محدود است و امکانات شما در همین اندازه است حتی اگر دید شما خیلی قوی هم باشد باز میدان دید شما محدود است . حالا اگر شما روی پشت بام این اتاق بروید میدان دید شما وسیع می شود مگر اینکه مشکل از دید خودتان باشد و اِلا موقعیت مکانی به شما اجازه می دهد که دید وسیعی داشته باشید .
شما وقتی در عالم دنیا هستید مثل این است که شما در آن اتاق هستید و میدان دید شما محدود است ولی وقتی وارد عالم برزخ می شوید گویی وارد پشت بام دنیا می شوید و بر دنیا کاملا اِشراف پیدا می کنید . دنیا در چشم انداز شما هست مگر کسی که دید باطنی خودش را در دنیا کور کرده باشد و کور باطن شده باشد . مثل کافر .
کافر وقتی وارد عام برزخ می شود بر عالم دنیا احاطه ندارد زیرا یک کوری باطنی برای خودش درست کرده است . به تعبیر قرآن ، در دنیا کسی که حقایق برتر دنیا را ندیده است و چشمش را روی آنها بسته است ، در عالم آخرت هم کور است . کسی که ضعف دید دارد مثلا کسانی که گناه کرده اند باعث می شود که حجاب هایی برای آنها درست بشود که احاطه شان بر دنیا کم شده است .
افرادی که در برزخ هستند بر حسب درجه و موقعیت مقامی شان بر دنیا اشراف دارند . کسانی که از درون حجابی ندارند بر دنیا اشراف دارند و براحتی می توانند ارتباط برقرار بکنند . آنهایی که درجات شان پایین تر است و حجاب هایی دارند دستشان بسته است و ارتباط شان کمتر است و اشراف آنها کمتر است .
کسی که کافر است اگر هم خبری از دنیا به او بدهند یا چیزی را به او نشان می دهند از باب عذاب است و از باب اینکه حسرتی بخورد که چه موقعیتهایی از دستش رفته است .
در قیامت به جهنمیان بهشت را نشان می دهند البته از باب حسرت نه از باب اینکه مراتب قرب را شهود می کنند .
شخص وقتی از دنیا می رود به چهار صورت می تواند با عالم دنیا ارتباط داشته باشد :
1 - یکی از صورت ها این است که اشراف دارد که بستگان او دارند چکار می کنند و گاهی اوقات می تواند به آنها کمک ها و هدایت هایی بکند .
2 - یک صورت آن آمدن و سر زدن و ملاقات کردن بستگان است .
3 - یک صورت آن بهره گیری از خیرات و مبراتی است که به نیت مرده می فرستند و هدیه ها را دریافت می کند .
4 - یک صورت دیگر آن ارتباطی است که اموات با قبور در قبرستان با زائران خودشان دارند .
یکی از صورت ها که اشراف به عالم دنیا است و کمک رسانی ها و هدایت ها و راهنمایی هایی که می توانند بکنند . البته همه این اشراف را در عالم برزخ پیدا نمی کنند . افرادی که در این دنیا حجاب های خودشان را کنار گذاشته اند و دید باطنی آنها ضعفی ندارد وقتی به عالم برزخ می رسند اشراف کاملی دارند .
نمونه عالی کسانی که اشراف دارند امامان و معصومین هستند که کاملا اشراف دارند . بر همه ی انسانها اشراف دارند حتی بر افکار و نیات آنها باخبر هستند .
در سوره توبه آیه صد و پنج خدا می فرماید : مردم اعمال خوب و بدتان را ادامه بدهید ولی بدانید که شاهد دارید و کسانی دارند شما را می بینند که در راس آنها خدا و بعد پیامبران و مومنین هستند که اعمال شما را می بینند . ( چه در دنیا و چه بعد از مرگ )
کسانی که در دنیا این اشراف را دارند در بعد از مرگ اشراف بیشتری دارند . چون آنجا از عالم دنیا کامل تر و برتر است .
در جلد یک اصول کافی روایت داریم که امام صادق (ع) به اصحابش فرمود که چرا رسول خدا را ناراحت می کنید ؟ حضرت فرمود که شما یک کارهایی می کنید که رسول خدا آنها را می بیند و بواسطه اعمال شما ناراحت می شود . او را ناراحت نکنید ، او را خوشحال بکنید .
فردی پیش امام رضا (ع) آمد و گفت که برای من و خانواده ام دعا کنید . امام فرمود : مگر من این کار را نمی کنم . به خدا قسم اعمال شما صبح و شب بر ما عرضه می شود و ما از اعمال و نیازهای شما اطلاع داریم .
شخصی از یاران حضرت علی (ع) می گفت که من تب داشتم و بیمار بودم . روز جمعه احساس کردم که حالم بهتر شده است . و به نماز جمعه رفتم که به خطبه ها گوش بدهم . در آخر نماز تب من شدید شد ولی نماز را ادامه دادم . وقتی پشت سر حضرت بیرون می آمدم . حضرت فرمود که چرا بیمار هستی ؟ گفتم که تب دارم .
حضرت فرمود : هیچ مومنی نیست که بیمار بشود و ما بیمار نشویم ، هیچ مومنی محزونی نمی شود مگر اینکه ما هم محزون بشویم ، هیچ مومنی دعا نمی کند مگر اینکه ما هم برای او دعا می کنیم . هیچ کسی در شرق و غرب عالم از دید ما پنهان نیست .
اگر این اشراف در دنیا بوده است طبیعتا بعد از رحلت آنها صد چندان می شود . این مخصوص ائمه نیست . مومنین که در درجه ی بالا هستند این اشراف را دارند .
مرحوم محدث زاده فززند حاج شیخ عباس محدث قمی که فرد بسیار با تقوایی بود ، شهید مطهری از ایشان نقل می کردند که آقای محدث راده وضعیت مالی اش خیلی خراب شده بود و با خودش فکر کرد که علاوه بر طلبگی در یکی از ادارات دولتی استخدام بشوم و حقوقی بگیرم . شب پدرش را در خواب دید که خیلی عصبانی بود و گفت که چه شده که دیگر امام حسین (ع) را به اندازه ی یک رئیس اداره هم نمی دانی که تو را تامین بکند ؟ فکر می کنی که آقا به فکر تو نیست ؟ در عالم خواب به او پولی می دهد و می گوید که با این زندگی ات را تامین کن . بعد از مدتی وضع ایشان بهتر شد و دیگر به آن اداره نرفت .
پدرم فکر من را خواند و در خواب من را نهی کرد و کمکی در خواب به من کرد که در بیداری به من حواله شد .
ایشان می گفتند که من یک بار منبر رفته بودم و روایتی خواندم . بعد از منبر آقایی به من گفت که این روایتی که خواندید منبع آن کجا بود ؟ من گفتم : یادم نیست . شب در خواب پدرم به من گفت که پسرم بی مطالعه به منبر نرو . روایتی که تو خواندی سندش در کتاب سفینه النجاة من است . یعنی پدرش هم بر ایشان اشراف داشت و هم راهنمایی هایی به ایشان می کرد . این برای مومنین در درجات بالا است .
افرادی که در درجات بالا هم نیستد بگونه ای می توانند در خواب افرادی که صلاحیت دارند بیایند . افرادی که درجات بالای ایمانی را دارند ، اشراف دارند و می توانند بگونه ای راهنمایی هایی بکنند . البته همه مومنین هم اشراف ندارند و این اشراف برای کسانی است که درجات بالای ایمان را دارند .
صورت دیگر ارتباط اموات با زنده ها ، ملاقات و سرزدن است . معمولا سوال می شود که اموات می توانند به بستگانشان سر بزنند ؟
ما در روایات بسیار زیادی داریم که اموات می توانند به خانواده هایشان سر بزنند . در روایات داریم که کسانی که درجه بندی شان بالاتر باشد در آمدن و سر زدن آزادتر هستند و دست شان بازتر است .
هر چه درجه ی اموات پایین تر باشد آمدن برای آنها سخت تر است . از روایات این طور بر می آید که حتی مومنینی که درجه ی پایین را دارند حداقل هفته ای یک بار به آنها اجازه داده می شود که به بستگانشان سر بزنند .
روح اموات با بدن مثالی به آن شهر یا خانه ای که می خواهند می روند . در کتاب کافی جلد سوم داریم که امام صادق (ع) می فرماید : مومن می تواند خانواده اش را ملاقات بکند و آن چیزهایی را به او نشان می دهند که خوشایند او باشد و آن چیزهایی که باعث کراهت او می شود از او پوشانیده می شود و بعضی مواقع به کافر هم نشان می دهند اما آن چیزهایی را به او نشان می دهند که بدش می آید . گاهی اعمال صالح را از خویشان خودش می بیند و حسرت می خورد که ای کاش این اعمال صالح را من انجام می دادم . و چیزهایی را که دوست دارد از او پنهان می ماند.
بعضی از مومنین هر هفته بستگان خودشان را می بینند و بعضی از مومنین به اندازه عمل شان بستگان را می بینند .
امام کاظم (ع) فرمود : مومن می تواند خانواده اش را ببیند و به اندازه درجاتش می تواند آنها را ملاقات کند. بعضی از مومنین هر روز می توانند به خانواده هایشان سر بزنند و بعضی ها دو روز یک بار و بعضی ها سه روز یک بار و کمترین درجه ی مومن می تواند هفته ای یک بار بستگانش را ملاقات کند .
غالبا آمدن آنها یک طرفه است . در روایت داریم که بستگانش را می بیند و سخنان آنها را می شنود . ولی بستگان حضور آنها را درک نمی کنند اما گاهی روح با بدن مثالی خودش به خواب دوستش یا بستگانش می رود .
شخصی که در خواب است از عالم دنیا منقطع است و یک مرگ خفیفی دارد . اگر شخصی که در خواب است صلاحیتی داشته باشد ، این دو تا روح با بدن های مثالی همدیگر را در خواب ملاقات می کنند و وقتی فرد از خواب بلند می شود ، خواب را به یاد دارد .
افرادی که روح بسیار بلند و پاکی دارند در بیداری می توانند اموات را ببینند و ما به این مکاشفه می گوییم که بدن برزخی میت را می توانند ببینند و صدای او را بشنوند . حضرت خدیجه (س) هنگام وضع حمل زهرا (س) تنها مانده بود و یک دفعه دید که چهار زن بسیار زیبا و نورانی وارد شدند که خودشان را حوا ، مریم ، ساره و آسیه معرفی کردند که از بهشت برای کمک به خدیجه آمده بودند . و این یک مکاشفه ای بود که توانست آنها را ببیند .
آقای جمال گلپایگانی از مراجع با عظمت نجف بودند . پسر ایشان می گفتند که پدرم به من گفت که به منزل شیخ حسین اصفهانی معروف به کمپانی برو و ببین که اتفاقی برای ایشان افتاده است یا نه .
وقتی به منزل ایشان رفتم دیدم که شیخ سکته کرده است و از دنیا رفته است . مرحوم گلپایگانی فرمود که قبل از اذان صبح من دیدم که آقای ضیاء عراقی ( از بزرگان نجف بود که مدتی قبل از دنیا رفته بود ) از برزخ آمد . از ایشان سوال کردم که برای چه آمده اید ؟ گفت : برای تشییع آقا شیخ حسین آمده ام . من فهمیدم که اتفاقی برای شیخ افتاده است . این چشم برزخی است ولی غالب اوقات این ملاقات یک طرفه است .
چگونه ارواح مثالی به این عالم می آیند ؟
وقتی اموات با بدن های مثالی به ملاقات اقوام خودشان می آیند چطور می آیند ؟ در روایت داریم که آنها به شکل پرنده می آیند . امام کاظم (ع) می فرماید : به شکل یک پرنده ی لطیف می آید . البته مراد این نیست که به شکل یک پرنده ی محسوس روی دیوار می نشیند . کسی از امام صادق (ع) پرسید که می گویند اموات به شکل پرنده ی سبزی می آیند و بالای خانه ی بستگانشان می نشینند . امام فرمود : مومن پیش خدا عزیزتر از آن است که او را به شکل یک پرنده قرار بدهد . آنها در جسم مثالی هستند . پس منظور از پرنده یعنی اینکه آنقدر آنها سریع می آیند مثل یک پرواز پرنده است و این یک تشبیه است یعنی سرعت امدن اموات از عالم برزخ به دنیا بقدری سریع است که مثل پرواز یک پرنده است .
عالم برزخ و عالم دنیا با هم فاصله ی مکانی ندارد که اموات این مسافت را با وسیله ای طی بکنند . عالم برزخ رتبه اش بالاتر از عالم دنیا است و در باطن و ملکوت همین دنیا است که اگر کسی چشم باطن داشته باشد همینجا هم می بیند .
بنابراین برای آمدن به این دنیا احتیاج به طی مسافت نیست . اگر خدا به آنها اجازه بدهد که به عالم پایین بیایند به محض اینکه توجه یا اراده بکنند که کجا می خواهند بروند ، همانجا هست . حرکت بدن مثالی توجه کردن و اراده کردن برای جایی است . یعنی به محض اینکه اراده کند می رود و خیلی سریع است . پرنده لطیف یعنی پرنده نامحسوس .
در مورد سریال هایی که روح اموات را نشان می دهند توضیحاتی بدهید .
در سریالی که دو تا روح را نشان می داد ، بعضی از قسمتهایی که در این سریال نشان داده می شد کاملا درست بود و در آن دقت شده بود . مثلا در مورد رفت و آمدهایشان این طور بود که وقتی اراده می کردند که جایی بروند ، همان جا بودند . یا گاهی در خواب کسی می رفتند که این درست است . گاهی نقص هایی هم در این سریال ها است .
در قسمتی یکی از روح ها گفت که من حسابم معلوم نیست و باید تا قیامت صبر کنم . این اشکال دارد . سیر آخرت سیر انا الیه راجعون است . ما توقف و روح بلا تکلیف نداریم . در ابتدای قبر وقتی نکیر و منکر برای سوال قبر می آیید تا مسیر شخص مشخص بشود که به سمت رحمت یا غضب خداست . آنجا ایست ، توقف و بلاتکلیفی نداریم .
اینکه اکثر مردم بلاتکلیف هستند یک برداشت سطحی از روایات است . در روایت داریم که کسانی که از محض ایمان و محض کفر سوال می شود و مابقی را رها می شوند . محض ایمان و کفر عده ی کمی هستند و اکثریت سرگردان هستند . بزرگان ما گفته اند که منظور این است که افرادی که در این دنیا موضع شان روشن است یعنی یا مومن هستند یا کافر هستند و بقیه مستضعف هستند که اینها هم بلاتکلیف و سرگردان نیستند . خداوند تکلیف شان را برای ما روشن نکرده است .
آیا اینکه اموات به خواب اطرافیان شان نمی آیند ، حامل پیام منفی است ؟
گاهی افرادی که از دنیا رفته اند افراد بسیار خوبی هستند و به خواب کسی هم نمی روند و این دلیل نمی شود که حتما جایشان بد است که به خواب کسی نمی آیند .
علامه طباطبایی برادری داشت که در تبریز بود . او شاگردی داشت که با افراد برزخ خیلی راحت تماس می گرفت . از روح ملاصدرا سوالات علمی می کرد. او با روح دو نفر نتوانسته بود که ارتباط برقرار بکند یکی سید بن طاوس و یکی بحرالعلوم .
این دو فرموده بودند که ما دربست در خدمت امیرالمومنین هستیم و فرصت پایین آمدن نداریم. گاهی نیامدن آنها بخاطر این است که به چیز بالاتری توجه دارند .
خوب است که هر کس یک صدقه ی جاریه را برای خودش بگذارد . در قدیم رسم وقف زیاد بوده است . دیگری هدایا و خیرات و مبراتی بود که زنده ها انجام می دهند و هدیه به اموات می کنند . ممکن است کسی به ذهنش برسد که اگر باقیات و صالحات اموات به خودشان برسد درست است زیرا دنباله ی عمل خود شخص است و در سوره یاسین داریم که اعمال خودشان را در دنیا که پیش فرست کرده اند و هم آثار اعمال را در پرونده شان ثبت می کنیم .
از جهت عقلی هم این چیز معقولی است زیرا خود فرد علت اعمال بوده است اما اینکه اعمال زنده ها به پای اموات نوشته بشود ، بنظر می آید که این هم خلاف عقل و هم خلاف قرآن است .
قرآن می فرمابد : هر کسی نتیجه ی عمل خودش به خودش می رسد . قرآن می فرماید : هر کسی که کار خیری کرد به نفع خودش است و هر کسی که کار شری کرد به ضرر خودش است . خوب و بد اعمال به خود شخص می رسد . پس اگر بازماندگان میت کار خوبی انجام می دهند باید به پای خودشان نوشته بشود نه به پای میت .
در ضمن این خلاف عقد هم هست . هر کسی که عملی انجام بدهد فایده ی عمل به خود فرد می رسد . اگر ورزشکاری نرمش می کند خودش قوی می شود . اگر شما تمرین خط بکنید خط خودتان زیبا می شود . پس چطور می گویند اگر بازماندگان کار خیری انجام بدهند و آنرا به میت هدیه کنند ، آثار آن به میت می رسد ؟
در واقع این هدایایی که زندگان برای اموات می فرستند برای خودشان خواهد بود. شخصی که صدقه می می دهد روح سخاوت در او رشد می کند ، کسی که نماز می خواند روح عبودیت در او تقویت می شود اما با این وجود نفعی هم به میت می رسد .
به هر حال شما که هدیه ای برای متوفا می دهید یک صفتی در متوفا دیده اید یا یک خصلت ارزنده ای دیده اید که باعث شده کار خیری انجام بدهید و به او هدیه کنی . در واقع آن نکته ی مثبتی که در متوفا بوده باعث شده که شما این عمل صالح را انجام بدهی یعنی به گونه ای متوفا سبب این کار خیر شده است .
خدا از سر لطف همین مقدار سببیت را هم قبول می کند . البته غالب این نفع به خود شخصی که عمل را انجام داده است بر می گردد . در زمان پیامبر شخصی از دنیا رفته بود و انبار خرمایی از او باقی مانده بود . بازماندگان او آن انبار خرما را از طرف متوفا صدقه دادند که خیرش به او برسد . پیامبر یک دانه خرما را برداشت و گفت که اگر این یک دانه خرما را خود شخص صدقه می داد بهتر از انبار خرمایی است که بازماندگان برای او صدقه می دهند .
زیرا مهم این بود که روح سخاوت در او بوجود بیاید . هدایایی که دیگران برای اموات شان می فرستند فایده دارد ولی سرنوشت ساز نیست که سرنوشت ابدیت میت با این تعیین بشود. سرنوشت ابدی فرد با اعمال خودش در دنیا رقم می خورد . تاثیر اینها در حد ترفیع مقام یا رفع عذاب است ولی سرنوشت ساز اعمال خود فرد است .
ما تا فرصت داریم خودمان با دست خودمان اعمال را انجام بدهیم . امام سجاد (ع) در یک شب تاریکی به سمتی می رفتند که کیسه ای هم بر دوشش بود . یکی از اصحاب امام را دید و گفت که اجازه بدهید من کیسه را برای شما بیاورم . حضرت قبول نکرد .
حضرت فرمود : مسافرتی در پیش دارم و این را در جایی می گذارم که محفوظ باشد . دو روز بعد فرد امام را دید و گفت که شما به مسافرت نرفتید ؟ امام فرمود که منظور من مسافرت آخرت بود . در آن هنگام ما توشه می خواهیم . آن کیسه سهم فقرا بود که من به آنها می دادم که این برای سفر من محفوظ باشد .
حضرت عیسی مادرشان را در عالم برزخ صدا کردند و ارتباطی برقرار کردند و گفتند که آیا می خواهی به دنیا برگردی ؟ حضرت مریم فرمودند : بله . می خواهم برگردم تا در روزهای گرم روزه بگیرم و در شبهای سرد برای نماز بلند بشوم . این راه سخت است و توشه می خواهد .
امیرالمومنین به قبرستانی رفت و به اهل قبول سلام کرد ، جواب آمد سلام بر امیرالمومنین . حضرت فرمودند که شما می گویید از آن طرف چه خبر یا اینکه من بگویم از این طرف چه خبر . گوینده گفت که شما بفرمایید از دنیا چه خبر ؟ حضرت فرمود که بعد از شما اموال تان را تقسیم کردند و همسران تان هم ازدواج کردند و در خانه های شما هم دیگران نشسته اند . حضرت فرمود : از آن طرف چه خبر ؟ گوینده گفت که بعد از مرگ کفن های ما پاره و پوسیده شد ، موهای مان ریخت و بدن های مان متلاشی شد و حالت زشت و زننده پیدا کرد و اعمالی که در دنیا انجام دادیم به کارمان آمد و به درد ما خورد . این توشه هایی که در این دنیا انسان برای خودش مهیا می کند سرنوشت ساز است . هدایای برای میت خوب است .
" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "
← مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)
- ۲۴۵۹ بازدید توسط ۱۶۷۶ نفر
- يكشنبه ۲۱ تیر ۹۴ - ۱۳:۳۹